چرا نماز در اصول دین نیست؟
درباره نماز بسیار احادیث و سخنان معتبری از بزرگان دین اسلام وجود دارد ، و همینطور اهمیت آن از دیدگاه قرآن کریم ، اما آیا نمازی که اینقدر به آن سفارش شده چرا جزء اصول دین نیست ؟
علت اینکه نماز جزء اصول دین نیست چیست؟
اهمیت و جایگاه نماز از دیدگاه قرآن
نگاهی گذرا به آیات قرآن کریم، گویای اهمیت زیاد نماز در این کتاب آسمانی است اما با این حال نماز جزء فروع دین است و جزء اصول دین نمی باشد. با هم به اینکه چرا نماز جز فروع دین است؟ می پردازیم.
عالمان مسلمان آموزه های دینی را دو دسته اصول و فروع تقسیم کرده اند: اصول دین شامل باورهای بنیادین دینی می شود که فرد با اعتقاد به آنها مسلمان محسوب می شود. منظور از فروع دین احکام شرعی اسلام در زمینه های مختلف عبادت ها و دادوستدها است. به عبارت دیگر فروع دین مجموعه تکلیف هایی است که یک مسلمان باید به آنها عمل کند.
فروع دین احکام عملی اسلام است که یک مسلمان وظیفه دارد به آنها عمل کند. فروع دین در برابر اصول دین قرار دارد که مراد از آن اعتقادات بنیادین دین است و باور به آنها شرط مسلمانی است. از نظر مذهب شیعه امامیه فروع دین اسلام عبارتند از: نماز، روزه، خمس، زکات، حج، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، تَوَلّی و تَبَرّی.
فروع دین به وسیله دانش فقه از چهار منبع قرآن، روایات پیامبر اسلام (ص) و ائمه، عقل و اجماع به دست می آید. به فتوای فقیهان، یادگیری آن بخش از فروع دین که غالبا با آنها سروکار داریم، واجب است.
اگر نماز ستون دین است پس چرا جزو فروع دین است؟
هر دینی از دو بخش تشکیل می گردد :
۱. عقیده یا عقایدی که حکم پایه و اساس و ریشه آن را دارد.
۲. دستورات عملی که متناسب با آن پایه یا پایه های اعتقادی و برخاسته از آن باشد».
واژه «اصول دین» به بخش اول (عقاید) و واژه ی «فروع دین» به بخش دوم (احکام عملی)، گفته می شود.
بنابراین باید دانست که حیطه اصول دین، «اعتقاد و ایمان» است و حیطه فروع دین «عمل و تکالیف شرعی» است. و از آن جا که «نماز» از اعمال مهم شرعی است در فروع از آن یاد می شود. برای توضیح بیشتر توجه شما را به چند نکته جلب می کنیم.
۱ـ در فرهنگ اسلام اصالت با اعتقاد و ایمان است و ارزش عمل آن هنگامی است که از اعتقاد صحیح منشاء گرفته باشد. برخلاف نظریه عمل گرایان (پراگماتیسم) که اصالت را تنها به اعمال می دهند. از این رو در اسلام از اعتقادات به عنوان اصول دین یاد شده است.
۲ـ میان اعتقاد و عمل رابطه تنگاتنگ و به گونه دور تصاعدی وجود دارد. به گونه ای که هر چه اعتقاد و ایمان عمیق تر باشد عمل نیک بیشتر و قوی تر بروز می کند و هر چه اعمال نیک بیشتر باشد آدمی لذت حقیقت اعتقاد و ایمان را بیشتر می چشد و باور او تقویت می شود. الیه یصعدُ الکَلِمُ الطّیّبُ والعملُ الصّلِحُ یَرفَعُهُ؛ سخنان پاکیزه به سوی او بالا می رود و کار شایسته به آن رفعت می بخشد. (سوره ی فاطره، آیه ی ۱۰)
۳ـ از آن جا که «نماز» مانع بسیاری از گناهان و ناهنجاری ها می شود و تداوم نماز موجب تداوم ارتباط با خداوند و حفظ بنیان های اعتقادی می شود. از نماز به عنوان ستون دین یاد شده است.
پس نتیجه می گیریم که اگر عباداتی مانند نماز (که جامع تمام عبادات است و بهترین و مقرب ترین عبادات به شمار می آید) در دسته ی فروع دین قرار می گیرد و در دسته ی اصول دین قرار نمی گیرد، دلیلش بی اهمیتی آن در مکتب اسلام نیست، بلکه به این معناست که این عبادت از دسته اعمال و افعال و دستورات عملی (بایدها و نبایدها) اسلام است و مبتنی بر نگرش و نوع جهان بینی انسان و متفرع و متوقف بر پذیرفتن اصول و پایه های اساسی دین اسلام است یعنی کسی نماز می خواند و نمازش قبول است که ابتدا دین اسلام و عقاید آن را پذیرفته و ایمان به آن داشته باشد.