مذهبی

چرا سگ در اسلام نجس است

در این مطلب از سایت تریپ لند به چرا سگ در اسلام نجس است می پردازیم. پس به شما پیشنهاد می کنیم حتما تا انتهای این مطلب همراه ما باشید.

 برخی از سر احساسات نوعا مطرح می کنند که سگ حیوان وفا داری است چرا باید از آن دوری جست؟ سگ و خوک از نظر دین و سایر حیوانات از منظر دین به عنوان مخلوق خداوند شناخته شده و انسان موظف است با سایر مخلوقات از سر مهربانی برخورد نماید اما این به این معنا نیست که در ارتباط با آنها احکام و دستوراتی که سبب می شود سلامتی انسان در خطر باشد را نادیده بگیریم، حیوانات هر چقدر هم وفادار باشد، باز دارای خصیصه های حیوانی هستند و به نوعی ظلم هست که آنها را از حیات حیوانی محروم کنیم و نوع زندگی آنها را بی جهت تغییر دهیم و وارد زندگی های خود کنیم. از همین رو هم از جهت دنیایی با توجه به آلودگی های جسمی سگ و خوک دستور داده شده است در ارتباط با این دو حیوان رعایت طهارت و نجاست گردد، بدیهی است که همین نگاه در تضاد با نگاه غربی است که متاسفانه حیوانات را تا رخت خواب خود راه می دهند و کمبودهای عاطفی انسانی خود را با سگان سهیم می شوند بجای اینکه رابطه خود را با همنوع خود صمیمیت بخشند، منزوی شده و حیوانات را جایگزین این ارتباطات کرده اند!. فرهنگ و اخلاق و شاخصه های دینی در جامعه ای اگر کم رن یا محو شود چنین رفتارهای نادرستی از آن جامعه ظهور و بروز خواهد کرد.

قطعا دین و عقل سلیم چنین ارتباطاتی را صحیح نمی داند، اما حضور سگ در امور مفید، مثل سگ نگهبان گله و یا سگ هایی که در امور امداد و نجات استفاده می شوند و دارای جایگاههای خاص به خود هستند بسیار خوب خواهد بود و همین نگهداری اختصاصی آنها هم برای جهت حیوانی آنها مناسب هست و هم برای سلامتی جسمی و روحی انسان. در این صورت نیز سختی طهارت و نجاست آنها به حد اقل خود خواهد رسید. در روایات مطرح شده «اِنَّما لاتَدْخُلُ المِلائِکَة بَيْتا فيهِ کَلْبٌ» در خانه ای که سگ نگه داری شود، ملائکه رفت و آمد نمی کنند، یعنی در ارتباط با این حیوان باید حریم ها به دقت رعایت شود که هم سود مادی از استفاده آنها در امور لازم و ضروری برده شود و هم اینکه از روزی ها و توفیقات روحی و معنوی انسان مومن باز نماند.

ما در ادامه سعی داریم نظر دین را درباره نوع نگه داری و حدود ارتباطی با سگ و خوک مطرح کنیم.

فایده حیوانات مثل وفاداری سگ و نجاست

نجس بودن سگ یگ مسئله فقهی است و باید توجه داشد که به  معنی بی خاصیت بودن و نادیده انگاشتن توانایی حیوانات نیست، بلکه نجاست رابطه مستقیمی با نوع ارتباط دارد نه هدف خلقت و یا توانایی های آن حیوان.

نجس بودن سگ یگ مسئله فقهی است و باید توجه داشد که به  معنی بی خاصیت بودن و نادیده انگاشتن توانایی حیوانات نیست، بلکه نجاست رابطه مستقیمی با نوع ارتباط دارد نه هدف خلقت و یا توانایی های آن حیوان، بلکه نجاست رابطه مستقیمی با نوع ارتباط دارد نه هدف خلقت و یا توانایی های آن حیوان. از همین رو قرآن کریم از سگ اصحاب کهف یاد می کند و یا در برخی از روایات اشاره می کند که فلان خصلت را از فلان حیوان فرا بگیرید، همه اینها اشاره به جهات ممتاز خلقت آن حیوان هست اما نمی توان گفت حالا که فلان حیوان مثل سگ با وفاست دیگر هر نوع ارتباطی با آن حیوان صحیح خواهد بود.

حیوانات با آن وجه متمایز و زیبای خلقت و آفرینشی که دارند اما همین حیوانات دارای ویژگی های خاص به خود نیز هستند که باید با شناخت درست آنها با آنها در تعامل بود، انواع بیماری هایی که از حیوانات به انسان منتقل می شود و یا از انسان به آنها سرایت می کند نشان می دهد که نوع ارتباط باید صحیح و درست و ضروری باشد، تا نه انسان آسیب ببیند و نه حیوانات و این نوع نگاه صحیح سبب می شود تا شخص فهیم در دام مغالطه های برخی از افرادی که دم از حقوق حيوانات مي زنند و حیوانات را از حقوق حیوانی خود محروم کرده و در اسارت زندگی انسانی و سلیقه های خود مبحوس نموده اند و  می خواهند ویژگی های مفید حیوانات را مجوز هر نوع ارتباطی بدانند نیفتد.

اصلا دلیل خوب و منطقی نیست که ما بگوییم چون سگ وفا دار است پس چرا باید نجس باشد، خب اگر قرار باشد اینگونه استدلالی شود باید گفت که خون چون حیاتی ترین مایع برای انسان است آنهم انسانی که اشرف مخلوقات است، چرا باید نجس باشد و با آنهمه فایده ی غیر قابل انکار چرا نباید آن را خورد!

اصلا دلیل خوب و منطقی نیست که ما بگوییم چون سگ وفا دار است پس چرا باید نجس باشد، خب اگر قرار باشد اینگونه استدلالی شود باید گفت که خون چون حیاتی ترین مایع برای انسان است آنهم انسانی که اشرف مخلوقات است، چرا باید نجس باشد و با آنهمه فایده ی غیر قابل انکار چرا نباید آن را خورد! مگر هیچ شخص عاقل و فهیمی که از فواید خون اطلاع دارد حاضر می شود آن را بنوشد! بدیهی است که چنین نمی کند چون می داند برای او ضرر دارد اما با از این مایع حیاتی در جای خود به خوبی بهره می برد. برخورد سلیقه ای با مسائل و استفاده از آسمان و ریسمان در دلیل تراشی برای سلیقه های شخصی اصلا روش خوبی برای برخورد با مسائل نخواهد بو بلکه باید با عقل برهانی و دین وحیانی راه درست را از غلط باز شناخت.

نجس در لغت و فقه

واژه «نـجـس» از نـظر لغت شناسان به معناى کثيفى، ناپاکى، ضد طهارت، ضد نظافت و به معناي پليدى آمده است. مثلا مشرکان از جهت لغت به خاطر پلیدی باطنی و اعتقادات نجس شمرده می شوند. از جهت فقهی نیز «نجس» چیزی است که به خاطر گلیدی باید از آن دوری جست و در ارتباط با او باید احکام و آداب خاصی را رعایت نمود که برای هر چیز نجسی که در فقه مطرح شده احکام خاص به آن نیز جداگانه مطرح می گردد. مثلا با آب نجس نمی توان وضو و غسل کرد. البته فقها و لغت دانان تعاریف و تعابیر دقیق و فنی تری را مطرح کرده اند که در کتب تخصصی باید مزالعه نمود.

سگ در قرآن

در قرآن کريم در سه مورد از سگ سخن گفته شده که عبارتند از:
1– ماجراي سگ اصحاب کهف: خداوند در سوره کهف در مورد سگ اصحاب کهف چنين مي فرمايد: (… سگشان بر آستانه ي غار دو دست‏ خود را دراز کرده بود.)؛ «… وَکَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ …».(سوره کهف، آیه 18.)
در اين آيه  اشاره اي به طهارت و نجاست سگ نشده است، اما از آن می توان در بحث نگه داری سگ نگهبان استفاده کرد.

2– ماجراي بلعم باعورا: خداوند در سوره اعراف، بلعم باعورا را به سگ تشبيه کرده ‏است و مي فرمايد: «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ اَلْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ يَلْهَثْ».(سوره اعراف، آیه 176.)

حضرت آیت الله مکارم شیرازی در چرایی تشبیه بلعم باعورا دانشمند هوا پرست بنی اسرائیل به سگ می نویسد: «اين شخص را تشبيه به سگى مى كند كه هميشه زبان خود را همانند حيوانات تشنه بيرون آورده ، مى گويد: ((او همانند سگ است كه اگر به او حمله كنى دهانش باز و زبانش بيرون است و اگر او را به حال خود واگذارى باز چنين است )) .
او بر اثر شدت هواپرستى و چسبيدن به لذات جهان ماده ، يك حال عطش ‍ نامحدود و پايان ناپذير به خود گرفته كه همواره دنبال دنياپرستى مى رود، نه به خاطر نياز و احتياج بلكه به شكل بيمار گونه اى همچون يك سگ هار كه بر اثر بيمارى هارى حالت عطش كاذب به او دست مى دهد و در هيچ حال سيراب نمى شود اين همان حالت دنياپرستان و هواپرستان دون همت است ، كه هر قدر بيندوزند باز هم احساس سيرى نمى كنند. سپس اضافه مى كند كه اين مثل مخصوص به اين شخص معين نيست ، بلكه مثالى است براى همه جمعيتهائى كه آيات خدا را تكذيب كنند».(تفسير نمونه،، ج‏7، ص14،)
3- حکم صيد سگ شکارچي: خداوند در ابتداي سوره مائده مي فرمايد:
«يَسْأَلُونَکَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّيِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُکَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللَّهُ فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ عَلَيْکُمْ وَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ …».(20) (از تو سؤال مى‏ کنند چه چيزهايى براى آنها حلال شده است؟ بگو : آنچه پاکيزه است ، براى شما حلال گرديده ؛ و (نيز) صيد حيوانات شکارى و سگ‏هاى تربيت يافته … ).

در این آیات اشاره ای به نجاست و طهارت سگ نشده است اما همانگونه که برخی از احکام در قرآن کریم نیست و از زبان پیامبر و معصومین علیهم السلام مطرح شده است این حکم را نیز باید در روایات دید که در ادامه مطرح می شود. قرآن کریم خود اشاره دارد که ما آیات را فرستادیم تا تو یا رسول الله آنها را برای مردم تبیین نمایی. «وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْکَ الذِّکْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ».( سوره نحل، آیه 44.) ما این ذکر [fusion_builder_container hundred_percent=”yes” overflow=”visible”][fusion_builder_row][fusion_builder_column type=”1_1″ background_position=”left top” background_color=”” border_size=”” border_color=”” border_style=”solid” spacing=”yes” background_image=”” background_repeat=”no-repeat” padding=”” margin_top=”0px” margin_bottom=”0px” class=”” id=”” animation_type=”” animation_speed=”0.3″ animation_direction=”left” hide_on_mobile=”no” center_content=”no” min_height=”none”][= قرآن‌] را بر تو نازل کردیم، تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها روشن سازی. و در آیات دیگر از باب  «وَ مَا آَتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا».(سوره حشر، آیه 7.) آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهی کرده خودداری نمایید؛و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است!.

نجاست سگ در روايات

روایات فراوانی در نجاست سگ و خوک در کتب روایی آمده است که ما فقط به برخی از آنها برای نمونه اشاره می کنیم:

1- «عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْکَلْبِ(وسائل الشيعة،ج‏1، ص226،).» عبدالله بن ابي يعفور از امام صادق(علیه السلام) نقل مي کند: همانا خداوند نيافريد خلقي را که نجس تر از سگ باشد.

2- «سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنِ الْکَلْبِ؛ فَقَالَ: رِجْسٌ نِجْسٌ، لَا يُتَوَضَّأْ بِفَضْلِهِ، وَ اصْبُبْ ذَلِکَ الْمَاءَ وَ اغْسِلْهُ بِالتُّرَابِ أَوَّلَ مَرَّة ثُمَّ بِالْمَاءِ».(وسائل الشيعة،ج3، ص415) راوي حکم سگ را از امام صادق(علیه السلام) سؤال کرد، حضرت فرمود: پليد و نجس است، از اضافه آبي که آشاميده نبايد وضو گرفته شود، آن آب را بريز و (ظرف) را بار اول با خاک و سپس با آب بشوى.

3- «عَنْ أَبِي سَهْلٍ الْقُرَشِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ لَحْمِ الْکَلْبِ؛ فَقَالَ هُوَ مَسْخٌ. قُلْتُ: هُوَ حَرَامٌ؟ قَالَ: هُوَ نَجَسٌ؛ أُعِيدُهَا عَلَيْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، کُلَّ ذَلِکَ يَقُولُ هُوَ نَجَسٌ».(وسائل الشيعة،ج3، ص416) ابي سهل مي گويد از امام صادق(علیه السلام) درباره گوشت سگ سؤال کردم، حضرت فرمود: از حيوانات مسخ شده است. گفتم آيا حرام است؟ امام فرمود: نجس است. سه مرتبه اين سوال را تکرار کردم و هر سه بار امام فرمود: نجس است.

4- «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنِ الْکَلْبِ يُصِيبُ شَيْئاً (مِنْ جَسَدِ الرَّجُلِ)، قَالَ: يَغْسِلُ الْمَکَانَ الَّذِي أَصَابَهُ».(وسائل الشيعة،ج3، ص415) محمد بن مسلم از امام صادق(علیه السلام) در مورد سگي که خودش را به بدن مردي ماليده است، سوال کرد. حضرت فرمود: محل تماس سگ را بشويد.

5- «عَنْ عَلِيٍّ (علیه السلام)… قَالَ: تَنَزَّهُوا عَنْ قُرْبِ الْکِلَابِ، فَمَنْ أَصَابَ الْکَلْبَ وَ هُوَ رَطْبٌ فَلْيَغْسِلْهُ؛ وَ إِنْ کَانَ جَافّاً فَلْيَنْضِحْ ثَوْبَهُ بِالْمَاءِ».(وسائل الشيعة،ج3، ص417) حضرت علي (علیه السلام) فرمود: از نزديک شدن به سگ ها بپرهيزيد؛ و کسي که سگ مرطوبي را لمس کرد، ـ لباسش را ـ بشويد و چنانچه سگ خشک بود، بر لباسش آب بپاشد.

علاوه بر روایات اجماع فقها نیز در طول اعصار مختلف وجود دارد که خود نیز موید محکمی بر نجاست سگ می باشد. و در نجاست سگ و خوک فرقی میان آنها نیست، حال سگ نگهبان باشد یا سگ ولگرد، همه اقسام سگ و خوک نجس هستند.

 اگر خداوند يا پيامبر(صلی الله علیه وآله) و معصومان(علیهم السلام) از عملي نهي نموده اند، يا به خاطر مفسده و ضرري است که اجتناب از آن لازم است و يا بخاطر مصلحتي است که در ترک آن عمل مي باشد. البته تمام مصالح را ما نمی توانیم درک کنیم بلکه بسیاری از مصالح در علم غیب خداوند می باشد هر چند که در برخی از احکام حکمت جعل آن حکم برای ما گفته می شد یا عقل به برخی از حکمت های آن حکم دست می یابد اما اینگونه نیست تمام علت حکم بر ما روشن باشد. عقل می فهمد که خدای متعال اگر چیزی را بر ما حرام کرده یا یک ارتباط خاص را برای ما مشخص کرده حتما دلیلی داشته که به نفع ماست هر چند ما امروز دلیل آن حکم را به خاطر کمبود دانش به درستی متوجه نشویم. تمام احکام برای این قرار داده شده که انسان هم در دنیا و هم در آخرت خوشبخت و سعادتمند باشد.



شاید این مطالب را هم بپسندید:

در غرب با سگ های ولگرد چه می کنند؟

احکام تصویری؛ فرق کثیف و نجس چیه؟

حمایت از حیوان در سیره امام مجتبی ع

عوارض معنوی نگهداری سگ در خانه

برخی از موارد را می توان به عنوان حکمت جعل حکم نجاست سگ دانست، مطالبی که در ادامه مطرح می شود برگرفته از مقاله مساله نجاست سگ در اسلام نوشته حجت الاسلام حسين الادري است:

1. پيشگيري از آلودگيهاى ميکربى و امـراض مشترک بين سگ و انسان.
مثلاً گفته شده: در روده ي سگ، کرم کوچکي به طول چهار ميلي متر به نام «تينيا ايکينوسکوس» است. وقتي از سگ مدفوع بيرون مي آيد، تخم هاي زيادي از اين کرم همراه مدفوع بيرون مي آيد و به اطراف مقعد سگ مي چسبد. سگ به وسيلة زبانش آن تخم‌ها را به قسمت هاي ديگر بدنش منتقل نموده و همه جا را آلوده مي کند. اگر يکي از اين تخم‌ها به معدة انسان وارد شود، مرض هاي گوناگوني توليد مي کند که احياناً منجر به مرگ مي شود.( مجله المنار، سال ششم، ص302.)
يا در ترشّحات بزاق سگ ميکروب هايي وجود دارد که براي انسان زيان آور است. به همين خاطر در دين اسلام دستور داده شده که براي طهارت ظرف آلوده به بزاق سگ (دهن زده سگ) بايد آن را با خاک و آب، تطهير کرد تا آلودگي آن بر طرف گردد.
2. دوري از پليدي سگ و تاثير منفي او بر روح و روان انسان و باز ماندن شخص از مقامات انساني .
گاهي لازم است به احکام الهي از جوانب مختلف نظر شود . ممکن است فايده يک حکم از نظر فردى معلوم نباشد؛ اما فايده عمومي داشته باشد. فرض کنيد اسلام مى‏ گويد: استعمال ظروف طلا و نقره حرام است. شايد به ظاهر، اين حکم مصلحت فردى نداشته باشد، ولى عمومى شدن اين کار موجب مى‏شود که قسمت مهمّى از ثروت مملکت در خانه‏ ها متمرکز شود و در نتيجه، زيانهاى اقتصادى زيادى براى جامعه و ملت ‏به بار آورد. همچنين اگر عده‏اى غذا نداشته باشند، در مقابل، دسته ديگر در ظروف طلا غذا بخورند، اختلاف طبقاتى فاحشى پيش مى‏ آيد؛ و همين رفع اختلاف طبقاتى و خصومتهاى بين طبقات، يکى از فلسفه‏ هايى است که اسلام، قانون وجوب زکات و خمس را در نظر گرفته است.
چه بسا يک حکم، فايده جسمى براى بشر نداشته باشد، ولى روحيات او را تهذيب نمايد؛ به عنوان مثال شايد گذاشتن پيشانى بر روى خاک اثر بهداشتى نداشته باشد، ولى اين که روح تواضع و بندگى ‏انسان را در مقابل خداوند پرورش مى‏ دهد و کبر و خود بزرگ‏بينى را از وى دور مى‏ کند، خود، بزرگترين فايده و مصلحت محسوب مى ‏شود.
در مساله نجاست سگ نيز، تنها نبايد مضرّات جسمي مدّ نظر باشد. چه بسا هم نشيني با سگ بخصوص اگر به سگبازي منتهي شود، تاثيرات سوئي در روح و روان انسان داشته باشد. سر منشا اين تاثيرات همان پليدي است که در بيان راغب اصفهاني با ديده بصيرت قابل درک است و سخن امام صادق(علیه السلام) نمايانگر آنست، آنجا که حضرت فرمود( وسائل الشيعة‏، ج‏1، ص227،): «إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْکَلْبِ»؛ (خداوند مخلوقي را نجس تر (پليدتر) از سگ نيافريده است).
3. جلوگيري از انس گرفتن انسان به سگ، و غفلت از اطرافيان.
وفاداري سگ سبب شده که توجه انسان را جلب کند و در دنياي امروزي که همواره شاهد بي وفايي انسانها به يکديگر هستيم گروهي براي جبران اين خلأ عاطفي به اين حيوان ابراز علاقه مي کنند.
در عصر جديد که خانواده ‏ها با مشکل کار بيش از حدّ افراد خانه، و کم بودن تعداد فرزندان، و اعتماد کم اعضاي خانواده به يکديگر مواجه اند و به هنگام تنهايي مجالي براي ابراز عواطف و انس با يکديگر و براي دوران پيري ياوري نمي‏ يابند، خانواده‏ هاي متموّل و ثروتمندي وجود دارند که فرزندان آنان داراي زندگي و اشتغالاتي هستند و والدين يا يکي از آنان، تنها در گوشه خانه ‏اي بزرگ و زيبا به سر مي‏ برند و براي رفع تنهايي، سگي پرورش يافته و مؤدب را با خود همدم مي‏ کنند و محبت و عاطفه خود را نثار او مي‏ نمايند و او را همچون کودک خود در بغل مي‏ گيرند. سگ در مقابل، با وفاداري و همراهي کامل، نزد آنان است و حتي کارهايي نظير خريد خانه را انجام مي‏ دهد و صاحب او، گاه به خاطر فرزند نداشتن و گاه به خاطر ناراحتي از فرزندان، تمامي يا سهم زيادي از دارايي ‏اش را به حيوان مي‏ بخشد و يا آن را وارث خود مي‏ سازد!!! به هر حال سگ، آنقدر احترام پيدا مي‏ کند که به جاي ضمير «It»که ترجمه اش «آن» است، ضمير «She» يا «He»که ترجمه اش «او»(که براي ذوي العقول بکار مي رود.) است، برايش به کار مي ‏رود. به عبارت ديگر، سگ، موجودي داراي شعور و همطراز با انسان قرار مي‏ گيرد، تا بهتر عواطف انساني، در پاي او ريخته شود.( مجلّه پيام زن، پياپي 104، ص 66-70 و 65: عصر جديد و روابط خانوادگي (قسمت اوّل)، احمد عابديني.)

خرج هزينه هاي سنگين براي آرايش وتغذيه سگها و پرداختن عده اي به فن آرايش سگها به خاطر داشتن درآمد زياد و نيز احداث قبرستانهاي مخصوص سگها ومشغول شدن عده اي به کفن و دفن آنها به خاطر بازار کفن و دفن و بدست آوردن درآمد کلان از اين راه، نشانه وابستگي عاطفي زياد بين انسان و سگ در دنياي غرب است.

(براي اطلاع بيشتر به کتاب «جامعه ايده‌آل اسلامي و مباني تمدن غرب»، نشر دبيرخانه دايمي اجلاس دوسالانه بررسي ابعاد وجودي حضرت مهدي(عج)،مراجعه نماييد.)
بهمين خاطر اين در دنياي غرب، مادري که فرزندانش او را رها کرده اند، خانمي که از همسرش جدا شده است، شخصي که از خانواده اش طرد شده است، ـ گاهي اوقات ـ اين اشخاص کمبود عاطفي خود را با آوردن سگي در خانه و انس با او جبران مي کنند. و همين امر باعث گسترشِ جدائي بين خانواده و کم رنگ شدن روابط انساني و اخلاقي در جامعه مي شود که هرگز به مصلحت تعالي انسان نيست و البته وقتي اين عمل رواج پيدا کرد و بعنوان سنتي در جامعه مورد قبول واقع شد، افراد ديگر نيز بدون توجه به اصل بوجود آورنده اين حرکت به آن رو مي آورند و ممکن است داشتن سگ کم کم نشانه شخصيت يا نشانه ارزشي اجتماعي تلقي شود.
درست است که سگ حيوان با وفايي هست اما اسلام با مونس شدن و هم بازي بودن انسان با سگ مخالف است؛ با اين حال از وفاداري سگ در مواردي به نحو صحيح بهره برده، خريد و فروش و نگهداري سگ آموزش ديده را براي کارهاي مفيد مثل نگهباني و شکار مجاز مي داند.
اين ها مواردي بودند که عده اي به عنوان فلسفه نجاست سگ بيان کرده اند. و همانطور که قبل از اين گفتيم، روايات (که مبناي حکم به نجاست سگ است) اين حکم را به طور مطلق بيان کرده و در آن سخن از فلسفه خاصي به ميان نيامده است، بنابراين هيچکدام از موارد فوق را نمي توان علت و فلسفه اصلي اين حکم دانست تا با نفي آن، حکم نيز منتفي شود. مثلاً کسي نمي تواند بگويد: «امراض مشترک بين سگ و انسان، سبب اصلي حکم به نجاست سگ است، پس در اين زمان که مي توان انسان را در مقابل امراض سگ واکسينه کرد يا تزريقات خاصّي براي سگ در نظر گرفت، ديگر حکم نجاست سگ تغيير مي کند و زمان آن بسر آمده است». خير، اينگونه نيست. امراض مشترک سگ و انسان علّت اين حکم نيستند. چرا که اگر اينطور باشد خيلي از حيوانات اهلي مثل گاو هم ، بايد نجس باشند! ولي مي توانيم هر يک را به عنوان حکمتي از حکمتهاي اين حکم در نظر بگيريم که با نفي هر يک، حکمت هاي ديگر باقي بوده و حکم نجاست پابرجاست.
براي توضيح بيشتر، تذکر اين نکته لازم به نظر مي رسد که در اصطلاح فقه اسلامي، حکمت‌ چيزي‌ است‌ که‌ حکم ‌براي‌ آن‌ جعل‌ شده‌ باشد، اما حکم‌ دائرمدار آن‌ نباشد‌. مثلاً حکمت‌ عدّه ‌نگه‌ داشتن‌ زن‌، آن‌ است‌ که‌ اختلاط‌ نسل‌ پيش‌ نيايد، و فرزند مشتبه‌ نگردد، و احکام‌ ارث‌ و مانند آن‌ دچار اشکال‌ نشود؛ در حالي ‌که‌ براي‌ زنان‌ مطلّقه‌اي‌ هم‌ که‌ احتمال‌ فرزنددار شدنشان منتفي‌ است‌ مانند زنان ديگر، نگه‌ داشتن‌ عدّه‌ ضرورت‌ دارد. پس‌ اختلاط‌ نسل‌، حکمت‌ جعل‌ِ وجوب‌ عدّه‌ است‌ نه‌ علت‌ آن.
به عبارت ديگر، با وجود علت‌، ‌همواره‌ حکم‌ موجود است‌؛ و با رفتن‌ علت‌، حکم‌ هم‌ از بين ‌مي‌رود. اما حکمت‌ اين‌ گونه‌ نيست‌؛ اگر يکي‌ از حکمت‌هاي‌ يک‌ حکم‌ در جايي‌ نبود، ممکن‌ است‌ حکمت‌ ديگري‌ در آنجا مورد نظر خداوند باشد. يعني به‌ جاي‌ حکمت‌ الف‌، حکمت‌ ب تأثيرگذار باشد.
نتيجه اينکه، حکم نجاست سگ حکمت هايي دارد و خداوند خواسته است با دوري از سگ از مفاسدش در امان باشيم. امام رضا(علیه السلام) مي فرمايد:
«اِنّا وَجَدْنا کلَّما اَحَلَّ اللهُ تبارکَ و تعالى، ففيه صَلاحُ العِبادِ، و بقائُهم، و لَهُم اِلَيْهِ الحاجة الَّتى لا يَستَغنونَ عنها؛ و وَجدنا المُحرّمَ مِن الاشياءِ، لا حاجة لِلعباد اليه، و وَجدنا مُفسِداً داعياً اِلى الفناءِ و الهَلاک‏».(علل الشرائع‏، ابن بابويه، محمد بن على‏، ج‏2، ص592، 385 باب نوادر العلل .) (بدرستيکه، هر آنچه را خداوند تعالى حلال فرموده، صلاح و بقاى بندگان در آن بوده است و به آن احتياج دارند و بى‏نياز از آن نيستند؛ و هر آنچه را حرام نموده است، نيازى براى بندگان به آن نيست، بلکه مايه فسادى است که ايشان را به سوى نابودى و هلاکت‏ سوق مى ‏دهد).

خريد و فروش سگ

پس از بيان حکم نجاست سگ در اسلام، اين سوالات مطرح مي شود که:
آيا خريد و فروش آن جايز است يا خير؟ اگر حرام مي باشد، اين حکم براي انواع سگ است يا براي بعضي؟ براي رسيدن به پاسخ اين سوالات، بيان مقدمه اي ضروري است.
عدم دخالت نجاست در معامله
بعضي به اشتباه براي حرمت خريد و فروش سگ اينگونه استدلال کرده اند:
«يکي از انواع معاملات حرام، معامله عين نجاست است. يعني اگر چيزي نجس است، معامله آن حرام است. علما وقتي نظرشان اين است که سگ نجس است، خودبخود معامله آن هم حرام مي شود. اما اغلب علما معتقدند که اگر معامله عين نجاست، منفعت و سود عقلايي داشته باشد، در آن مورد حرمت آن برداشته مي شود.»
حکم تحريم خريد و فروش، داير مدار منفعت و سود عقلايي است، نه نجس و پاک بودن. ـ يعني اگر شيئي سود عقلايي داشت معامله اش جايز است و الّا جايز نيست، چه نجس باشد و چه طاهر ـ بنابراين، نجاست شيء، نقشي در حرمت معامله آن ندارد و بهتر است چنين گفته شود:
يکي از شرايط مبيع ـ يعني شيء مورد معامله ـ داشتن منفعت و سود عقلايي ـ يا به عبارتي ماليّت داشتن آن ـ است و چون عين نجاسات غالباً منفعت و سودي ندارند، ماليّت نداشته و صلاحيت خريد و فروش را ندارند. امّا هرگاه همين نجاسات داراي منفعت و سودي شدند، معامله آنها صحيح است و داراي ماليّت بوده و قابل خريد و فروشند. مانند خون که نجس است، اما هم اکنون از آن استفاده عقلايي مي شود و ماليّت دارد، بنابراين خريد و فروش آن مجاز است.
پس نمي توان گفت: معامله مردار، خون و سگ چون نجس هستند حرام است. بلکه گفته مي شود: چون منفعت عقلايي و ماليّت ندارند حرام است، امّا اگر داراي منفعتي شد، معامله اش جايز است.(1)
لازم به ذکر است که در گذشته بيشتر نجاسات، منفعت حلالي نداشتند و به همين خاطر علما حکم به حرمت معامله نجاسات مي دادند. اين سبب شده تا عده اي تصوّر کنند معامله شيء نجس، مطلقاً حرام مي باشد و علّت تحريم هم چيزي جز نجاست نيست.
خلاصه اينکه صرف نجس بودن، سبب حرمت معامله نجاسات از جمله سگ نمي شود تا کسي بگويد: چرا با اينکه انواع سگ ـ سگ صيد، شکار، ولگرد و زينتي ـ نجس هست، امّا معامله سگ صيد جايز است ولي معامله سگ زينتي حرام است. چراکه ملاک در اينجا انتفاع و عدم انتفاع عقلائي است، نه چيز ديگري.

روايات خريد و فروش سگ
روايات وارد شده، از خريد و فروش سگ نهي کرده و بهاي آن را «سُحت(2)» مي دانند. مثل:
1- «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْعَامِرِيِّ، قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ ثَمَنِ الْکَلْبِ الَّذِي لَا يَصِيدُ؛ فَقَالَ: سُحْتٌ؛ وَ أَمَّا الصَّيُودُ فَلَا بَأْسَ».(3) از امام صادق(علیه السلام) در مورد بهاي سگي که شکاري نيست، سوال شد. حضرت فرمود: سُحت (حرام) است؛ اما (گرفتن بهاي) سگ صيد اشکالي ندارد.
2- «عَنِ الرِّضَا(علیه السلام) فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ ثَمَنُ الْکَلْبِ سُحْتٌ».(4) امام رضا(علیه السلام) در سخني فرمود: بهاي سگ، سُحت (حرام) است.
3- «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ ثَمَنِ کَلْبِ الصَّيْدِ؛ قَالَ: لَا بَأْسَ بِثَمَنِهِ وَ الْآخَرُ لَا يَحِلُّ ثَمَنُهُ».(5) ابي بصير از امام صادق(علیه السلام) از بهاي سگ شکاري سوال کرد، حضرت فرمود: اشکالي ندارد؛ اما بهاي ديگر سگها حلال نيست.
4- «فِي حَدِيثٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله) قَالَ: ثَمَنُ الْخَمْرِ وَ مَهْرُ الْبَغِيِّ وَ ثَمَنُ الْکَلْبِ الَّذِي لَا يَصْطَادُ مِنَ السُّحْتِ».(6) رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در سخني فرمود: بهاي شراب ، بهاي زناکار، و بهاي سگي که شکار نمي کند، سُحت (حرام) است.
5- «عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ، عَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: ثَمَنُ الْکَلْبِ سُحْتٌ وَ السُّحْتُ فِي النَّار».(7) امام رضا(علیه السلام) فرمود: قيمت سگ سُحت است و سُحت در آتش است.
اين دسته از روايات غالباً اشاره به سگ صيد دارند، امّا شامل سگهاي ديگري هم که منفعت عقلايي دارند مي شوند، چنانکه شيخ طوسي در مبسوط(8)، سگ گله و نگهبان را همانندِ سگ صيد مي داند.(9) از اين روايات و سخن علما ـ که قبلا گذشت ـ استفاده مي شود: هر سگي که منفعت عقلايي داشت، خريد و فروشش جايز؛ و الّا حرام است. و اگر سگ هاي زينتي و سگ ولگرد و … خريد و فروش آنها حرام است بخاطر اينست که يا فاقد منفعت عقلايي بوده و يا منفعت قابل توجّهي ندارند.

نگهداري سگ در خانه

مساله نجس بودن سگ، غير از حرمت نگهداري از آن است . نگهداري از سگ براي کساني که استفاده عقلايي از آن ندارند، کراهت شديد دارد؛ و در روايات، امري ناپسند دانسته شده است (10). بنابراين نگهداري سگ براي نگهباني و شکار، و سگي که امروزه مورد استفاده پليس و نيروهاي امداد مي باشد، مکروه نيست. (البته اين به معناي عدم نجاست اين سگ ها نمي باشد.)
در بعضي از روايات آمده است که خانه اي که در آن سگ است، ملائکه وارد نمي شوند. اين کراهت سبب مي شود که حتي نماز خواندن در چنين خانه اي مکروه باشد.(11)ما در اينجا به بيان برخي از رواياتي که به نحوي بر کراهت نگهداري سگ در خانه اشاره دارند، مي پردازيم:
1- «وَ قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام): لَا تُصَلِّ فِي دَارٍ فِيهَا کَلْبٌ إِلَّا أَنْ يَکُونَ کَلْبَ صَيْدٍ، وَ أَغْلَقْتَ دُونَهُ بَاباً، فَلَا بَأْسَ، وَ إِنَّ الْمَلَائِکَة لَا تَدْخُلُ بَيْتاً فِيهِ کَلْبٌ وَ لَا بَيْتاً فِيهِ تَمَاثِيلُ وَ لَا بَيْتاً فِيهِ بَوْلٌ مَجْمُوعٌ فِي آنِيَة».(12) امام صادق(علیه السلام) فرمود: نماز مگذار در خانه اي که در آن سگ است مگر اينکه سگ صيد باشد، و دربي برويش بسته شود ، در اين صورت اشکالي ندارد …
2- «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله): إِنَّ جَبْرَئِيلَ أَتَانِي فَقَالَ إِنَّا مَعْشَرَ الْمَلَائِکَة لَا نَدْخُلُ بَيْتاً فِيهِ کَلْبٌ وَ لَا تِمْثَالُ جَسَدٍ وَ لَا إِنَاءٌ يُبَالُ فِيه»‏ (13) پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) فرمود: همانا جبرئيل بر من وارد شد و گفت: ما ملائکه بر خانه اي که در آن سگ و مجسمه و ظرفي که در آن ادرار مي کنند، وجود دارد، داخل نمي شويم.
3- «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): قَالَ يُکْرَهُ أَنْ يَکُونَ فِي دَارِ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ الْکَلْبُ».(14) امام صادق(علیه السلام) فرمود: ناپسند است در خانه مرد مسلمان سگ باشد.
4- «عَنْ زُرَارَة عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: مَا مِنْ أَحَدٍ يَتَّخِذُ کَلْباً إِلَّا نَقَصَ فِي کُلِّ يَوْمٍ مِنْ عَمَلِ صَاحِبِهِ قِيرَاطٌ».(15) زراره از امام صادق(علیه السلام) نقل مي کند: کسي سگي را نگهداري نمي کند مگر اينکه هر روز از عمل او کاسته مي شود.
5- «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام): لَا خَيْرَ فِي الْکَلْبِ‏ إِلَّا کَلْبَ الصَّيْدِ أَوْ کَلْبَ مَاشِيَة».(16) اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمودند: خيري در نگهداري سگ نيست، به جز سگ شکاري و سگ گلّه.
6- «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: لَا تُمْسِکْ کَلْبَ الصَّيْدِ فِي الدَّارِ إِلَّا أَنْ يَکُونَ بَيْنَکَ وَ بَيْنَهُ بَابٌ».(17) امام صادق(علیه السلام) فرمود: سگ شکاري را در خانه‌ات نگهداري مکن مگر اينکه بين تو و او دربي باشد.(محل زندگي او جدا باشد)
7- «عَن أَبِي رَافِع قَالَ: جَاءَ جِبرَئِيل إِلَى النَبِي(صلی الله علیه وآله) فَاستَأذَن عَلَيهِ- فَأذن لَهُ، فأبطأ، فأخذ رِدَاءَه فَخرجَ- فَقَالَ: قَد أذنا لَکَ- قَالَ: أَجل وَ لَکنا لا ندخل بَيتَاً فيه کَلب و لا صورة- فَنظروا فإذا فِي بَعضِ بُيُوتِهِم جرو-».(18) از ابى رافع نقل‏ کرده ‏اند که گفت: جبرئيل بر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نازل شد، و اجازه ورود خواست، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به وى اجازه داد، اما جبرئيل وارد نشد، ناگزير رسول خدا(صلی الله علیه وآله) رداى خود را گرفت و بيرون شد و فرمود: ما به تو اجازه ورود داديم؟ جبرئيل گفت: بله، و ليکن ما فرشتگان به خانه‏اى که در آن سگ و يا مجسمه باشد داخل نمى‏شويم. رسول خدا(صلی الله علیه وآله)- که گويا تا آن لحظه از وجود سگ در خانه خبر نداشت- نظر کرد و ديد که در بعضى از مرافق خانه ايشان توله سگى وارد شده.(19)
از مجموع روايات استفاده مي شود که نگهداري سگهاي مفيد مثل سگ نگهبان، با وجود اينکه کراهت ندارد،(20) امّا بهتر است محل زندگي او جداي از محل زندگي انسان باشد، بگونه اي که حداقل بينشان دربي فاصله شود. يعني خانه‌اي جداگانه براي سگ ساخته شود. و اگر در برخي روايات از نگهداري سگهاي مفيد هم نهي شده، در صورتي است که محل زندگي او جدا نباشد. اما نگهداري سگهاي ديگر ـ غير از سگ شکاري و سگ نگهبان و هر سگي که براي کارهاي عقلايي بکار گرفته مي شود ـ کراهت داشته و ناپسند است. البته با توجه به مساله نجاست سگ که قبلا ثابت شد، اين حکم معقول به نظر مي آيد و دستورات دين نسبت به دوري از نجاسات مؤيّد آنست. هرچند اسلام براي رفاه انسان، نگهداري سگهاي مفيد را مکروه نمي داند.
لازم به ذکر است با اينکه علامه طباطبائي متن آخرين روايت را مضطرب و آن را از روايات مجعول مي داند.(21) اما به دليل اينکه مجموع اين روايات ـ که مي گويند: «جبرئيل و ملائکه وارد خانه اي که سگ در آن است، نمي شوند» ـ ، روايات متضافرند،(22) و متضافر بودن براى حجيت کافى است، اگرچه سند تک تک آن ها ضعيف باشد.(23) بنابراين اين روايات به وضوح دلالت بر کراهت شديد نگهداري سگ در منزل دارند.

زشتي و قبح سگ بازي

از آنچه گفته شد معلوم مي شود که در اسلام نگهداري و انس گرفتن با سگ بدون اينکه مورد استفاده عقلايي قرار گيرد توصيه نشده بلکه مورد کراهت و مزمّت است. در سيره و سخنان معصومين(علیه السلام) نيز سگ بازي زشت تلقّي شده و سگ بازان سزاوار ملامت اند.
نقل شده است هنگامي که امام حسين(علیه السلام) کنار قبر شريف پيامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نشسته بود قاصدي آمد و گفت: امير مي خواهد به نزد او برويد. امّا امام(علیه السلام) که مي داند معاويه مرده است و اين دعوت براي گرفتن بيعت است، اين دعوت را نمي پذيرد و در پاسخ کسي که از بيعت با يزيد سوال مي کند مي فرمايد: «من هرگز با يزيد بيعت نخواهم کرد، چون يزيد مردي است فاسق که فسق خود را آشکار کرده، شراب مي نوشد، سگ بازي و… مي کند و ما خاندان رسول خداييم».(24)

آري، امام(علیه السلام) سگ بازي را از مواردي مي داند که سبب شده فسق يزيد آشکار شود.

در جاي ديگر امام حسين(علیه السلام) طي نامه اي معاويه را توبيخ کرده و چنين مي نويسد: «آيا تو آن کس نيستي که… پسر بچه اي را که شراب مي خورد و سگ بازي مي کند به امارت مي رساني!»(25)
نامه امام حسين(علیه السلام) يادآور نامه امير المومنين(علیه السلام) به منذر بن جارود است که از سوي حضرت(علیه السلام) فرماندار بخشي از بلاد اسلامي بود و پس از اينکه تخلفات و خيانت هاي او براي امير المومنين(علیه السلام) گزارش شد، توسط ايشان در طي نامه اي توبيخانه، احضار شد. امام(علیه السلام) در اين نامه او را چنين توبيخ مي کند:
«… تَخْرُجُ لاَهِياً مُتَنَزِّهاً ، تَطْلُبُ الصَّيْدَ ، وَ تُلاَعِبُ الْکِلاَبَ …»؛ ((خبر رسيده است، تو) پيوسته مشغول گردش و صيد (تفريحي) و بازي با سگ ها مي باشي …).(26) با دقّت در کلام اميرالمومنين(علیه السلام) و امام حسين(علیه السلام) درک زشتي و قبح سگ بازي و انس با او، دشوار نمي باشد.

حقوق سگ بعنوان يک حيوان

اسلام دين تعادل و ميانه روي است. اين اعتدال و ميانه روي را به وضوح مي توان در دستورات اسلامي مشاهده کرد. هرچند در اسلام سگ حيواني نجس است، امّا اين سبب نشده تا حقوق او به عنوان يک حيوان، نقض شود. رعايت حقوق سگ به اين نيست که به آن دست بزني ، و او را مونس و هم بازي خود قراردهي! بلکه با رسيدگي به آب و غذايش و آزار نرساندن به او، حقوقش را رعايت کرده اي. همانطور که به رعايت حقوق ساير حيوانات و سيرکردن و رفع تشنگي آن‏ها در روايات اسلامي تأکيد شده است.
پيشوايان و بزرگان مذهبي ما، با اينکه عقيده به نجاست سگ دارند، امّا ظلم به اين حيوان را روا ندانسته، حق و حقوقي براي آن قائل شده اند. با مطالعه در آثار دانشمندان اسلامي اين مساله به روشني قابل درک است.
در کتب فقهي آمده است: اگر شخصى، به مقدار وضو گرفتن آب داشته باشد، و بترسد که اگر با آن وضو بگيرد، دچار تشنگى شود، بر او واجب است که تيمم کند و آب را براي نوشيدن نگهدارد. صاحب جواهر(قدّس سرّه)، پس از نقل اين فتوا مى نويسد: «وکذا الحيوان اذا کان کذلک وان کان کلبا»(27)؛ (اگر از تشنگى حيوانى نيز بترسد، حکم همين است، گرچه آن حيوان، سگ باشد.)
شهيد ثانى در بحث اطعمه و اشربه کتاب مسالک، مى نويسد: «و لو کان للانسان کلب غير عقور جائع وشاة فعليه اطعام الشاة»(28)؛ (اگر انسان، داراى سگ ـ بي آزارـ و گوسفندي گرسنه باشد، بر او واجب است تا گوسفند را آب و علف دهد.) يعني نجات گوسفند بر سگ اولويت دارد.
صاحب جواهر، در اين حکم به شهيد ثاني ايراد گرفته و مي گويد: « فيه منع، بل قد يقال باولوية الکلب لامکان ذبح الشاة بخلاف الکلب»(29)؛ (حفظ جان سگ اولويّت دارد. زيرا مى توان گوسفند را سر بريد؛ ولى اين کار، در مورد سگ ممکن نيست.)
کلام اين دو فقيه، گوياى واجب بودن حفظ جان حيوان حتى سگ است، هرچند در اين مورد اختلاف بر سر اينست که حفظ حيات کداميک اولويت دارد.(30)
اگر فقهاي اسلام در نظرات فقهي خود اينگونه حقوق حيوانات حتي سگ را در نظر مي گيرند، بخاطر اينست که سخنشان برگرفته از روايات معصومين(علیهم السلام) است .
در متون روايي ما، روايات فراواني هستند که توجه به حقوق سگ را ـ به عنوان يک حيوان ـ تاييد مي کنند. در بعضي از روايات از اذيت و آزار سگ منع شده، در دسته اي ديگر به اطعام و سيراب کردن سگ توجه شده است. علاوه بر اين رواياتي هستند که قاتل سگ را ملزم به پرداخت ديه مي کند، از اين روايات نيز شايد بتوان حق و حقوقي براي سگ در اسلام ثابت کرد. هرچند عده اي مي گويند: روايات ديه سگ، حقي را براي اين حيوان ثابت نکرده بلکه تنها خسارت مالي صاحبش را جبران مي کند،(31) امّا با در نظر گرفتن همه روايات، خلاف اين مطلب ثابت مي شود. چرا که ديه انسان را نيز به وليّ او مي پردازند امّا اين سبب نمي شود خود آن شخص ارزش و قدري نداشته باشد. پس وقتي در دين اسلام براي سگ ديه قرار داده مي شود، مي توان نتيجه گرفت که به اين حيوان، ارزش و بهايي داده شده است و پرداخت ديه به صاحب آن جبرانگر همين بهاء و ارزش فوت شده است.
به جهت طولاني نشدن بحث فقط به نمونه اي از اين سه دسته روايات اشاره مي کنيم:
1. اميرمؤمنين(علیه السلام) از پيامبر(صلی الله علیه وآله) نقل مى کند که آن حضرت فرمود: «اِيّاکُمْ وَ الْمُثْلَه وَ لَوْ بِالْکَلْبِ الْعَقُورِ».(32)؛ (از مثله کردن(33) بپرهيزيد، هر چند در مورد سگ آزار رساننده باشد).
2. «عَنْ نَجِيحٍ قَالَ رَأَيْتُ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ(علیه السلام) يَأْکُلُ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ کَلْبٌ کُلَّمَا أَکَلَ لُقْمَة طَرَحَ لِلْکَلْبِ مِثْلَهَا فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ لَا أَرْجُمُ هَذَا الْکَلْبَ عَنْ طَعَامِکَ قَالَ دَعْهُ إِنِّي لَأَسْتَحْيِي مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَکُونَ ذُو رُوحٍ يَنْظُرُ فِي وَجْهِي وَ أَنَا آکُلُ ثُمَّ لَا أُطْعِمُه».(34)؛ (نجيح گويد: حسن بن على(علیه السلام) را ديدم که مشغول خوردن غذا بود و سگى روبروى او قرار گرفته بود، هر لقمه اى که مى خورد يک لقمه هم به آن سگ مى داد. عرض کردم: يابن رسول اللّه! اين سگ را از سفره غذاي شما دور کنم؟ حضرت فرمود: رهايش کن زيرا من از خداوند حيا مى کنم که جاندارى به من نگاه کند و من بخورم و به او نخورانم.)
3. «روى عن رسول الله(صلی الله علیه وآله) انه قال: اطلعت ليلة اسرى بى على النار … واطلعت على الجنة فرأيت امرأة مومة يعنى زانية فسألت عنها فقيل انها مرّت بکلب يلهث من العطش فأرسلت ازارها فى بئر فعصرته فى حلقه حتى روى فغفرالله لها».(35)؛ شيخ طوسى در مبسوط مى نويسد: روايت شده از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) که آن حضرت فرمود: در شب معراج، … بر بهشت اطلاع يافتم. در آن جا زن بدکاره اي را ديدم. درباره او پرسيدم. گفته شد: سبب پاداش وى اين است که روزى گذرش به سگى افتاد که از شدت تشنگى زبانش بيرون افتاده بود. وى لباس خود را در چاه فرو برد، آب آن را در گلوى سگ فشرد، تا سيراب شد. بدين سبب خدا او را بخشيد.
4. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَال:َ دِيَة کَلْبِ الصَّيْدِ أَرْبَعُونَ دِرْهَماً وَ دِيَة کَلْبِ الْمَاشِيَة عِشْرُونَ دِرْهَماً وَ دِيَة الْکَلْبِ الَّذِي لَيْسَ لِلصَّيْدِ وَ لَا لِلْمَاشِيَة زَبِيلٌ مِنْ تُرَابٍ عَلَى الْقَاتِلِ أَنْ يُعْطِيَ وَ عَلَى صَاحِبِهِ أَنْ يقْبَل».(36) ترجمه: امام صادق(علیه السلام) فرمود: ديه سگ شکاري چهل درهم، و ديه سگ گله بيست درهم، و ديه سگي که نه شکاري و نه نگهبانِ گله هست، زنبيلي از خاک است که قاتل بايد آن را بدهد و صاحب سگ آن را قبول کند.
5. «مُحمَّد بنِ أَبِى نَصر عَن الرضَا(علیه السلام) فى قَولِ اللهِ عَزَّوجَلَّ (وَ شَروه بثَمَن بَخس دَرَاهم مَعدودة) قالَ: کَانَت عِشرينَ دِرهماً، و البَخس النَقص، و هِى قيمة کَلبِ الصيّد إذَا قتل کان قيمته(ديته)(37) عشرينَ درهماً» محمد بن ابي نصر از حضرت رضا(علیه السلام) روايت کرده است که آن بزرگوار درباره‌ آيه شريفه (و شروه بثمن بخس دراهم معدوده‌) ، فرمود: بخس به معناي کم و ناچيز است‌. آنها يوسف را به بيست درهم فروختند، و اين مبلغ، بهاي سگ شکاري است که‌ هرگاه کشته شود خون بهايش بيست درهم است‌.(38)
6. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: فِي کِتَابِ عَلِيٍّ(علیه السلام): دِيَة کَلْبِ الصَّيْدِ أَرْبَعُونَ دِرْهَماً».(39) امام صادق(علیه السلام) مي گويد: در کتاب امام علي(علیه السلام)، ديه سگ شکاري چهل درهم دانسته شده است.
7. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: دِيَة کَلْبِ الصَّيْدِ السَّلُوقِيِّ أَرْبَعُونَ دِرْهَماً مِمَّا أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) بِهِ لِبَنِي خُزَيْمَة».(40) امام صادق(علیه السلام) فرمود: ديه سگ شکارى سلوقى چهل درهم است، بر مبناى دستورى که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به بنى خزيمة در اين باره داد.
حال که اسلام، حقوق سگ را به عنوان يک حيوان به رسميّت مي شناسد، هيچ کس نبايد ـ تحت هر عنواني ـ بدون دليل، به اين حيوان آسيبي برساند، و نمي توان نجاست آن را دليلي بر نفي حقوق و سبب پستي و بي ارزشي آن دانست. به عبارتي ديگر سگ نيز يکي از مخلوقات خداوند و قابل احترام است.

پاسخ به چند سوال

اگر سگ نجس هست چگونه سگ اصحاب کهف وارد بهشت مي شود؟
نجاست سگ از اعتباريات است که شارع مقدس آن را نجس قرار داده است، و اين بدين معنا نيست که در تکوين نيز سگ نجس خلق شده است. و چيزى که در عالم دنيا نجس است، مستلزم نجس بودن آن در آخرت نمى‏ باشد. چرا که کاربرد طاهر و نجس و حلال و حرام تشريعى، مربوط به دنيا است. و هر کدام از دنيا و آخرت قوانين خاص خود را دارد و نظام معيّن در آنها حکم فرماست. سگ در تشريع هر چند حکم نجس بودن بر او بار مى‏ شود ولى از نگاه تکوين نجس نمى ‏باشد. با توجه به اين، بين بهشت رفتن سگ اصحاب کهف با نجاست ظاهرى دنيوى آن تعارض وجود ندارد.(41) همانگونه که شراب و لباس حرير و طلا براي مردان در دنيا حرام است در حاليکه هيچکدام از اينها در بهشت حرمت ندارد، بلکه جزء پاداشهاي بهشتي شمرده شده است. هر چند بايد توجه داشت که اصل مقايسه امور دنيا با امور آخرت کار اشتباهي است و تنها در حدّ تشبيه مي توان به چنين مقايسه هايي بها داد.
آيا پيامبر(صلی الله علیه وآله) دستور به قتل سگان مکه داد؟
قطعا پيامبر(صلی الله علیه وآله) دستور به کشتن سگهايي داده اند که سبب اذيت و آزار مردم مي شوند، بخصوص سگهاي ولگرد و وحشي که غالبا موجب ترساندن و اذيت مردمند. به همين خاطر در وسائل الشيعة بابي هست به عنوان «بَابُ جَوَازِ قَتْلِ کِلَابِ الْهِرَاشِ(42)». در اين باب حديثي نقل شده که پيامبر(صلی الله علیه وآله) فرمودند: «لَا تَدَعْ … کَلْباً إِلَّا قَتَلْتَهُ»؛ (رها مکن سگي را مگر آنکه آن را بکشي)(43). در بحارالانوار نيز حديثي به همين مضمون آمده و پس از آن، از قتل سگهاي بي آزار و مفيد مثل سگ نگهبان و شکار نهي شده است(44). ديه سگ نيز ـ همانطور که قبل از اين گفته شد ـ مي تواند دليلي بر منعِ کشتار بي دليل سگهاي بي آزار از سوي شرع باشد.
چرا اسلام دستور خاکمال کردن ظرف نجس را داده است اما از سوي ديگر گفته گوشت حيواني که سگ شکار کرده، آب بکشيد کافي است؟ آيا اين تناقض گويي نيست؟
براي پاسخ به شبهه فوق بهتر است سوال را به گونه اي ديگر مطرح کنيم و آن اينکه: آيا حکم خاکمال کردن براي آنچه آغشته به آب دهان سگ است، فقط مربوط به ظروف مي باشد يا گوشت، ميوه، سفره، چوب، لباس و… را نيز شامل مي شود؟
پاسخ اينست که حکم خاکمال کردن يا همان تعفير، فقط مختص به ظروف مي باشد. و در موارد ديگر، مثل موردي که سگ شکاري حيواني را گاز گرفته، شستن زخم و محل تماس سگ کفايت کرده و نيازي به خاکمال کردن نيست.
در کتب فقهي بيان شده که اگر سگ از ظرفي آب بخورد بايد خاکمال شود و فقهاء اين حکم خاص را در مورد موضوع «آنيه» قرار داده اند که در قبيل کاسه، کوزه، بشقاب، سيني، ديگ و امثال اينها از چيزهائي که در اکل و شرب استعمال مي شوند، بکار مي رود.(45)
و اين ربطي به اين مورد ندارد بلکه فقهاء غالباً در کتب فقهي در بحث تطهير، ظروف را از غير ظروف جدا کرده و حکم آن را مجزّا بيان مي کنند. چرا که در موارد ديگر نيز حکم تطهير ظروف با غير آن متفاوت است، به عنوان مثال در تطهير ظرف نجس با آب قليل، آن را سه مرتبه پر از آب کرده خالي مي کنيم، و يا سه مرتبه مقداري آب داخل آن مي گردانيم که به جاهاي نجس برسد، و بيرون مي ريزيم؛ ولي در تطهير غير ظروف، حتّي اگر با بول نجس شده باشد، آن را دو مرتبه، و اگر با چيز ديگر نجس شده، آن را يک مرتبه بشوييم کافي است.(46)
اين تفاوت، نه تنها سبب تناقض نمي باشد بلکه حاکي از وسعت و گستردگي و تنوع در شقوق و پيچيدگي احکام اسلام است. چه بسا از اين اختلاف در حکم بدست مي آيد هر کدام حکمت خاصي دارد که علم بشري بايد آن را کشف کند.
علاوه بر اين، تناقض وقتي اتفاق مي افتد که موضوع هر دو حکم، يکي باشد، در صورتي که در اينجا موضوع متفاوت است. (در يکجا ظرف و در جاي ديگر زخم حيوان آغشته به آب دهان سگ شده است) و اين تفاوت در موضوع، سبب تفاوت در حکم شده است، که کاملاً عاقلانه است، و هيچگونه تناقضي يافت نمي شود. مثل اينکه بر دو شخص نماز ظهر واجب است، امّا بر يکي نماز چهار رکعتي، و بر ديگري نماز دو رکعتي (در سفر) و هيچ کس نمي گويد اينجا تناقضي وجود دارد.
البته بايد توجه داشت منشا اين سخن از آنجا سرچشمه مي گيرد که عده اي تصور کرده اند خاکمال کردن ظروف بخاطر از بين بردن ميکروبهاي آن است و پس از آن مي گويند: خاکمال کردن زخم حيوان که با دهان سگ تماس داشته اولويت دارد، زيرا گوشت شکار غذاي انسان است و سزاوارتر است که ميکروبهاي آن کشته شود. ولي، اولاً: اين سخن چيزي جز همان قياس نيست. ثانياً: در احاديث علّت خاکمال، از بين بردن ميکروبها دانسته نشده است تا اين سخن صحيح باشد. ثالثاً: بر فرض که خاکمال کردن در ظروف سبب از بين رفتن ميکروبها مي شود، شايد در گوشت شکار شستن براي از بين رفتن ميکروب مورد نظر کفايت مي کند.
آيا منظور از خانه اي که در روايت «اِنَّما لاتَدْخُلُ المِلائِکَة بَيْتا فيهِ کَلْبٌ»، آمده است همان جان ظلماني انسان گنهکار است؟
بعضي افراد، از حديث فوق تعبير ديگري دارند و مي گويند: مـراد از خـانـه ـ اى کـه در آن سـگ بـاشد، ملائکه به آن داخـل نـمـى شـوند، ـ همان جان خود انسان است؛ پس اگر جان انسان با قرآن و اعمال نيک مانوس شد، نـورانـى مـى شـود و بـه آسـمـان ها عروج مي کند، اما اگر از اينها بيگانه شد، به بـاطـن ظـلمانى تبديل شده و شياطين در آن مستقر مى شوند. از اين رو، در روايت است که: اگر انسان در دنيا ظالم شد و ظلم در جان او به حدّ ملکه رسيد، او در باطن سگ است.(47)
در اين تعبير، نفس امّاره به سگي تشبيه شده که به انسان حمله مي کند:
چون سگ، به تو نفس حمله‏آور باشد از جمله ي اعداىِ تو بدتر باشد
با نفس جهاد کن گرت مردى هست کز قول نبى: جهاد اکبر باشد
اين تعبير اخلاقي هرچند زيبا و مورد تاييد روايات ديگر است امّا سبب نمي شود تا روايت از معناي ابتدايي و اصلي خود خارج شود. چه بسا اگر اين دسته از روايات را مورد بررسي قرار دهيم، چيزي جز معناي اوليّه آن به ذهن خطور نمي کند. به عنوان نمونه به روايت زير توجه کنيد:
«وَ قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام): لَا تُصَلِّ فِي دَارٍ فِيهَا کَلْبٌ إِلَّا أَنْ يَکُونَ کَلْبَ صَيْدٍ وَ أَغْلَقْتَ دُونَهُ بَاباً فَلَا بَأْسَ وَ إِنَّ الْمَلَائِکَة لَا تَدْخُلُ بَيْتاً فِيهِ کَلْبٌ وَ لَا بَيْتاً فِيهِ تَمَاثِيلُ وَ لَا بَيْتاً فِيهِ بَوْلٌ مَجْمُوعٌ فِي آنِيَة».(48) امام صادق(علیه السلام) فرمود: نماز مگذار در خانه اي که در آن سگ است مگر اينکه سگ صيد باشد و دربي برويش بسته شود، در اين صورت اشکالي ندارد. همانا ملائکه بر خانه اي که در آن سگ است وارد نمي شوند و… .
با توجه به تعابيري که در حديث فوق آمده است مثل: «کَلْبَ صَيْدٍ» و «أَغْلَقْتَ دُونَهُ بَاباً» معلوم مي شود منظور از کلب همان حيوان است نه نفس ظلماني انسان.
نتيجه بحث
خلاصه اينکه مسئله نجاست سگ، يکي از مسائل قطعي فقهي اسلام است. با اينکه در قرآن اشاره اي به اين مسئله همانند بسياري از مسائل ديگر نشده است اما اين حکم در روايات معتبر صريحاً بيان شده است. در عين حال نجاست سگ سبب نشده معامله آن حرام باشد، چرا که نجاست هيچ مدخليّتي در حرمت معامله نداشته، و حرمت خريد و فروش، داير مدار اينست که مبيع داراي منفعت عقلايي باشد يا نباشد. پس تنها معامله سگهايي که فاقد منفعت عقلايي مي باشند، جايز نيست. امّا در مورد فلسفه نجاست سگ روايات معصومين(ع) مطلق بوده و فلسفه حقيقي اين حکم بر ما پوشيده است و فلسفه نداشتن يک حکم، غير از ندانستن فلسفه آن است.

ــــــــ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشت:

(1). چنانکه شيخ انصارى صرف نجاست را مانع جواز خريد وفروش و استفاده از آن نمي داند. ايشان در مسأله خريد و فروش شير زن يهودى، معامله آن را جايز مي داند و چنين مى نويسد: «فانّ نجاسته لاتمنع عن جواز المعاوضة عليه.» (كتاب المكاسب المحرمة و البيع و الخيارات( ط- القديمة)، مرتضى بن محمد امين انصارى‌، محقق/ مصحح: محمد جواد رحمتى- سيد احمد حسينى‌، ج‌1، ص 25، المعاوضة على لبن اليهودية المرضعة .) مرحوم نائيني نيز صرف نجاست را مانع از خريد و فروش نمي داند و مي گويد: پوست حيوان مرده را مي توان در مواردي که طهارت شرط نيست مثل آبياري کشتزارها ـ که در قديم مرسوم بوده است ـ معامله کرد. ( «اذا فرض هناک منفعة مهمة عقلائية, ولم يتوقف استيفاء المنفعة علي طهارة الشيئي کالأستقاء بجلدالميته للزرع ونحوه, فمجرد کونه نجساً لايمنع عن جواز بيعه.») منية الطالب في حاشية المكاسب‌، نائينى، ميرزا محمد حسين غروى،‌ مقرر: خوانسارى، موسى بن محمد نجفى، ج‌1، ص 8، الثالث هل يجوز الانتفاع بالدهن المتنجس لغير الاستصباح .علاوه بر اين شيخ انصاري، نيز معامله پوست مردار را با همين شرط پذيرفته و در نهايت مي فرمايد: «فمجرد النجاسه? لاتصلح علة لمنع البيع: مجرد نجس بودن، نمي تواند مانع از خريد و فروش آن باشد.» (كتاب المكاسب المحرمة و البيع و الخيارات( ط- القديمة)، مرتضى بن محمد امين انصارى‌، محقق/ مصحح: محمد جواد رحمتى- سيد احمد حسينى‌، ج‌1، ص 24، بيع الميتة لو جاز الانتفاع بجلدها .بنابراين نمي توان گفت: سگ چون از نجاسات است، معامله اش اشکال دارد.
(2). تأمين مال به کمک وسيله ‏اى باطل، سحت شمرده شده است. «وفي الکافي، بإسناده عن السکوني عن أبي عبد الله قال: السحت ثمن الميتة و ثمن الکلب و ثمن الخمر- و مهر البغي و الرشوة في الحکم و أجر الکاهن. أقول: ما ذکره في الرواية إنما هو تعداد من غير حصر، و أقسام السحت کثيرة کما في الروايات، و في هذا المعنى و ما يقرب منه روايات کثيرة من طرق أئمة أهل البيت عليهم السلام» (الميزان فى تفسير القرآن، طباطبايى سيد محمد حسين، ج‏5، ص360، (بحث روائي) .
(3). وسائل الشيعة، شيخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، ج‏17، ص118، 14 باب (تحريم بيع الكلاب إلا كلب الصيد و كلب الماشية و الحائط و جواز بيع الهر و الدواب) .
(4). همان.
(5). ص119، 14 باب (تحريم بيع الكلاب إلا كلب الصيد و كلب الماشية و الحائط و جواز بيع الهر و الدواب) .
(6). همان.
(7). همان، ص120، 14 باب (تحريم بيع الكلاب إلا كلب الصيد و كلب الماشية و الحائط و جواز بيع الهر و الدواب) .
(8). المبسوط في فقه الإمامية‌، طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن‌، محقق/ مصحح: سيد محمد تقى كشفى، ج‌2، ص 166، فصل: في حكم ما يصح بيعه و ما لا يصح .
(9). امروزه سگهاي «پليس» و «امداد» نيز همين حکم را دارند.
(10). معارف و معاریف : دایره المعارف جامع اسلامی، صطفی حسینی دشتی، ج4، ص678
(11). مرحوم علامه حلّي در منتهى المطلب في تحقيق المذهب، ‌حلّى، علامه، حسن بن يوسف بن مطهر اسدى، محقق/ مصحح: بخش فقه در جامعه پژوهش هاى اسلامى، ج‌4، ص 324، الثامن مي فرمايد: نماز خواندن در خانه اي که در آن سگ باشد، کراهت دارد. (بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، محقق / مصحح جمعى از محققان‏، ج‏62، ص53، باب 1 (الكلاب و أنواعها و صفاتها و أحكامها و السنانير و الخنازير في بدء خلقها و أحكامها)؛ كتاب المكاسب المحرمة و البيع و الخيارات( ط- القديمة)، مرتضى بن محمد امين انصارى‌، محقق/ مصحح: محمد جواد رحمتى- سيد احمد حسينى‌، ج‌1، ص 97، مختار المؤلف.
(12). من لا يحضره الفقيه‏، ابن بابويه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج‏1 ، ص246، باب المواضع التي تجوز الصلاة فيها و المواضع التي لا تجوز فيها .
(13). الكافي، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج‏3 ،ص 393، باب (الصلاة في الکعبة و فوقها و في البيع و الکنائس و المواضع التي تکره الصلاة فيها)؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، محقق / مصحح جمعى از محققان‏، ج‏56،ص 177، باب 23 (حقيقة الملائکة و صفاتهم و شئونهم و أطوارهم).
(14). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، محقق / مصحح جمعى از محققان‏، ج‏62، ص51، باب 1 (الكلاب و أنواعها و صفاتها و أحكامها و السنانير و الخنازير في بدء خلقها و أحكامها) ؛ وسائل الشيعة، شيخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، ج‏11، ص530، 43 باب (كراهة اتخاذ كلب في الدار إلا أن يكون كلب صيد أو ماشية أو يضطر إليه أو يغلق دونه الباب) .
(15). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، محقق / مصحح جمعى از محققان‏، ج‏62، ص51، باب 1 (الكلاب و أنواعها و صفاتها و أحكامها و السنانير و الخنازير في بدء خلقها و أحكامها)؛ وسائل الشيعة، شيخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، ج‏11، ص531، 43 باب (كراهة اتخاذ كلب في الدار إلا أن يكون كلب صيد أو ماشية أو يضطر إليه أو يغلق دونه الباب) .
(16). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، محقق / مصحح جمعى از محققان‏، ج‏62، ص52، باب 1 (الكلاب و أنواعها و صفاتها و أحكامها و السنانير و الخنازير في بدء خلقها و أحكامها)؛ وسائل الشيعة، شيخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، ج‏11، ص530، 43 باب (كراهة اتخاذ كلب في الدار إلا أن يكون كلب صيد أو ماشية أو يضطر إليه أو يغلق دونه الباب) .
(17). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، محقق / مصحح جمعى از محققان‏، ج‏62، ص53، باب 1 (الكلاب و أنواعها و صفاتها و أحكامها و السنانير و الخنازير في بدء خلقها و أحكامها).
(18). الميزان فى تفسير القرآن، طباطبايى سيد محمد حسين، ج‏5، ص209، (بحث روائي) … .
(19). ترجمه تفسير الميزان، موسوى همدانى سيد محمد باقر، ج‏5، ص337، رواياتى در ذيل جمله … و ما علمتم من الجوارح مكلبين مربوط به صيد با سگ شكارى .
(20). مفتاح الكرامة في شرح قواعد العلامة (ط – القديمة)، ج‌4، ص 28، الأول كل نجس لا يقبل التطهير؛ كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري، ط – القديمة)، ج‌1، ص 32، الثالث كلب الماشية و الحائط؛ جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌22، ص 138، المسألة الأولى لا يجوز بيع شي‌ء من الكلاب إلا كلب الصيد
(21). ترجمه تفسير الميزان، موسوى همدانى سيد محمد باقر، ج‏5، ص337، رواياتى در ذيل جمله … و ما علمتم من الجوارح مكلبين مربوط به صيد با سگ شكارى؛ الميزان فى تفسير القرآن، طباطبايى سيد محمد حسين، ج‏5، ص210، (بحث روائي) … .
(22). مجله فقه اهل بيت(ع) شماره 17 و18، ص130، بررسى دلايل جواز نگاهدارى تصاوير .
(23). شرح اين مطلب در کتاب «انوار الاصول» آمده است. رجوع کنيد به : أنوار الأصول‏، ناصر مكارم شيرازى ، ملاحظات: تهيه و تنظيم حجة الإسلام والمسلمين احمد قدسى‏، مدرسه ج‏3، ص80، المقام الثاني: في أدلة المسألة .
(24). الأخبار الطوال، ابو حنيفه احمد بن داود الدينورى، تحقيق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدين شيال ص227، مبايعه يزيد … .
(25). الإمامة و السياسة المعروف بتاريخ الخلفاء، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة الدينوري، تحقيق علي شيري، ج‏1، ص204، ما أجابه القوم به رضي الله عنهم؛ سيره معصومان( ترجمه اعیان شیعه)، مترجم على حجتى كرمانى‏، ج‏5، 90 مكاتبه ميان امام حسين(ع) و معاويه؛ أعيان الشيعة، سيد محسن امين عاملى‏، ج‏1، ص583، المكاتبة بينه و بين معاوية .
(26). تمام‏نهج‏البلاغة، سید صادق موسوی، ص 815؛ تاريخ اليعقوبى، ج‏2، ص204، إلى المنذر بن الجارود؛ كتاب جمل من انساب الأشراف، أحمد بن يحيى بن جابر البلاذرى، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، ج‏3، ص153، موقف الحسين بن علي من صلح الحسن و معاوية .
(27). جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام ، محمد حسن بن شيخ باقر بن شيخ عبد الرحيم نجفى، محقق/ مصحح: عباس قوچانى- على آخوندى‌، ج‌5، ص114، السبب الثالث الخوف .
(28). مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام‌، عاملى، شهيد ثانى، زين الدين بن على‌، محقق/ مصحح: گروه پژوهش مؤسسه معارف اسلامى، ج‌12، ص 120، و أما كيفية الاستباحة .
(29). جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام ، محمد حسن بن شيخ باقر بن شيخ عبد الرحيم نجفى، محقق/ مصحح: عباس قوچانى- على آخوندى‌، ج‌36، ص 437، و أما كيفية الاستباحة .
(30). اين مسئله در رسائل فقهي علامه جعفري نيز مطرح شده است. (رسائل فقهى‌، ،جعفرى، محمد تقى‌، ص 118، حقوق حيوانات در فقه)
(31). كتاب المكاسب المحرمة و البيع و الخيارات( ط- القديمة)، مرتضى بن محمد امين انصارى‌، محقق/ مصحح: محمد جواد رحمتى- سيد احمد حسينى‌، ج‌1، ص 33، التأييد بما أفاده العلامة و المناقشة فيه .
(32). نهج البلاغة، شريف الرضى، محمد بن حسين‏، محقق / مصحح: للصبحي صالح، ص422، نامه 47 و من وصية له ع للحسن و الحسين ع لما ضربه ابن ملجم لعنه الله .
(33). قطعه قطعه کردن اعضاي بدن.
(34). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، محقق / مصحح جمعى از محققان‏، ج‏43، باب 16، (مکارم أخلاقه و عمله و علمه و فضله و شرفه و جلالته و نوادر احتجاجاته صلوات الله عليه).
(35). المبسوط في فقه الإمامية‌، طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن‌، محقق/ مصحح: سيد محمد تقى كشفى، ج‌6، ص 47، إذا ملك بهيمة فعليه نفقتها .
(36). من لا يحضره الفقيه‏، ابن بابويه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج‏4، ص170، باب( نوادر الديات) .
(37). در بعضي روايات «ديته» گفته شده.
(38). مسند الإمام الرضا أبى الحسن على بن موسى عليهما السلام‏، عزيز الله عطاردى ج‏1، ص345، (سورة يوسف)؛ تفسير قمى، قمى على بن ابراهيم، تحقيق: سيد طيب موسوى جزاير، ج‏1، ص341، سورة يوسف، الآيات 5 الى 20.
(39). الخصال‏، ابن بابويه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج‏2، ص539، دية كلب الصيد أربعون درهما .
(40). همان.
(41).
(42). سگان ولگرد.
(43). وسائل الشيعة، شيخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، ج‏11، ص533، 46 باب (جواز قتل كلاب الهراش) .
(44). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، محقق / مصحح جمعى از محققان‏، ج‏62، ص62، باب 1 (الكلاب و أنواعها و صفاتها و أحكامها و السنانير و الخنازير في بدء خلقها و أحكامها ).
(45). براي تفصيل بيشتر به وسيلة النجاة‌، اصفهانى، سيد ابو الحسن، ‌، شارح: خمينى، سيد روح اللّه موسوى‌، ص 112، (مسألة 9)، المتنجس منجس على الأقوى؛ العروة الوثقى، سيد محمد كاظم طباطبائى يزدى، ج‌1، ص 81، 9 مسألة المتنجس لا يتنجس ثانيا و لو بنجاسة أخرى مراجعه نمائيد.( مجمع المسائل‌، گلپايگانى، سيد محمد رضا موسوى، ‌، محقق/ مصحح: على كريمى جهرمى- على ثابتى همدانى- على نيرى همدانى‌، ج1، ص34 ).
(46). علاوه بر اين اگر آب را به خود مي گيرد و قابل فشرده است بايد بعد از هر بار شستن آن را بفشاريم تا آبهاي داخلش بيرون بيايد و يا به گونه اي ديگر آب را بگيريم. (توضيح المسائل‌خمينى، سيد روح اللّه موسوى‌، مساله 150، 155، 159، 160، 161و 162).
(47). روزنه ای به سوی اسرار الهی، رحیم توکل، تنظیم و تدوین محمدعباسی، ص27.
(48). من لا يحضره الفقيه‏، ابن بابويه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج‏1، ص246، باب (المواضع التي تجوز الصلاة فيها و… ).

لینک کوتاه مطلب: 

*- ضمنا شما می توانید از اینجا مشترک  خبرنامه سایت شوید و جدید ترین مطالب را دریافت کنید.

  • ویژه نامه احکام طهارت(وضو، غسل، نجاسات و …)
  • سگ و خوک
  • آیا خونابه نجس است
  • احکام خون
  • مردار
  • ادرار و مدفوع حیوانات حلال و حرام گوشت
  • نجاسات


کلید: چرا سگ در اسلام نجس است چرا سگ در اسلام نجس است چرا سگ در اسلام نجس است چرا سگ در اسلام نجس است چرا سگ در اسلام نجس است چرا سگ در اسلام نجس است چرا سگ در اسلام نجس است چرا سگ در اسلام نجس است چرا سگ در اسلام نجس است چرا سگ در اسلام نجس است چرا سگ در اسلام نجس است چرا سگ در اسلام نجس است چرا سگ در اسلام نجس است چرا سگ در اسلام نجس است چرا سگ در اسلام نجس است چرا سگ در اسلام نجس است چرا سگ در اسلام نجس است چرا سگ در اسلام نجس است چرا سگ در اسلام نجس است چرا سگ در اسلام نجس است چرا سگ در اسلام نجس است  چرا سگ نجس است از نظر علمی سگ نجس نیست چرا خوک نجس است نجاست سگ از نظر اهل سنت دلیل نجس بودن خوک چرا سگ باوفاست حکم نگهداری سگ در خانه نجاست سگ از نظر علمی چرا در دین اسلام سگ حیوان نجسی است علت نجس بودن سگ چیست آیا سگ نجس است [/fusion_builder_column][/fusion_builder_row][/fusion_builder_container]

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا