مذهبی

خاطراتی از سیره شهید آیت الله بهشتی (ره)

در این مطلب از سایت تریپ لند به خاطراتی از سیره شهید آیت الله بهشتی (ره) می پردازیم. پس به شما پیشنهاد می کنیم حتما تا انتهای این مطلب همراه ما باشید.

نکات و خاطراتی درباره شهید دکتر بهشتی (ره)
شعار، همراه با عمل

بالای وضوخانه نوشته بودیم: «النظافة من الایمان» اما کمتر فرصت می کردیم داخل آن را نظافت کنیم. این وضع را دید، فوراً تذکر داد که یا این شعار را بردارید و یا مطابق آن رفتار کنید و نگذارید اینجا کثیف باشد.

ادب در کلام

به اتفاق دکتر و محمدرضا(فرزند ارشدش) نزدیک قبرستان قدم می زدیم، می دانستیم که قبر مارکس هم همانجاست. گفتم این دو تا سگ هم دارند می روند سر قبر مارکس، فاتحه بخوانند و به دو تا سگی که داشتند کمی  دورتر می رفتند، اشاره کردم. دکتر بلافاصله رو به من کرد و گفت: اگر ما با فکر مارکس مخالف هستیم نباید به او توهین کنیم. ادب در کلام لازم است، چه فرد کافر باشد چه مسلمان.

صداقت

الآن بهترین موقعیته برای کمک به پیروزی انقلاب، نیت بدی هم که نداریم. آمار شهدای 15 خرداد رو بالا اعلام می کنیم، خیلی بالا، این ننگ به رژیم هم می چسبه! بهشتی بدون تعلل گفت: با دروغ می خواین از اسلام دفاع کنین؟ اسلام با صداقت رشد می کنه نه دروغ!

سرپیچی از قانون

چراغ قرمز اول رو که رد کرد، بهشتی خیلی تحمل کرد که چیزی نگه. دومین چراغ بود که دیگه صداش در اومد. گفت: اگه از این هم بگذری دیگه نمی شه پشت سرت نماز خواند. تکرار گناه صغیره … .

طرف با حالت حق به جانبی گفت: اینها قانون طاغوته باید سرپیچی کرد. بهشتی با ناراحتی دست گذاشت رو داشبورد و محکم گفت: اینها قوانین انسانیه، عین انسانیت … .

شعار حرام
گفتند حالا که «مرگ بر شاه» همه گیر شده، شعار جدید بدیم. «شاه زنازاده است، خمینی آزاده است». آشفته شده بود. گفت: رضاخان ازدواج کرده، این شعار حرام است. از پلکان حرام که نمی شود به بام سعادت حلال رسید.

نماز اول وقت
در ایستگاه راه آهن هامبورگ، هنگام ظهر، نگاهی به قبله نما انداخت و همانجا ایستاد به نماز خواندن. پلیس را خبر کردند که یکی آمده حرکات غیرطبیعی دارد. بردندش اداره پلیس. گفته بود: من مسلمانم، نماز هم واجب دینی ماست. محکم گفته بود، آزادش کردند …  .

محبت علی علیه السلام
با جدیت می گفت: بهشتی سنّیه! «اشهد ان علی ولی الله» رو نمی گه. یکی از شاگردان بهشتی گفته بود شب بیا پشت سرش نماز بخون تا بفهمی  اشتباه می کنی. به بهشتی هم سپرده بود که فلانی می آید این جمله رو بلند بگو. آن شب بهشتی اذان و اقامه رو گفت ولی خبر از این جمله نشد. شاگردش اعتراض کرد که هر شب می گفتی، حالا امشب چرا؟

گفت: اگر امشب می گفتم به خاطر اون آقا بود ولی من که همه وجودم محبت به علی علیه السلام است چرا باید بری یک نفر بگویم.

شاید این مطالب را هم بپسندید:

نظر شهید بهشتی در مورد حجاب اجباری

دوری از غیبت
بنی صدر اولین رئیس جمهور انقلاب بود و امام نمی خواستند زیاد درباره کارهای او نظر بدهند. داشت در حضور امام از دکتر بهشتی شکایت می کرد که «انحصار طلب است و نمی گذارد ما کاری بکنیم و همه کار را به دست خود گرفته است». امام با ناراحتی گفتند: «این قدر که شما از آقای بهشتی شکایت می کنید، والله والله والله آقای بهشتی تا این ساعت حتی یک کلمه پشت سر شما با من صحبت نکرده است.

تقویت ایمان و دفاع خداوند
همین که پایمان به شهر رسید، با انبوه دیوار نوشته هایی مواجه شدیم که علیه دکتر بود. الاغ سر راهمان سر بریدند و «مرگ بر بهشتی» و «بهشتی، بهشتی، طالقانی را تو کشتی» گفتند. به همین دلیل در خلال سخنرانی ام به گوشه ا ی از جنبه های شخصیتی ایشان اشاره کردم. بعد از جلسه بیش از 22 نامه به دستم رسید که تماماً حرف های رکیک و فحش و ناسزا بود. مرا متهم کرده بودند که از یک «آمریکایی» حمایت کرده ام و با او همدست هستم. نوشته بودند خانه 15 طبقه دارد، زن اروپایی دارد و … .
یک روز در مجلس خبرگان به دکتر گفتم شما چرا در مقابل این همه توهین از خودتان دفاع نمی کنید؟ در جواب آیه «إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا» را خواند و گفت فلانی! من نباید از خودم دفاع کنم، بلکه باید آنقدر ایمان خودم را قوی کنم که خداوند از من دفاع کند و جواب اینها را بدهد و چون وعده خدا حق است من به این وعده اعتقاد دارم، بعد هم افزود، دفاع خدا را که نمی توان با دفاع ما مقایسه کرد.

سپر بلای امام
«مرگ بر بهشتی»! اونقدر این شعار رو بلند جلوی دادگستری فریاد می زدند که بهشتی به راحتی می شنید. رو کرد به بهشتی که: چرا امام ساکتند؟ ای کاش جواب این توهین ها را می دادند. بهشتی گفت: برادر! قرار نیست در مشکلات از امام  هزینه کنیم، ما سپر بلای اوییم، نه او سپر ما.

تجلی ایمان
فرزندش پرسید: در زندگی، به دنبال چه اشخاصی باید حرکت کنیم؟ دکتر پاسخ داد: «در پی کسانی بروید که هر چه به جنبه های خصوصی زندگی آنها نزدیک تر می شوید، تجلی ایمان را بیشتر بیابید».

نشانه تکبر
به قاضی دادگاه نامه نوشته بود که: «شنیده ام وقتی به مأموریت می روی، ساک خود را به همراهت می دهی؛ این نشانه تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی». قاضی را توبیخ کرده بود. حساس بود، مخصوصاً به رفتار قضات … .

اذان
الله اکبر، الله اکبر. صدای سیدمحمد بهشتی بود. همون که می گن خوش پوش و یه جورایی آخوند خوش تیپه! کار هر روزش بود. بر خلاف خیلیها که خجالت می کشیدند می ایستاد، بلند اذان می گفت.

قنوت
روز هفتم تیر، بر خلاف هر روز، لباده نپوشید؛ صبح غسل شهادت کرد و یه خداحافظی گرم هم با بچه ها. چقدر الآن دلتنگ قنوتش شدیم؛ دلتنگ اون دعای «الهی و سیدی و مولی تفضّل علی من الائک و نعمائک و لا تکلنی الی نفسی و الی احد من خلقک».

بوی بهشت
نماز را که خواندیم و بیرون آمدیم. دکتر برای تجدید وضو رفت و برگشت. جلسه حساسی بود، از هر سه قوه آمده بودند. مدت کوتاهی نگذشته بود که ایشان هم به جمع حاضر پیوست. از گوشه و کنار جلسه هر کس یک چیزی می گفت.
– حاج آقا امشب خیلی نورانی شده اید.
– چشم شما قشنگ می بیند.
بعد از تصویب تغییر دستور جلسه، قرعه آغاز بحث به نام دکتر افتاد. ایشان پشت تریبون رفت و درباره انتخاب رئیس جمهور صحبت کرد. ده دقیقه ای از آغاز نطق دکتر می گذشت و ساعت 20:8 را نشان می داد. دکتر مکثی کرد و به مستمعین دور
تا دور جلسه نگاه کرد و وقتی از همراهی ایشان با بحث مطمئن شد، یکباره گفت: بچه ها بوی بهشت می آید. آیا شما هم این بو را استشمام می کنید؟ در همین لحظه انفجار مهیبی حزب جمهوری را لرزاند و ساختمان فرو ریخت.
بهشتی مظلوم از زبان امام خمینی
آخرین فراز این نوشتار، کلام مقتدای سید شهید، امام راحل قدس سره است که با هم می خوانیم:
«اشخاصی بودند که آن قدری که من از آنها می شناسم، از ابرار بوده اند؛ از اشخاص متعهد بوده اند که در رأس آنها مرحوم شهید بهشتی است. ایشان را من بیست سال بیشتر می شناختم. مراتب فضل ایشان و مراتب تفکر ایشان و مراتب تعهد ایشان بر من معلوم بود و آنچه که من راجع به ایشان متأثر هستم، شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و آن، مظلومیت ایشان در این کشور بود. مخالفین انقلاب، افرادی(را) که بیشتر متعهدند، مؤثرتر در انقلابند، آنها را بیشتر مورد هدف قرار داده اند. ایشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگی بود. تهمت ها، تهمت های ناگوار به ایشان می زدند.

از آقای بهشتی اینها می خواستند موجودی ستمکار دیکتاتور معرفی کنند؛ در صورتی که من بیش از بیست سال ایشان را می
شناختم و بر خلاف آنچه این بی انصاف ها در سرتاسر کشور تبلیغ کردند و مرگ بر بهشتی گفتند: من او را یک فرد متعهد، مجتهد، متدین، علاقه مند به ملت، علاقه مند به اسلام و به درد به خور برای جامعه خود می دانستم».
منابع:

– تولایى، مجید، صد دقیقه تا بهشت، انتشارات مستند

– مرادى، فرشته، نگاهى به زندگى و مبارزات شهید دکتر بهشتى

– رجایى، غلامعلى، سیره شهید بهشتى، نشر شاهد

– پایگاه اطلاع رسانى بنیاد نشر آثار و اندیشه هاى شهید دکتر بهشتى www.beheshti.com

برگرفته از نشریه مهر خوبان، شماره دهم

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا