وصیت
در این مطلب از سایت تریپ لند به وصیت می پردازیم. پس به شما پیشنهاد می کنیم حتما تا انتهای این مطلب همراه ما باشید.
از اینجا کلیک کنید و نظر 10 مرجع عظام تقلید را درباره وصیت بخوانید.
مطابق نظر آيت الله خامنه اي
تعریف و اقسام وصیّـت
تعریف: وصیـت آن است که انسان سفارش کند بعد از مرگش برای او کاری انجام دهند یا بگوید بعد از مرگش چیزی از اموال او برای کسی باشد یا برای فرزندان خود قیّم (سرپرست) مشخص کند.
چگونگی وصیـت
۱. با گفتار: یعنی وصیـت خود را بیان کند.
۲. با نوشتهای که مقصود وصیت خود را برساند.
۳. با اشاره که مقصود را بفهماند.
نکته:
موارد بالا در صورتی نافذ، و اجرای آن لازم است که عرف مردم از آن گفتار یا نوشتار یا اشاره همان را بفهمند که یکی یا برخی از نزدیکان و ورثه برداشت میکنند و در صورت نزاع در تفسیر وصیت، باید به دادگاه و حاکم شرع (مجتهد جامع الشرایط) مراجعه کنند.
اقسام وصیـت
۱. تملیکی: وصیـت کند چیزی از اموالش یا حقوق شرعی وی برای کسی باشد.
در وصیـت تملیکی موصی(۱)، موصیبه(۲)، موصیله(۳) وجود دارند و گاهی توسط موصی وصی(۴) نیز تعیین میشود.
مثال: اگر کسی وصیت کند پس از مرگم یک میلیون تومان از اموالم را به پسر عمویم یا سادات محل بدهید، این وصیت تملیکی است.
چند نکته:
الف) تحقق وصیت و ترتب احکام آن متوقف بر قبول نیست؛ هرچند که در وصیت تملیکیهای که برای اشخاص خاص است، تملک موصیله متوقف بر قبول اوست و به صرف وصیت موصی، موصیله قهراً مالک نمیشود.
ب) هر چیزی که دلالت بر قبول کند، کافی است و لازم نیست لفظ باشد؛ مانند اینکه موصیبه را بگیرد و در آن تصرف کند.
ج) قبول میتواند در زمان حیات موصی یا بعد از مرگ او باشد.
د) اگر موصیله قبل از رد یا قبول موصیبه، فوت کند، ورثه او، حق قبول یا رد کردن وصیت را از موصیله ارث میبرند؛ چه موصیله در زمان حیات موصی بمیرد و چه پس از او. البته اگر قرینهای باشد که موصی فقط شخص موصیله مورد نظرش بوده، نه ورثه او، دیگر ورثه موصیله این حق را ارث نمیبرند. همچنین است اگر موصیله در زمان حیات موصی بمیرد و موصی از وصیت خود برگردد.
۲. عهدی: وصیت کند که کارهایی برایش انجام شود؛ مثل امور کفن و دفن یا بجا آوردن حج یا نماز و روزه برای او.
در وصیـت عهدیه، موصی، موصیبه و وصی وجود دارند؛ یعنی در این نوع وصیت، موصیله وجود ندارد.
نکته:
در وصیـت عهدیه، قبول کردن وصی برای نفوذ وصایت اوست و تأثیری در لازم الاجرا بودن وصیت و تحقق وصیت شرعی ندارد.
۳. فکیه: وصیت به فک ملک، مانند اینکه وصیت کند بردهای را آزاد کنند.
موارد وجوب وصیـت کردن
در صورت ظاهر شدن نشانههای مرگ، واجب است درباره امور زیر اقدام شود و در صورتی که امکان انجام آن نباشد، وصیت نماید:
۱. نماز و روزههای قضا شده: در صورتی که پسر دارد بر عهده پسر بزرگ اوست که نماز و روزه او را بعد از مرگ انجام دهد. لکن اگر میداند پسر بزرگ اشتباه انجام میدهد یا مورد اطمینان نیست، باید وصیت کند. همچنین است اگر اصلاً پسری ندارد که عهدهدار این امور شود.
۲. خمس و زکات و کفارات و سایر دیون: اگر اموالی از مردم نزد اوست، ولی نمیتواند بپردازد یا موقع دادن بدهی او نرسیده، چنانچه از خودش مال دارد، یا مال ندارد، ولی احتمال میدهد کسی به وصیت او عمل کرده و آنها را میپردازد، واجب است وصیت کند و بروصیتش شاهد نیز بگیرد.
مسئله
اگر اموالی از مردم نزد اوست یا حقوق و وظایفی برعهده دارد، اما میداند یا اطمینان دارد که بازماندگانش آن اموال را به صاحبانشان برمیگردانند و حقوق و وظایف او را ادا مینمایند، در این صورت رساندن اموال به صاحبانش و نیز وصیت کردن به آنها واجب نیست؛ هرچند که بهتر و احوط است که وصیت کند.
۳. اگر حج واجبی بر عهدهاش است(۵) باید وصیت کند.
۴. اگر فرزندانش نیاز به سرپرست دارند که بدون سرپرست، اموالشان یا خودشان از بین میروند، باید برای آنها قیّم مورد اعتمادی قرار دهد؛ یعنی وصیت کند آن شخص مورد اعتماد سرپرستی آنها را پس از مرگ وی به عهده بگیرد.
شرایط وصیـت
۱. شرایط وصیت کننده
الف) عاقل و بالغ باشد.
ب) از روی اختیار وصیت کند. (مست یا مثلاً مجبور نباشد)
ج) محجور نباشد. (سفیه یا ورشکسته نباشد)
این شرط در زمانی است که وصیت مربوط به مال باشد.
د) قاتل عمدی خودش نباشد. ولی اگر وصیت کند و بعد از آن خودکشی کند، وصیت نافذ است و باید اجرا شود.
نکته:
اگر بچه ده سالهای که خوب و بد را تشخیص میدهد، برای امور خیر وصیت کند، صحیح است؛ مانند وصیت به ساختن مسجد. اگر کسی بعد از وصیت از هوش برود یا مجنون شود، نافذ است.
۲. شرایط کسی که به نفع او وصیـت شده (موصیله)
الف) هنگام وصیت زنده باشد یا اگر هنوز به دنیا نیامده، هنگام وصیت در شکم مادر باشد. (اگر چه روح دمیده نشده باشد) به شرط آنکه زنده متولد شود.
ب) بنابر احتیاط مرتد فطری(۶) یا کافر حربی نباشد.
۳. شرایط مال با حق یا کار وصیت شده (موصیله)
الف) وصیـت تملیکی:
میبایست دو شرط در آن لحاظ شود.
یک- مال یا حق، قابل انتقال باشد و فرقی نیست که عین باشد یا دین یا منفعت.
دو- دارای منافع حلال عقلایی باشد؛ مثلاً کسی که حق گرفتن وام مسکن را از بانک دارد، اگر طبق مقررات نتواند آن را به دیگری واگذار کند، نمیتواند وصیت کند که این حق، پس از مرگش، به برادر، فرزند یا دیگری برسد.
مسئله
لازم نیست در زمان وصیـت حتماً عین مال موجود باشد. بلکه میتواند نسبت به اموالی که بعداً بهوجود میآید، وصیت کند؛ مثل میوههای درخت و… .
ب) وصیت عهدی:
یک- کار مشروعی باشد. لذا برای راهزنی یا کمک به ظالم یا تعمیر کلیسا و چاپ کتب گمراه کننده، نمیتوان به وصیت عمل کرد ووصیت باطل است.
نکته:
مشروع بودن نزد وصی ملاک است، نه وصیت کننده؛ چون او مجری است و مجری کار باید آن را مشروع بداند.
مثال: اگر وصیـت کند که پس از مرگش اعضای او اهدا شود یا از جسدش برای کالبدشکافی استفاده شود، در صورتی که هتک حرمت به مسلمان نباشد، باید به وصیتش عمل شود.
دو- سفیهانه و عبث نباشد؛ مثلاً اگر کسی وصیـت کند پس از مرگش، شبها درِ هفت مسجد و امامزاده را بزنند، وصیتش باطل است.
سه- اگر وصیت کند که با وجود ولی، غیر ولی، امر تجهیز میت را به عهده بگیرد، احتیاط آن است که وصی از ولی اذن بگیرد و ولی هم به او اذن دهد.
۴. شرایط وصی
الف) مسلمان
ب) بالغ
ج) عاقل
د) مورد اعتماد
مسئله
۱. وصی امین است؛ یعنی ضامن نیست، مگر با افراط و تفریط.
۲. وصی حق کنار کشیدن یا وکیل کردن دیگران را در اجرای وصیت ندارد. مگر اینکه بداند غرض موصی انجام وصیت است؛ به وسیله هر کس که باشد.
تعدد وصی
موصی میتواند دو یا بیش از دو نفر را به عنوان وصی قرار دهد؛ چه به صورت مستقل و چه به نحو مشترک.
چند نکته:
۱. در صورتی که موصی وصایت هر یک از آنها را به صورت مستقل قرار داده است، هر کدام در عمل مستقلاند و در این صورت، عمل شخصی که زودتر اقدام نموده، نافذ است. اگر موصی وصایت آنها را به نحو اشتراک بیان نموده یا مشخص نکرده و مطلق گذاشته است، باید با توافق هم به وصیت عمل کنند.
۲. باید در صورت نزاع آنها به حاکم شرع مراجعه شود.
۳. اگر یکی از آنها فوت کند و نحوة وصایت آنها به صورت اشتراک باشد، حاکم شرع، شخص دیگری را ضمیمه میکند.
۴. جایز است یک فرد را برای بعضی امور و فرد دیگری را برای بعض امور دیگر وصی قرار داد.
عزل و نصب وصی
در صور زیر وصی عزل میشود یا اینکه فرد دیگری به او ضمیمه میشود:
۱. خیانت وصی حاکم شرع او را عزل یا شخص امینی را به او ضمیمه میکند.
۲. عجز وصی از انجام وصیت به تنهایی حاکم شرع فردی را به او ضمیمه میکند.
۳. عجز کامل وصی از انجام وصیت به صورت خودکار وصی معزول(۷) است و حاکم شرع فرد جدیدی را نصب میکند.
۴. موت وصی حاکم شرع فردی را نصب میکند.
۵. عارض شدن جنون بر وصی، بهگونهای که امید برطرف شدن آن نیست وصایت باطل میشود و حاکم شرع فردی را نصب میکند.
ناظر بر وصیـت و وظایف او
موصی میتواند افرادی را به عنوان ناظر بر وصیت قرار دهد.
۱. باید موصی محدودة وظایف ناظر را مشخص کند، اما اگر مشخص نکند، متعارف این است که ناظر از کارهای وصی اطلاع داشته باشد تا اگر وصی خواست برخلاف وصیت عمل کند، ناظر به او اعتراض کند.
۲. ناظر بر وصیت که از طرف وصی تعیین شده، اگر به عنوان وصی از طرف موصی پیشبینی نشده است، حق اجرای وصیت را ندارد. مگر اینکه حاکم شرع ناظر را به عنوان وصّی نصب کند.
نحوه عمل به وصیـت
با توجه به مورد وصیت، باید به صورت زیر عمل شود:
۱. واجبات مالی: دین، خمس، زکات، مظالم و کفارات از اصل مال برداشته میشود.
نکته:
اگر شخصی وصیـت کرده واجبات مالی، از ثلث مال او پرداخت شود، این کار انجام میشود و در صورت کافی نبودن از ثلث، کسری آن از اصل مال جبران میشود. اما اگر بیان نکرده که از ثلث مال یا از اموال به خصوصی واجب مالی ادا شود، باید از اصل ماترک برداشت شود.
۲. حج واجب، اگر چه به واسطه نذر واجب شده باشد، یا هر نذر مالی که باشد از اصل مال برداشته میشود؛زیرا دین محسوب میشود.
توجه: نکته بند “الف” در بند “ب” نیز جاری است.
۳. وصیـت تملیکی یا عهدی در غیر امور ذکر شده: مثلاً فلان اموال به فقرا داده شود یا برایش زیارت بجا آورده شود یا اقامه عزا شود یا واجب غیر مالی، مثل نماز و روزه قضا برایش بجا آورده شود فقط در مورد ثلث اموال نافذ است؛ مگر ورثه اجازه دهند.
توجه: در این بند، کسری اموال، به خلاف بندهای الف و ب، از اصل ماترک میت برداشته نمیشود؛ مگر اینکه همه ورثه اجازه دهند.
ملاک محاسبه ثلث اموال
ابتدا هزینه تجهیز میت و دیون میت؛ مثل مهریه زن، از اموال کسر میشود و به طلبکاران پرداخت میشود. سپس آنچه باقی میماند، ثلث آن محاسبه میشود.
نکته:
۱. منظور از هزینههای تجهیز میت، هزینه غسل و کفن و دفن در حد شأن میت است؛ نه هزینههای شام و مجلس ختم و… . همچنین دیون میت، اعم است از بدهکاری به مردم، مهریه همسر، حج واجب، حج نذری که بجا آورده نشده است و قدرت بر انجام آن در زمان حیات بوده و استطاعت و شرایط آن وجود داشته است، همچنین خمس، زکات، کفارات و مظالم.
۲. ملاک اموال، هنگام فوت است.
۳. دیة میت به عنوان ترکه محسوب میشود.
۴. جایز است مالی به عنوان ثلث ترکه کنار گذاشته شود، به شرط اینکه بعد از وفات، دو برابر آن برای ورثه باقی بماند. (۱۸۳۸)
مثال۱: شخصی به پسرش وصیت کرده قطعهای از زمینهایش را فروخته، و با پول آن از طرف او حج بجا آورده شود. ولی پسر نتوانسته به موقع این کار را انجام دهد و مجبور است برای پدر نائب بگیرد. از طرفی پول زمین اکنون کافی نیست. اگر در زمان حیــاتش حج بر او واجب بوده و انجام نداده(۸) و اکنون حتی حج میقاتی(۹) هم با پول زمین ممکن نیست، باید کسری آن از سایر اموال میّت (اصل ماترک) جبران شود و این جبران کسری، قبل از تقسیم شدن اموال است.
مثال۲: میتی دارای یک زمین، منزل مسکونی، اتومبیل سواری و مقداری پول نقد در بانک است و وصیت کرده ۲۰۰ میلیون از اموال او صرف ساختن مسجد شود. بدهی این میت تنها ۱۰۰ میلیون، بابت مهریه همسرش است و ارزش کل اموال وی نیز ۶۰۰ میلیون است. ابتدا دیون میت کسر میشود (یعنی: ۵۰۰ = ۱۰۰ – ۶۰۰)، ثلث ۵۰۰ میلیون، حدوداً برابر است با ۱۶۷ میلیون تومان. ورثه باید به همین میزان از اموال میت را صرف ساختن مسجد کنند و بیش از آن باید با اجازه ورثه باشد. البته هر یک از ورثه حق دارد از سهم الارث خود این کار را انجام دهد. اما دیگران را نمیتواند مجبور کند.
مثال۳: در مثال ۲ فرض کنید میت فقط وصیت کرده است که ۲۵۰ میلیون از ثلث مال او صرف بدهیهای او شود (فرض مسئله این است که در مجموع هم میت بابت مهریه و سایر بدهیها فقط ۲۵۰ میلیون بدهکار است.) چون ثلث مال او ۲۰۰ میلیون است و مقدار وصیت بیش از آن است، کسری فوق را از اصل ماترک باید جبران کرد؛ زیرا مورد وصیت از دیون میت است.
عمل کردن بر خلاف وصیـت
۱. تغییر دادن وصیت بعد از مرگ وصیت کننده، مطلقاً حرام است؛ مگر آنکه وصیت کننده قبل از مرگ این حق را برای فردی قرار داده باشد.
۲. اگر ورثه به شدت محتاج اموال میت باشند، حق ندارند از اجرای وصیت میت ذرهای تخلف کنند یا آن را تغییر دهند.
۳. اگر حتی مقداری اندک از مال وصیت شده که لازم الاجراء است، عمل نشود و در مسیر دیگری صرف شود، به همان مقدار فرد استفاده کننده ضامن است.
ابهام در وصیـت
اگر وصیتنامه مبهم است و هیچ قدر متیقنی(۱۰) ندارد تکلیفی وجود ندارد.
مثال ۴: فرض کنید وصیت نامه به گونهای است که عدد نوشته شده در آن مشخص نیست؛ مثلاً معلوم نیست که ۲ میلیون نوشته است یا ۳ میلیون، در این حالت حتماً باید ۲ میلیون را اجرا کرد. یا اینکه وصیت کرده یک میلیون به کسانی بدهیم ولی معلوم نیست که فقرا نوشته شده یا سادات. در این حالت قدر متیقن فقرای سید هستند. بنابراین اگر به فقیر سید یک میلیون پرداخت شود، به وصیت عمل شده است. در مورد اول قطعاً به قسمتی از وصیت عمل شده، اما در مورد دوم به وصیتمطمئناً به طور کل عمل شده است.
نحوه عمل به وصایای متعدد در یک وصیتنامه
در تمام موارد، وصایایی که در یک طبقه و رتبه قرار دارند، اگر در وصیت زودتر ذکر شدهاند، تقدم دارند؛ مگر از وصیت فهمیده شود که با وجود تقدم بعضی، اولویتی وجود ندارد:
۱. وصایای غیر متضادّ
منظور وصایایی هستند که با یکدیگر منافاتی ندارند؛ مثلاً اگر یکبار میت وصیت کرده این زمین به فلانی داده شود و دوباره بگوید به دیگری داده شود، با هم تضاد دارند.
الف) نوع واحد
یک- واجبات مالی: از اصل مال هزینه میشود.
دو- واجبات بدنی: از ثلث مال هزینه میشود و اگر بیش از ثلث بود با اجازه ورثه از جمیع مال برداشته میشود.
سه- تبرّعی(۱۱): مانند واجبات بدنی است.
مسئله
اگر هزینه مخارج وصیت در واجبات بدنی یا تبرعی بیش از ثلث مال باشد و ورثه اجازه ندهند که از ثلث مال برداشته شود، در صورتیکه بین وصایا تقدیم و تأخیر فهمیده نشود، بر تمام آنها نقص وارد شده و مال بالنسبه توزیع میشود و اگر از وصیتتقدیم و تأخیر فهمیده شود، طبق آن عمل میگردد.
ب) چند نوع:
یک- محل خرج آن ذکر نشده (مثلاً نگفته از این قطعه زمین صرف شود یا حتی نگفته از ثلث اموال)
اول: واجبات مالی از اصل مال پرداخت میشود.
دوم: واجبات بدنی از ثلث کل اموال، منهای واجبات مالی، پرداخت میشود.
سوم: تبرعی از ثلث کل اموال، منهای واجبات مالی، پرداخت میشود.
نکته:
باید ترتیب بالا رعایت شود. لذا ممکن است در همان مرحله اول دیگر نوبت به مرحله دوم نرسد.
دو- محل خرج آن ذکر شده و همچنین بیان شده از ثلث مال باشد (مثلاً از این قطعه زمین خرج شود):
اول: واجبات مالی(۱۲) و بدنی: از همان مال معین شده برای این واجبات خرج میشود. اگر ثلث کافی نبود و ورثه هم اجازه ندادند، هر کدام از واجبات مالی و بدنی که بر دیگری مقدم شدهاند، همان باید اول اجرا شود و اگر ترتیبی نداشته باشد، ثلث اموال از مال معین شده بر واجبات مالی و بدنی توزیع میشود:
در صورت کمبود ثلث مزبور برای اجرای واجبات مالی: کمبود از اصل ماترک جبران میشود.
در صورت کمبود ثلث مزبور برای اجرای واجبات بدنی: کمبود با اجازه ورثه از ماترک جبران میشود.
دوم: تبرّعی (غیر واجبات): از همان مال تعیین شده مصرف میشود.
نکته:
ترتیب اول و دوم باید مراعات شود؛ یعنی اول واجبات مالی و بدنی و سپس تبرعیها.
۲. وصایای متضاد
وصایایی که بعد از وصایای دیگر وصیت شده، وصایای قبلی را باطل میکند؛ مثلاً یکی در تاریخ ۱۳۶۰ وصیت شده باشد و یکی در تاریخ ۱۳۷۲ و این دو وصیت با هم قابل جمع نباشند.
مثال۱: شخصی وصیت کرده از اموالم برایم حج واجب بجا آورید و مهریه همسرم را بپردازید. فرض کنید قیمت حج ۶ میلیون و مهریه زن ۳۰ میلیون باشد و ارزش اموال میت هم ۲۰ میلیون باشد و بدهی دیگری نداشته باشد در این حالت از اصل مال میت به وصیت عمل میشود؛ چون هر دو از واجبات مالی است. با توزیع ماترک میت بین هزینه حج و مهریه زن، آنچه برای حج در نظر گرفته میشود، برای انجام این فریضه کافی نیست. لذا ۲۰ میلیون برای مهریه پرداخت میشود.
مثال۲: شخصی وصیت کرده از اموالش برای او ۱۰ سال نماز بجا آورده شود که هزینه آن مثلاً ۳ میلیون است و مهریه همسرش را که ۳۰ میلیون است، هم بپردازند و اموال میت فقط ۲۰ میلیون ارزش دارد باید کل اموال (به استثنای هزینه تجهیز میت) صرف مهریه شود؛ چون واجبات مالی مقدم است.
مثال۳: در مثال ۲ اگر اموال میت (با کسر هزینه تجهیز میت) ۳۵ میلیون باشد مهریه زن ابتدائاً پرداخت میشود و ثلث آنچه باقیمانده بعد از کسر مهریه، صرف نماز میت میشود و بقیه به ورثه میرسد.
مثال۴: در مثال ۳ اگر علاوه بر دو وصیت مذکور، وصیت شده باشد که ۲ میلیون به فلان فقیر محله صدقه بدهند، به دلیل آنکه باید مابقی اموال صرف نماز میت شود و از اموال او چیزی باقی نمیماند (و واجبات بدنی مقدم بر تبرعیاند) لذا این وصیتعمل نمیشود و شرعاً نباید به آن فقیر کمک کرد؛ مگر آنکه ورثه از سهم خود گذشت کنند.
مثال۵: اگر کسی وصیـت کرده از اموالم ۱۰ سال نماز قضا (فرض کنید حداقل هزینه آن ۴ میلیون باشد) و ۴ سال روزه قضا (یک میلیون) و یک عمره مستحبی بجا آورید (۲ میلیون) و با فرض اینکه اموال وی ۱۵ میلیون (با کسر هزینه دفن) ارزش داشته باشد، چون واجبات بدنی (نماز و روزه) مقدماند، لذا نوبت به عمره نمیرسد (زیرا ثلث مال او ۵ میلیون میشود و برای انجام عمره در کنار نماز قضا و روزه قضا کافی نیست) و اگر ترتیب دارد، یعنی گفته است نماز قضا بگیرید و بعد از آن روزه قضا، آنگاه عمره بجا آورید، باید ابتدا نماز را انجام داد و آنچه بـــاقی میماند، صرف روزه کرد و به عمره مستحبی هم نوبت نمیرسد.
اجازه دادن ورثه نسبت به بیش از ثلث اموال
ورثه هر مقدار بیش از ثلث اموال را اجازه دهند، به همان مقدار نافذ است.
۱. بعد از مرگ میت اجازه دهند مطلقاً نافذ است (حتی اگر در زمان حیات میت ردّ کرده باشند.)
۲. قبل از مرگ میت اجازه دادهاند مطلقاً نافذ است (حتی اگر بعد از فوت میّت ردّ کنند.)
نکته:
اگر برخی از ورثه اجازه بیش از ثلث را صادر کنند، اجازهدهندگان نسبت به سهم خودشان باید به بیش از ثلث عمل کنند.
روش اثبات وصیـت
۱. وصیت در مورد سرپرستی کردن شیء یا فرزندان صغیر باشد دو مرد عادل شهادت دهند.
۲. وصیت در مورد مال باشد یکی از موارد زیر برای اثبات وصیت کافی است:
الف) شهادت دو مرد عادل
ب) شهادت یک مرد عادل و قسم خوردن
ج) شهادت یک مرد عادل با دو زن عادل
د) با اقرار همه ورثه
نکته:
در صورت اقرار بعضی از ورثه، وصیت در حق آن ورثه اقرارکننده نافذ و لازم الاجراء است
رجوع از وصیـت
۱. موصی تا زمانی که زنده است، میتواند از وصیتش برگردد.
۲. تحقق رجوع از وصیت یا با کلام و سخن است، مانند اینکه بگوید:”از وصیتم برگشتم” یا بگوید “آن وصیت باطل است”. یا با عمل است، مانند اینکه موصیبه را بفروشد.
شک در رجوع موصی از وصیـت
۱. وصیـت مطلق باشد.(۱۳) در صورت شک، اصل، عدم رجوع است.
۲. وصیـت مقید به چیزی مثل مرگ موصی در سفر یا بیماری خاص باشد اگر در آن سفر یا بیماری نمیرد، وصیت باطل میشود.
(۱) وصیت کننده
(۲)آنچه در مورد آن وصیت شده است.
(۳) شخصی یا افرادی که به نفع آنان وصیت شده است.
(۴) شخصی که انجام وصیت به او واگذار شده است.
(۵) یعنی با اینکه مستطیع بوده، آن را انجام نداده است.
(۶) مرتد: مسلمانى است که خدا یا رسول اکرم (ع) را انکار کند یا به طورى منکر یکى از ضروریات دین شود که انکار او به انکار رسالت برگردد.
مرتد فطرى: کسىکه هنگام انعقاد نطفه او، پدر یا مادرش مسلمان بودهاند و خودش نیز مسلمان بوده و سپس مرتد شده است.
مرتد ملّى: کسىکه هنگام انعقاد نطفه او، پدر و مادرش کافر بودهاند و خود نیز پس از بلوغ اظهار کفر نموده، بعد مسلمان شده و سپس مرتد شده است.
(۷) یعنی نیاز به عزل حاکم نیست و شرعاً این فرد وصی نخواهد بود.
(۸) یعنی میتوانسته ثبتنام کند و اگر ثبتنام میکرد، قبل از آنکه بمیرد میتوانست حج برود.
(۹) مراد از حج میقاتی در مثال فوق آن است که از همان نزدیک میقات کسی اجیر شود، نه از شهر خود میت یا سایر شهرها؛ تا هزینه اجیر گرفتن به این صورت کمتر باشد.
(۱۰) منظور از قدر متیقن آن است که راهی وجود ندارد که عمل شود تا به صورت یقینی بتوان گفت با این نحوه عملکرد، حتماً تا حدی به وصیت عمل شده است.
(۱۱) منظور از وصیت تبرعی در اینجا آن است که مورد وصیت امر شرعی واجبی بر گردن میت نبوده و به صورت اختیاری وصیت کرده است.
(۱۲) شامل حج واجب هم است.
(۱۳) یعنی مقصود موصی آن است که در هر شرایطی به آن عمل شود. رساله آموزشی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وصیت
اجوبه الاستفتائات
س 1829: بعضی از شهدا وصیّت کردهاند که ثلث ترکه آنان برای حمایت از جبهههای دفاع مقدس مصرف شود، در حال حاضر که موضوع این وصیتها منتفی شده، این وصایا چه حکمی پیدا میکنند؟
ج: در صورتی که مورد عمل به وصيّتها منتفی شود، ارثِ ورثه آنان میشود و احوط آن است که با اذن ورثه در راههای خير مصرف شود.
س 1830: برادرم وصیّت کرده که ثلث مالش برای مهاجرین جنگی شهر خاصی مصرف شود، ولی درحال حاضر در شهر مزبور هیچ مهاجر جنگی یافت نمیشود، تکلیف چیست؟
ج: اگر احراز شود که مقصود موصی از مهاجرين جنگی کسانی هستند که در حال حاضر در آن شهر زندگی میکنند در اين صورت چون فعلاً مهاجری نيست مال، به ورثه میرسد و در غير اين صورت، بايد پول به مهاجرين جنگی که در آن شهر زندگی میکردهاند داده شود، اگر چه فعلاً کوچ کرده باشند.
س 1831: آیا جایز است کسی وصیت کند که بعد از فوتش نصف مالش را برای مجالس ختم و سوگواری او مصرف کنند، یا آنکه تعیین این مقدار جایز نیست، زیرا اسلام برای این موارد حد و حدود خاصی را معیّن کرده است؟
ج: وصيت به مال برای مصرف کردن در مراسم عزاداری و سوگواری موصی اشکال ندارد و شرعاً حد خاصی هم ندارد، ولی وصيت ميّت فقط نسبت به ثلث مجموع ترکه نافذ است و در زائد بر ثلث متوقف بر اذن و اجازه ورثه است.
س 1832: آیا وصیت کردن واجب است بهطوری که انسان با ترک آن مرتکب معصیت شود؟
ج: اگر وديعهها و امانتهای ديگران نزد او باشد و حقالناس يا حقاللّه تعالی بر عهده او باشد و در دوران حيات توانايی ادای آن را نداشته باشد، واجب است در مورد آنها وصيت کند و در غير اين صورت وصيت واجب نيست.
س 1833: مردی کمتر از ثلث اموالش را برای همسرش وصیّت کرده و پسر بزرگترش را وصیّ خود قرار داده است، ولی سایر ورثه به این وصیّت اعتراض دارند، وصیّ دراین حالت چه وظیفهای دارد؟
ج: اگر وصيّت به مقدار ثلث ترکه ياکمتر از آن باشد، اعتراض ورثه به آن وجهی ندارد بلکه بر آنان واجب است طبق وصيّت عمل کنند.
س 1834: اگر ورّاث، وصیّت را بهطور مطلق انکار کنند، تکلیف چیست؟
ج: مدّعی وصيّت بايد آن را از راههای شرعی ثابت کند و در صورت اثبات آن اگر به مقدار ثلث ترکه يا کمتر از آن باشد، عمل بر طبق آن واجب است و انکار ورثه و اعتراض آنان اثری ندارد.
س 1835: شخصی در حضور افراد مورد اطمینان از جمله یکی از فرزندان ذکورش، وصیّت کرده است که برای ادای حقوق شرعی که بر عهده دارد از قبیل خمس و زکات و کفّارات و همچنین واجبات بدنی که بر عهده اوست مانند روزه، نماز و حج، بعضی از املاک او برای مصرف در موارد وصیّت از ترکه اش استثنا شوند، ولی بعضی از ورثه آن را رد کرده و خواهان تقسیم همه املاک بدون استثنا بین ورثه هستند. در این مورد تکلیف چیست؟
ج: بعد از فرض ثبوت وصيّت با دليل شرعی يا اقرار ورثه، در صورتی که ملک مورد وصيّت بيشتر از ثلث مجموع ترکه نباشد، آنان حق ندارند خواهان تقسيم آن شوند، بلکه واجب است با صرف آن در حقوق مالی و واجبات بدنی که ميّت به آنها وصيّت کرده، به وصيّت او عمل کنند. بلکه اگر از طريق شرعی يا با اعتراف ورثه ثابت شود که ميّت به مردم بدهکار است و يا حقوق مالی مربوط به خداوند مانند خمس و زکات و کفّارات و يا مالی و بدنی مانند حج بر عهده اوست، باز هم بر آنان واجب است همه ديون او را از اصل ترکه بپردازند و سپس باقیمانده آن بين ورثه تقسيم شود، هرچند نسبت به آنها وصيّتی نکرده باشد.
س 1836: فردی که مالک مقداری زمین زراعتی است، وصیّت کرده که آن را برای تعمیر مسجد مصرف کنند، ولی ورثه او آن را فروختهاند، آیا وصیّت متوفّی نافذ است؟ و آیا ورثه حق فروش آن ملک را دارند؟
ج: اگر مضمون وصيّت، اين باشد که خود زمين زراعتی، فروخته و در تعمير مسجد مصرف شود و قيمت زمين هم از ثلث ترکه، بيشتر نباشد، وصيّت نافذ است و فروش زمين، اشکال ندارد و اگر مقصود موصی، اين بوده که منافع زمين صرف تعمير مسجد شود، دراين صورت، ورثه حقّ فروش نداشتهاند.
س 1837: شخصی وصیّت کرده که یک قطعه از زمین هایش برای بجا آوردن نماز و روزه از طرف او و کارهای خیر مصرف شود، آیا فروش این زمین جایز است، یا آنکه وقف محسوب میشود؟
ج: تا زمانی که از شواهد و قرائن فهميده نشود که منظورش اين بوده که زمين به حال خود باقی بماند تا درآمدهای آن برای او مصرف شود، بلکه فقط وصيّت کرده که زمين برای خود او مصرف گردد، اين وصيّت در حکم وقف زمين نيست، درنتيجه اگر پول آن زائد بر ثلث نباشد، فروش و صرف پول آن برای خود او اشکال ندارد.
س 1838: آیا جایز است مالی به عنوان ثلث ترکه کنار گذاشته شود و یا نزد شخصی به ودیعه گذاشته شود تا بعد از وفات او به مصرف خودش برسد؟
ج: اين کار اشکال ندارد به شرط اينکه بعد از وفات او دو برابر آن مال برای ورثه باقی بماند.
س 1839: شخصی به پدرش وصیّت کرده که برای قضای چند ماه نماز و روزهای که بر عهدهاش است، اجیر بگیرد و درحال حاضر آن شخص مفقود شده است، آیا بر پدر او واجب است کسی را برای قضای نماز و روزه او اجیر کند؟
ج: تا زمانی که موت موصی با دليل شرعی و يا از طريق علم وصی ثابت نشده، استيجار از طرف او برای قضای نماز و روزه وی صحيح نيست.
س 1840: پدرم ثلث زمین خود را برای ساخت مسجد وصیّت کرده است، ولی با توجه به وجود دو مسجد در مجاورت این زمین و نیاز مبرم به ساخت مدرسه، آیا جایز است به جای مسجد، مدرسه در آن بسازیم؟
ج: تبديل وصيّت با ساخت مدرسه به جای مسجد جايز نيست، ولی اگر قصدايجاد مسجد در همان زمين نبوده، فروش و مصرف پول آن برای ساخت مسجد در مکانی که نيازمند مسجد است مانعی ندارد.
س 1841: آیا جایز است شخصی وصیّت کند که جسد او بعد از مردن در اختیار دانشجویان دانشکده پزشکی قرار گیرد تا برای تشریح و تعلیم و تعلّم مورد استفاده واقع شود یااین عمل به این جهت که موجب مثله شدن جسد میّت مسلمان میشود حرام است؟
ج: به نظر میرسد ادله تحريم مثله و امثال آن ناظر به امر ديگری است و از امثال مورد سؤال که مصلحت مهمی در تشريح جنازه ميّت وجود دارد منصرف است. اگر شرط احترام جسد ميّت مسلمان که بايد اصل مسلّم در نظائر اين مسأله قرار داده شود حاصل باشد ظاهراً کالبد شکافی اشکال نخواهد داشت.
س 1842: اگر فردی وصیّت نماید که بعضی از اعضای بدن او بعد از مردن به بیمارستان یا شخص دیگری هدیه شود، آیا این وصیّت صحیح و اجرای آن واجب است؟
ج: صحّت و نفوذ اين قبيل وصايا نسبت به اعضايی که جداکردن آنها از جسد ميت هتک حرمت او محسوب نمیشود، بعيد نيست و عمل به وصيّت در اين موارد مانعی ندارد.
س 1843: آیا اگر ورثه در زمان حیات موصی، وصیّت او را نسبت به بیشتر از ثلث اجازه بدهند، برای نفوذ آن کافی است؟ و بر فرض کفایت، آیا جایز است بعد از مردن موصی از اجازه خود عدول کنند؟
ج: اجازه ورثه در زمان حيات موصی نسبت به زائد بر ثلث، برای نفوذ و صحّت وصيّت کافی است و بعد از وفات موصی، حق رجوع از آن را ندارند و رجوع آنان هم اثری ندارد.
س 1844: یکی از شهدای عزیز در مورد قضای نماز و روزههایش وصیّت کرده است، ولی ترکهای ندارد و یا ترکه او فقط خانه و لوازم آن است که فروش آنها موجب عسر و حرج فرزندان صغیر او میشود، ورثه او در رابطه با این وصیّت چه تکلیفی دارند؟
ج: اگر آن شهيد عزيز ترکهای ندارد، عمل به وصيّت او واجب نيست، ولی بر پسر بزرگ او واجب است که بعد از رسيدن به سن بلوغ، نماز و روزههايی را که از پدرش فوت شده قضا نمايد، ولی اگر ترکهای دارد، واجب است ثلث آن در مورد وصيّت او مصرف شود و مجرّد نياز ورثه و صغير بودن آنان عذر شرعی برای عمل نکردن به وصيّت محسوب نمیشود.
س 1845: آیا وجود موصیله در هنگام وصیّت در صحّت و نفوذ وصیّت به مال شرط است؟
ج: وجود موصیله هنگام وصيّت در وصيّت تمليکی شرط است، هرچند بهصورت جنين در رحم مادرش باشد و يا حتّی جنينی باشد که هنوز روح در آن دميده نشده است، به شرط اينکه زنده به دنيا بيايد.
پیدا شدن وصیت نامه میت پس از سالها
خطبه و دعای قبل از نوشتن وصیت نامه
چگونه وصیت نامه بنویسم
عمل نکردن به وصیت نامه
س 1846: موصی در وصیّت مکتوب خود علاوه بر نصب وصی برای اجرای وصیّتهایش، فردی را هم به عنوان ناظر تعیین کرده، ولی تصریح به اختیارات او نکرده است یعنی مشخص نیست که آیا نظارت او بر کار وصی فقط برای اطلاع از کارهای اوست تا بر خلاف آنچه موصی مقرّر کرده عمل نکند یا آنکه نسبت به اعمال وصی دارای رای و نظر است و کارهای او باید طبق نظر و صلاحدید ناظر صورت بگیرد، اختیارات ناظر در این صورت چگونه است؟
ج: با فرض اطلاق وصيّت، بر وصی واجب نيست درکارهايش با ناظر مشورت کند، هرچند احوط انجام آن است و وظيفه ناظر، نظارت بر وصی جهت اطلاع يافتن از کارهای اوست.
س 1847: فردی پسر بزرگ خود را وصی و مرا ناظر بر او قرار داده و از دنیا رفته است، سپس فرزند او نیز وفات یافته و من تنها فردمسئول اجرای وصیّت او شدهام، ولی درحال حاضر به علت وضعیت خاصی که دارم، اجرای اموری که به آنها وصیّت شده برای من مشکل میباشد، آیا تبدیل مورد وصیّت با پرداخت منافع حاصل از ثلث به اداره بهداشت جهت مصرف در امور خیریه و برای افراد نیازمندی که تحت تکفل آن اداره هستند ومستحق کمک و مساعدت میباشند، جایز است؟
ج: ناظر نمیتواند بهطور مستقل به اجرای وصايای ميّت بپردازد هرچند بعد از موت وصی باشد، مگر آنکه موصی بعد از موت وصی او را وصیّ قرار داده باشد و در غير اين صورت، بايد بعد از فوت وصی به حاکم شرع مراجعه کند تا فرد ديگری را به جای او تعيين نمايد و به هر حال تعدّی از وصيّت ميّت و تغيير و تبديل آن جايز نيست.
س 1848: اگر شخصی وصیّت کند که مقداری از اموال او برای تلاوت قرآن کریم در نجف اشرف مصرف شود و یا مالی را برای این کار وقف نماید وبرای وصی یا متولی وقف ارسال مال به نجف اشرف جهت اجیر کردن کسی برای قرائت قرآن ممکن نباشد، تکلیف او دراین مورد چیست؟
ج: اگر مصرف آن مال حتّی در آينده برای تلاوت قرآن کريم در نجف اشرف ممکن باشد، واجب است به وصيّت عمل شود.
س 1849: مادرم قبل از وفاتش وصیّت نمود که طلاهای او را شبهای جمعه در کارهای خیر مصرف کنم و من تاکنون این کار را برای او انجام دادهام، ولی در صورت مسافرت به کشورهای خارجی که ساکنین آنها به احتمال زیاد مسلمان نیستند، تکلیف من چیست؟
ج: تا زمانی که احراز نشود که مقصود او انفاق به عموم مردم اعم از مسلمان و غيرمسلمان بوده، واجب است آن مال فقط در امور خيريه مربوط به مسلمانان مصرف شود، هرچند با قرار دادن آن مال نزد فردی امين در سرزمين اسلامی باشد تا به مصرف مسلمانان برسد.
س 1850: شخصی وصیّت کرده که مقداری از زمینهایش برای مصرف پول آن در مراسم عزاداری و امور خیریه به فروش برسد، ولی فروش آن به غیر از ورثه موجب بروز مشکل و مشقت برای آنان میشود زیرا تفکیک زمین مزبور و زمینهای دیگر مشکلات زیادی ایجاد میکند، آیا جایز است که ورثه، این زمین را بهطور قسطی برای خودشان بخرند به این صورت که هر سال مبلغی از آن را بپردازند تا با نظارت وصی وناظر درمورد وصیّت به مصرف برسد؟
ج: اصل خريد زمين توسط ورثه برای خودشان اشکال ندارد، و خريد آن بهطور قسطی به قيمت عادلانه نيز، در صورتی که احراز نشود که قصد موصی فروش نقدی زمين و مصرف پول آن در همان سال اول درمورد وصيّت بوده، اشکال ندارد به شرط آنکه وصی و ناظر اين کار را به مصلحت ببينند و اقساط هم به گونهای نباشد که منجر به اهمال و عدم اجرای وصيّت شود.
س 1851: شخصی در بیماری منجر به موت، به دو نفر به عنوان وصی و نائب وصی وصیّت کرده و بعد از آن نظرش تغییر نموده و وصیّت را باطل کرده و وصی و نائب را از آن مطلع نموده است و وصیّتنامه دیگری نوشته و در آن یکی از نزدیکان خود را که غائب میباشد، وصی خود قرار داده است، آیا وصیّت اول بعد از عدول و تغییر آن به حال خود باقی میماند و اعتبار دارد؟ و اگر وصیّت دوم صحیح و شخص غائب وصی باشد در صورتی که وصی اوّل و نائب او که عزل شده اند به وصیّتی که موصی آن را باطل نموده استناد کنند و اقدام به اجرای آن نمایند، آیا تصرّفات آنان عدوانی محسوب میشود و واجب است آنچه را از مال میّت انفاق کردهاند به وصی دوم برگردانند؟
ج: بعد از آنکه ميّت در زمان حيات خود از وصيّت اول عدول نمود و وصیّ اول را عزل کرد، وصی معزول بعد از آگاهی از عزل خود حق ندارد به آن وصيّت استناد و عمل نمايد و تصرّفات او در مال مورد وصيّت، فضولی و متوقف بر اجازه وصیّ میباشد، درنتيجه اگر آن را اجازه نکند، وصی معزول ضامن اموالی است که مصرف کرده است.
س 1852: شخصی وصیّت کردهاست که یکی از املاک او متعلّق به یکی از فرزندانش باشد، سپس بعد از دو سال، وصیّت خود را بهطور کامل تغییر داده است، آیا عدول او از وصیّت قبلی به وصیّت بعدی شرعاً صحیح است؟ و در صورتی که این شخص بیمار و محتاج خدمت و مراقبت باشد، آیا این وظیفه فقط بر عهده وصی معیّن او یعنی پسر بزرگش است یا آنکه همه فرزندان او بهطور مساوی دارای این مسئولیت هستند؟
ج: عدول موصی از وصيّت تا زمانی که زنده است و از سلامت عقلی برخوردار است شرعاً اشکال ندارد و وصيّت صحيح و معتبر از نظر شرعی، وصيّت بعدی میباشد و مسئوليت مراقبت از شخص بيمار در صورتی که قادر به استخدام پرستار از مال خودش نباشد، بهطور مساوی بر عهده همه فرزندان اوست که توانايی مراقبت از او را دارند و وصی به تنهايی مسئول آن نيست.
س 1853: پدری ثلث اموالش را برای خودش وصیّت کرده و مرا وصیّ خود قرار داده است، بعد از تقسیم ترکه، ثلث آن کنار گذاشته شده، آیا جایز است برای اجرای وصایای او قسمتی از ثلث مال او را بفروشم؟
ج: اگر وصيّت کرده باشد که ثلث اموالش برای اجرای وصايای او مصرف شود، فروش آن بعد از جدا کردن از ترکه و مصرف آن در مواردی که در وصيّتنامه ذکر شده است، اشکال ندارد. ولی اگر وصيّت کرده که درآمدهای ثلث برای اجرای وصايای او مصرف شود، در اين صورت فروش عين ثلث جايز نيست هرچند برای مصرف در موارد وصيّت باشد.
س 1854: اگر موصی، وصیّ و ناظر را تعیین کند، ولی وظایف و اختیارات آنان را ذکر ننماید و همچنین متعرض ثلث اموال خود و مصارف آن نیز نشود، در این صورت وظیفه وصیّ چیست؟ آیا جایز است ثلث اموال موصی را از ترکه او جدا کند و در امور خیر مصرف نماید؟ و آیا مجرّد وصیّت و تعیین وصیّ برای استحقاق او نسبت به ثلث ترکهاش کافی است تا در نتیجه بر وصی، جدا کردن ثلث از ترکه و مصرف آن برای موصی واجب باشد؟
ج: اگر مقصود موصی از طريق قرائن و شواهد و يا عرف محلی خاص، فهميده شود، واجب است وصیّ به فهم خود نسبت به تشخيص مورد وصيّت و مقصود موصی که از اين طريق بدست آمده عمل کند و در غير اين صورت وصيّت به خاطر ابهام و عدم ذکر متعلّق آن، باطل و لغو است.
س 1855: شخصی اینگونه وصیّت کرده است : «همه پارچههای دوخته شده و دوخته نشده و غیره متعلّق به همسرم باشد» آیا مقصود از کلمه «غیره» اموال منقول اوست یا اینکه منظور چیزهایی است که کمتر از پارچه و لباس هستند مانند کفش و امثال آن؟
ج: تا زمانی که منظور از کلمه «غيره» که در وصيّتنامه آمده است معلوم نشود و از خارج هم مقصود موصی از آن فهميده نشود، اين جمله از وصيّتنامه با توجه به اجمال و ابهام آن قابل عمل و اجرا نيست و تطبيق آن بر يکی از احتمالاتی که در سؤال آمده، متوقف بر موافقت و رضايت ورثه است.
س 1856: زنی وصیّت کرده که از ثلث ترکهاش هشت سال نماز قضا برای او خوانده شود و بقیه آن برای ردّ مظالم و خمس و کارهای خیر مصرف گردد. باتوجه به اینکه زمان عمل به این وصیّت مصادف با دوران دفاع مقدس بوده که کمک به جبهه ضرورت بیشتری داشته و وصی هم یقین دارد که حتّی یک نماز قضا بر عهده آن زن نیست، ولی درعین حال شخصی را اجیر کرده که به مدت دو سال برای او نماز بخواند و مقداری از ثلث را به جبهه کمک کرده و باقیمانده را برای پرداخت خمس و ردّ مظالم مصرف نموده، آیا در مورد عمل به وصیّت، چیزی بر عهده وصی هست؟
ج: واجب است به وصيّت همانگونه که ميّت وصيّت کرده، عمل شود و جايز نيست وصی، عمل به آن را حتّی در بعضی از موارد ترک کند، بنا بر اين اگر حتّی مقداری از آن مال را در غير مورد وصيّت مصرف نمايد، به همان مقدار ضامن است.
س 1857: شخصی به دو نفر وصیّت کرده که بعد از وفات او طبق آنچه که در وصیّتنامه آمده است عمل کنند، در ماده سه آن مقرّر شده که همه ترکه موصی اعم از منقول و غیرمنقول و نقد و طلبهایی که از مردم دارد جمع شده و بعد از پرداخت بدهیهای او از اصل ترکه، ثلث آن از همه ترکه جدا شود و طبق مواد 4 و 5 و 6 که در وصیّتنامه آمده است مصرف گردد و بعد از گذشت هفده سال باقیمانده ثلث، خرج ورثه فقیر شود. ولی دو وصی از زمان فوت موصی تا پایان این مدت موفق به جدا کردن ثلث نشدهاند و عمل به مواد مذکور برای آنان امکان ندارد و ورثه هم مدّعی هستند که وصیّتنامه بعد از انقضای مدت مزبور باطل است و آن دو وصی هم حق دخالت در اموال موصی را ندارند، حکم این مسأله چیست؟ و این دو وصی چه وظیفهای دارند؟
ج: وصيّت و وصايت وصی با تأخير در اجرا باطل نمیشود، بلکه بر آن دو وصی واجب است به وصيّت عمل کنند هرچند مدت آن طولانی شود و تا زمانی که وصايت آنان مقيد به مهلت خاصی که به پايان رسيده است نباشد، ورثه حق ندارند مزاحم آن دو در اجرای وصيّت شوند.
س 1858: بعد از تقسیم ترکه میّت بین ورثه و صدور اسناد مالکیت به نامهای آنان و گذشت شش سال از آن، یکی از ورثه ادعا میکند که متوفّی بهطور شفاهی به او وصیّت کرده است که قسمتی از خانه به یکی از پسران او داده شود و بعضی از زنان هم به این امر شهادت میدهند، آیا بعد از گذشت مدت مزبور، ادعای او پذیرفته میشود؟
ج: مرور زمان و اتمام مراحل قانونی تقسيم ارث مانع از قبول وصيّت، در صورتی که مستند به دليل شرعی باشد نيست، در نتيجه اگر مدّعی وصيّت، ادعای خود را از طريق شرعی ثابت کند، بر همه واجب است که طبق آن عمل نمايند و در غير اين صورت هر کسی که اقرار به صحّت ادعای او کرده، واجب است به مضمون آن ملتزم باشد و به مقدار سهم خود از ارث بر طبق آن عمل نمايد.
س 1859: شخصی به دو نفر وصیّت کرده است که قطعهای از زمینهای او را بفروشند و به نیابت از او به حج بروند و در وصیّتنامه خود یکی از آن دو را به عنوان وصی و دیگری را ناظر بر او قرار داده است، سپس شخص سومی پیدا شده است که ادعا میکند که مناسک حج را بدون کسب اجازه از وصی و ناظر به نیابت از او بجا آورده است و درحال حاضر وصی هم از دنیا رفته و فقط ناظر زنده است، آیا ناظر باید دوباره با پول آن زمین از طرف میّت فریضه حج انجام دهد؟ یا آنکه واجب است پول زمین را به عنوان اجرت به کسی بدهد که ادعا میکند از طرف میّت حج را بجا آورده است؟ و یا چیزی در این رابطه بر او واجب نیست؟
ج: در صورتی که حج بر عهده ميّت باشد و بخواهد با وصيّت به انجام حج توسط نائب، برئالذمّه شود اگر شخص سومی به نيابت از ميّت حج بجا آورد، برای او کافی است ولی آن شخص حق مطالبه اجرت از هيچکس را ندارد و در غير اين صورت، ناظر و وصی بايد به وصيّت ميّت عمل کنند و با پول زمين از طرف او فريضه حج را بجا آورند و اگر وصی قبل از عمل به وصيّت بميرد، بر ناظر واجب است که برای عمل به وصيّت به حاکم شرع مراجعه کند.
س 1860: آیا جایز است ورثه، وصی را وادار به پرداخت مبلغ معیّنی برای قضای نماز و روزه از طرف میّت نمایند؟ و وصیّ در این مورد چه تکلیفی دارد؟
ج: عمل به وصايای ميّت جزء مسئوليتهای وصی و بر عهده اوست و بايد براساس مصلحتی که تشخيص میدهد به آن عمل کند و ورثه حق دخالت در آن را ندارند.
س 1861: سند وصیّت هنگام شهادت موصی در بمباران مخازن نفتی همراه او بوده و در نتیجه در آن حادثه سوخته و یا مفقود شده و کسی هم از مضمون آن آگاه نیست و در حال حاضر وصی نمیداند که آیا فقط او به تنهایی وصیّ است یا آنکه وصیّ دیگری نیز وجود دارد، وظیفه او چیست؟
ج: بعد از ثبوت اصل وصيّت، بر وصی واجب است در مواردی که يقين به حصول تغيير و تبديل در آنها ندارد، به وصيّت عمل نمايد و بر اين احتمال که ممکن است وصی ديگری نيز باشد اعتنا نکند.
س 1862: آیا جایز است موصی فردی غیر از ورثهاش را به عنوان وصی خود برگزیند؟ و آیا کسی حق دارد با این کار او مخالفت نماید؟
ج: انتخاب و تعيين وصی از بين کسانی که موصی، آنان را شايسته اين کار میداند، منوط به نظر خود او است و اشکال ندارد که فردی غير از ورثه را به عنوان وصی خود تعين کند و ورثه حق اعتراض به او را ندارند.
س 1863: آیا جایز است بعضی از ورثه بدون مشورت با دیگران و یا جلب موافقت وصی، از اموال میّت تحت عنوان ضیافت برای او انفاق کنند؟
ج: اگرقصد آنان از اين کار، عمل به وصيّت است، انجام آن بر عهده وصی ميّت است و آنان حق ندارند بدون موافقت وصی، خودسرانه اقدام به اين کار کنند و اگر قصد دارند که از ترکه ميّت به حساب ارث ورثه انفاق کنند، انجام آن منوط به اذن ساير ورثه است و اگر آنان راضی نباشند، نسبت به سهم ورثه ديگر اين کار حکم غصب را دارد.
س 1864: موصی در وصیّتنامهاش ذکرکرده است که فلانی وصی اول و زید وصی دوم او و عمرو وصیّ سوّم اوست، آیا هر سه نفر با هم وصیّ او هستند یا آنکه فقط نفر اول وصی اوست؟
ج: اين موضوع تابع قصد و نظر موصی است و تا از شواهد و قرائن بدست نيايد که مقصود او وصايت آن سه نفر به نحو اجتماعی است و يا وصايت آنان به نحو ترتيبی و تعاقبی است، بايد توافق کنند که در عمل به وصيّت به نحو اجتماعی عمل نمايند.
س 1865: اگر موصی سه نفر را به نحو اجتماعی وصی خود قرار دهد، ولی آنان در مورد روش عمل به وصیّت، به توافق نرسند، نزاع بین آنان چگونه باید از بین برود؟
ج: در موارد تعدّد وصیّ، در صورتی که راجع به چگونگی عمل به وصيّت اختلاف بروز کند، واجب است به حاکم شرع مراجعه نمايند.
س 1866: با توجه به اینکه من پسر بزرگ پدرم هستم و شرعاً باید قضای نماز و روزههای او را بجا بیاورم، در موردی که قضای نماز و روزه چند سال بر عهده پدرم باشد، ولی وصیّت کرده باشد که فقط قضای نماز و روزه یک سال برای او بجا آورده شود، تکلیف من چیست؟
ج: اگر ميّت وصيّت کرده باشد که قضای نماز و روزههای او از ثلث ترکه بجا آورده شود، جايز است از ثلث ترکه، شخصی را برای انجام آن اجير نماييد و اگر نماز و روزهای که بر ذمّه اوست بيشتر از مقداری باشد که وصيّت کرده است، بر شما واجب است که آنها را برای او قضا کنيد، هرچند با اجير کردن شخصی از مال خودتان برای انجام آن باشد.
س 1867: شخصی به پسر بزرگ خود وصیّت کرده است که قطعه معیّنی از زمینهای او را بفروشد و با پول آن از طرف او حج بجا بیاورد و او هم متعهد شده که این کار را برای پدرش انجام دهد، ولی با توجه به اینکه نتوانسته به موقع، مجوّز سفر حج را از سازمان حج و زیارت بگیرد و اخیراً هزینههای آن هم افزایش یافته است، بهطوری که پول آن زمین برای انجام سفر حج کفایت نمیکند، عمل به وصیّت توسط خود او غیر ممکن شده است، در نتیجه مجبور شده جهت انجام حج برای پدرش کسی را نائب بگیرد، ولی پول زمین برای اجرت نیابت کافی نیست، آیا بر بقیه ورثه واجب است که برای عمل به وصیّت پدر با او همکاری کنند یا آنکه انجام آن فقط وظیفه پسر بزرگتر است زیرا به هر حال او باید از طرف پدرش فریضه حج را انجام دهد؟
ج: در فرض مورد سؤال، پرداخت هيچيک از هزينههای حج بر ساير ورثه واجب نيست، ولی اگر حج بر ذمّه موصی مستقر شده باشد و پول زمينی که جهت انجام حج به نيابت از او معيّن کرده برای پرداخت هزينههای حج نيابتی هرچند از ميقات کافی نباشد، در اين صورت واجب است هزينههای حج ميقاتی از اصل ترکه تکميل شود.
س 1868: اگر قبضی وجود داشته باشد که نشان دهد میّت مبالغی را به عنوان حقوق شرعی خود پرداخته و یا عدهای شهادت دهند که او حقوق خود را میپرداخته است، آیا بر ورثه پرداخت حقوق شرعی او از ترکه واجب است؟
ج: مجرّد وجود قبض پرداخت مبالغی به حساب حقوق شرعی توسط ميّت و يا شهادت شهود به اينکه او حقوق شرعی خود را میپرداخته است، حجت شرعی بر برائت ذمّه او از آن حقوق و همچنين عدم تعلّق حقوق شرعی به اموال او محسوب نمیشود، در نتيجه اگر او در زمان حيات يا در وصيّتنامه اعتراف کرده باشد که مقداری به عنوان حقوق شرعی بدهکار است و يا در ترکه او وجود دارد و يا ورثه يقين به آن پيدا کنند، بر آنان واجب است آن مقدار را که ميّت به آن اقرار کرده و يا يقين به وجود آن دارند، از اصل ترکه ميّت بپردازند و در غير اين موارد چيزی بر آنان واجب نيست.
س 1869: شخصی ثلث اموالش را برای خودش وصیّت کرده و در حاشیه وصیّتنامه خود قید کرده است که خانه موجود در باغ برای تأمین مخارج ثلث است و وصی باید بعد از گذشت بیست سال از وفات او، آن را بفروشد و پول آن را برای او مصرف نماید. آیا ثلث باید از همه ترکه اعم از خانه و اموال دیگر محاسبه شود تا در صورتی که قیمت خانه کمتر از مقدار ثلث باشد، از سایر اموال میّت تکمیل شود، یا آنکه ثلث، فقط خانه است و اموال دیگری از ورثه به عنوان ثلث گرفته نمیشود؟
ج: اگر بخواهد با وصيّت و آنچه در حاشيه وصيّتنامه ذکر کرده، فقط خانه را به عنوان ثلث برای خودش تعيين کند و آن خانه هم از ثلث مجموع ترکه بعد از پرداخت بدهیهای ميّت بيشتر نباشد، در اين صورت فقط خانه ثلث است و اختصاص به ميّت دارد و همينطور است اگر قصد او بعد از وصيّت به ثلث ترکه برای خودش، تعيين خانه برای مصارف ثلث باشد و قيمت آن هم به مقدار ثلث مجموع ترکه بعد از پرداخت ديون باشد و درغير اين صورت بايد اموال ديگری از ترکه به خانه ضميمه شود، به مقداری که مجموع آنها به اندازه ثلث ترکه برسد.
س 1870: بعد از گذشت بیست سال از تقسیم ارث و گذشت چهار سال از اینکه دختر میّت سهم خود را فروخته است، مادر وصیّتنامهای را آشکار کرد که بر اساس آن همه اموال شوهر متعلّق به همسر اوست و همچنین اعتراف نمود که این وصیّتنامه از زمان فوت شوهرش نزد او بوده ولی تا کنون کسی را از وجود آن آگاه نکرده است، آیا با وجود آن حکم به بطلان تقسیم ارث و فروش سهم الارث توسط دختر میّت میشود؟ و بر فرض بطلان، آیا ابطال سند رسمی ملکی که شخص سومی آن را از دختر خریده، براثر اختلاف بین دختر و مادر در مورد آن صحیح است؟
ج: بر فرض صحّت وصيّت مزبور و ثبوت آن با دليل معتبر، چون مادر از زمان وفات شوهرش تا هنگام تقسيم ترکه علم به آن وصيّت داشته و هنگام دادن سهم دختر و فروش آن به ديگری توسط او، وصيّتنامه در دست مادر بوده و در عين حال نسبت به وصيّت سکوت کرده و از اعتراض نسبت به دادن سهم به دختر با فرض اين که محذوری از اعلام نداشته خودداری نموده و همچنين هنگامی که آن دختر سهم خود را فروخته، به فروش آن هم اعتراضی نکرده است، همه اينها رضايت او به گرفتن سهم الارث توسط دختر و فروش آن محسوب میشود و بعد از آن حق ندارد آنچه را به دخترش داده از او مطالبه کند و همچنين حق مطالبه چيزی را هم از مشتری ندارد و معاملهای که دختر او انجام داده محکوم به صحّت است و مبيع نيز مال مشتری است.
س 1871: یکی از شهدا به پدرش وصیّت کرده که اگر با حفظ خانه مسکونی او قادر به پرداخت بدهیهای او نیست، آن را بفروشد و با پول آن دیون او را ادا کند و همچنین وصیّت کرده که مبلغی در کارهای خیر مصرف شود و پول زمین هم به دایی او داده شود و مادرش را هم به حج بفرستد و قضای چند سال نماز و روزه از طرف او بجا آورده شود. سپس برادر وی با همسرش ازدواج نمود و با آگاهی از خرید قسمتی از خانه توسط همسر شهید درخانه او ساکن شد و مبلغی را برای تعمیر خانه پرداخت کرد و یک سکّه طلا هم از فرزند شهید گرفت تا برای تعمیر خانه مصرف کند، تصرّفات او در خانه شهید و اموال فرزند او چه حکمی دارد؟ با توجه به اینکه اقدام به تربیت و پرداخت نفقه فرزند شهید نموده، استفاده او از حقوق ماهانهای که مخصوص فرزند شهید است چه حکمی دارد؟
ج: واجب است همه اموال آن شهيد عزيز محاسبه شود و بعد از پرداخت همه ديون مالی او از آن، ثلث باقیمانده آن برای اجرای وصيّتهای او مانند قضای نماز و روزه از طرف او و پرداخت هزينه سفر حج به مادر و امثال آنها، مصرف شود، سپس دو ثلث ديگر و باقیمانده ثلث قبلی بين ورثه شهيد که عبارتند از پدر و مادر و فرزند و همسر او، طبق کتاب و سنت تقسيم شود و همه تصرّفات در خانه و وسايلی که مال آن شهيد هستند بايد با اذن ورثه و ولیّ شرعی صغير صورت بگيرد و برادر شهيد هم حق ندارد هزينه تعميراتی را که بدون اذن و اجازه ولیّ شرعی صغير در خانه انجام داده، از مال صغير بردارد و همچنين جايز نيست سکّه طلا و حقوق ماهانه صغير را برای تعمير خانه و مخارج خودش مصرف نمايد و حتّی نمیتواند آنها را برای انفاق بر خود صغير هم استفاده کند مگر با اذن و اجازه ولیّ شرعی او و در غير اين صورت ضامن آن مال است و بايد آن را به صغير بپردازد و همچنين خريد خانه هم بايد با اذن و اجازه ورثه و ولیّ شرعی صغير صورت بگيرد.
س 1872: موصی در وصیّتنامه خود نوشته است که همه اموال او که شامل سه هکتار باغ میوه است به این صورت مصالحه شدهاند که دو هکتار آن بعد از وفات او مال جمعی از فرزندانش باشد و هکتار سوم برای خودش باشد تا در وصایای او مصرف شود و بعد از فوت او معلوم شده که مجموع مساحت باغهای او کمتر از دو هکتار است، بنا بر این اولاً: آیا مطلبی که در وصیّتنامه نوشته، مصالحه بر اموال به آن صورت که او نوشته محسوب میشود یا آنکه وصیّت بر اموالش بعد از وفات اوست؟ و ثانیاً: بعد از آنکه معلوم شد که مساحت باغهای او کمتر از دو هکتار است، آیا همه آن اختصاص به فرزندان او دارد و موضوع یک هکتاری که اختصاص به خودش داده بود منتفی میشود یا آنکه بهگونه دیگری باید عمل شود؟
ج: تا زمانی که تحقّق صلح توسط او در زمان حياتش بر وجه صحيح شرعی که متوقف بر قبول مصالح له در زمان حيات مصالح است، احراز نشده باشد آنچه که او ذکر کرده بر وصيّت حمل میشود، در نتيجه وصيّت او راجع به اينکه باغهای ميوه برای جمعی از فرزندان او و خودش باشد در ثلث مجموع ترکه، نافذ است و در زائد بر ثلث متوقف بر اجازه ورثه است و در صورت عدم اجازه آنان، مقدار زائد بر ثلث، ارث آنان است.
س 1873: فردی همه اموال خود را به نام پسر خود نموده است به این شرط که بعد از وفات پدر، مقدار معیّنی پول نقد به هر یک از خواهرانش به جای سهم آنان از ارث بپردازد، ولی یکی از خواهران او هنگام فوت پدر حضور نداشت و در نتیجه نتوانست در آن زمان حق خود را بگیرد و هنگامی که به آن شهر مراجعت نمود، حق خود را از برادرش مطالبه کرد. ولی برادرش در آن زمان چیزی به او نپرداخت و در حال حاضر که چندین سال از آن میگذرد و قدرت خرید مبلغ مورد وصیّت بسیار کاهش پیدا کرده، اعلام نموده که حاضر است آن مبلغ را به او بپردازد، ولی خواهر او آن پول را با همان قدرت خریدش در آن زمان، مطالبه میکند و برادر او از پرداخت آن خودداری میکند و خواهرش را متّهم به مطالبه ربا مینماید. این مسأله چه حکمی دارد؟
ج: اگر اصل تحويل ترکه به فرزند مذکر و وصيّت به پرداخت مبالغی پول به فرزندان مونث بر وجه صحيح شرعی محقّق شده باشد، هر يک از خواهران فقط استحقاق دريافت مبلغ مورد وصيّت را دارند، ولی در صورتی که قدرت خريد هنگام پرداخت، از قدرت خريد در وقت فوت موصی کمتر شده باشد، احوط اين است که دو طرف در مورد مقدار تفاوت با هم مصالحه کنند و اين در حکم ربا نيست.
س 1874: پدر و مادرم در زمان حیاتشان و در حضور سایر فرزندان یک قطعه زمین کشاورزی را به عنوان ثلث اموالشان اختصاص دادند تا بعد از وفات برای پرداخت هزینههای کفن و دفن و روزه و نماز و غیره، مورد استفاده قرار گیرد و راجع به آن به من که تنها پسرشان هستم وصیّت کردند و با توجه به اینکه آنان بعد از وفات، پول نقدی نداشتند، هزینه همه آن امور را از پول خودم پرداخت کردم، آیا اکنون جایز است مقداری را که خرج کردهام از ثلث مذکور بردارم؟
ج: اگر آنچه را که برای ميّت خرج کردهايد به حساب وصيّت و به قصد برداشتن آن از ثلث پرداخته باشيد، جايز است آن را از ثلث اموال ميّت برداريد و در غير اينصورت جايز نيست.
س 1875: مردی وصیّت کرده که اگر همسرش بعد از وفات او ازدواج نکرد، ثلث خانهای که در آن سکونت دارد مال او باشد و با توجه به اینکه او بعد از انقضای عدّه، ازدواج نکرده و نشانهای هم مبنی بر قصد ازدواج او در آینده وجود ندارد، تکلیف وصی و سایر ورثه در مورد اجرای وصیّت موصی چیست؟
ج: بر آنان واجب است فعلاً ملک مورد وصيّت را به زوجه بدهند، ولی اين انتقال مشروط به عدم ازدواج است، در نتيجه اگر بعد از آن، ازدواج کند، ورثه حق فسخ و پس گرفتن ملک را دارند.
س 1876: هنگامی که میخواستیم ارثیه پدرمان را که او نیز از پدرش به ارث برده بود و بین ما و عمو و مادربزرگ ما مشترک بود و آنان نیز آن اموال را از جدّ ما، به ارث برده بودند، تقسیم کنیم آنان وصیّتنامه جدّم مربوط به سی سال قبل را ارائه دادند، که در آن به هر کدام از مادربزرگ و عمویم علاوه بر سهمشان از ترکه، مبلغ معیّنی پول نقد هم وصیّت کرده بود، ولی آن دو این مبلغ را به قیمت فعلی آن تبدیل نموده و در نتیجه چندین برابر مبلغ مورد وصیّت را از اموال مشترک به خود تخصیص دادند، آیا این کار آنان شرعاً صحیح است؟
ج: احتياط اين است که نسبت به تفاوت قدرت خريد پول، با هم مصالحه کنيد، و اگر در اين زمينه قانونی وجود داشته باشد بايد مراعات گردد.
س 1877: یکی از شهدای عزیز وصیّت کرده که فرشی را که برای خانهاش خریده است به حرم ابی عبدالله الحسین(علیهالسلام) در کربلای معلّی هدیه شود و در حال حاضر اگر بخواهیم آن را در خانه نگه داریم تا عمل به وصیّت ممکن شود، خوف این را داریم که فرش تلف شود، آیا جایز است برای جلوگیری از ضرر و خسارات، از آن در مسجد یا حسینیه محله استفاده کنیم؟
ج: اگر حفظ فرش تا زمانی که امکان عمل به وصيّت را پيدا کنيد، متوقف بر استفاده از آن بهطور موقت در مسجد يا حسينيه باشد، اشکال ندارد.
س 1878: شخصی وصیّت کرده که مقداری از درآمدهای بعضی از املاکش به مصرف مسجد و حسینیه و مجالس دینی و امور خیریه و مانند آن برسد، ولی ملک مذکور و املاک دیگر او غصب شدهاند و گرفتن آن از دست غاصب هزینههایی را در بردارد، آیا جایز است که آن هزینهها از موصی به برداشت شود؟ و آیا مجرّد امکان آزاد کردن ملک از غصب برای صحّت وصیّت کافی است؟
ج: برداشتن هزينههای گرفتن املاک از دست غاصب از درآمدهای ملک مورد وصيّت، به همان مقدار اشکال ندارد و برای صحّت وصيّت به ملک، قابليت آن برای استفاده در مورد وصيّت کافی است هرچند بعد از گرفتن آن از دست غاصب باشد و اين کار هم نيازمند صرف مال باشد.
س 1879: شخصی همه اموال منقول و غیر منقول خود را برای پسرش وصیّت کرده و با این کار شش دختر خود را از ارث محروم نموده است، آیا این وصیّت نافذ است؟ و در صورتی که نافذ نباشد، چگونه آن اموال بین شش دختر و یک پسر تقسیم میشود؟
ج: صحّت وصيّت مزبور فی الجمله مانعی ندارد، ولی فقط به مقدار ثلث مجموع ترکه نافذ است و در مقدار زائد بر آن، متوقف بر اجازه جميع ورثه است، در نتيجه اگر دخترها از اجازه آن خودداری کردند، هر يک از آنان سهمالارث خود را از دو سوم ترکه میبرند، بنا بر اين دارايی پدر به بيستوچهار قسمت تقسيم میشود و سهم پسر از آن به عنوان ثلث موصی به هشت بيستوچهارم و سهم او از دو سوّم باقیمانده چهار بيستوچهارم میشود و سهم هر يک از دخترها هم دو بيستوچهارم است و به عبارت ديگر نصف مجموع ترکه متعلّق به پسر است و نصف ديگر بين آن شش دختر تقسيم میشود
اجوبه الاستفتائات.
لینک کوتاه مطلب:
*- ضمنا شما می توانید از اینجا مشترک خبرنامه سایت شوید و جدید ترین مطالب را دریافت کنید.
- ویژه نامه احکام اموات
- دعا و سوره برای راحت جان دادن محتضر
- مستحبات بعد از مرگ
- وجوب غسل و کفن و نماز و دفن مسلمان
- اجازه ولی یا وصی میت در دفن میت
- احکام غسل میت / رساله 10 مرجع
- غسل ميت توسط محارم
- روش تيمم ميت
- غسل ارتماسي ميت
- احکام کفن میت / رساله 10 مرجع
- احکام حنوط / رساله 10 مرجع
- نماز میت / رساله 10 مرجع
کلید: