شعر زیبا به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی و فاطمه (دوبیتی، بلند، ترکی، معروف)
در این مطلب از سایت تریپ لند شعر زیبا به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی و فاطمه (دوبیتی، بلند، ترکی، معروف) را برای شما آماده کرده ایم. امیدواریم از این مطلب لذت ببرید.
ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) یکی از زیباترین پیوندهای تاریخی است که توسط خداوند تعیین شده است. حضرت علی و حضرت فاطمه چنان شخصیت های والایی داشتند که شخص دیگری در خور آن ها نبود. این روز زیبا به نام روز ازدواج نامگذاری شده است. تاریخ سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه در سال ۱۴۰۱ جمعه دهم تیر ماه می باشد. اشعار زیبایی در وصف ازدواج حضرت علی و فاطمه سروده شده که زیباترین آن ها را تقدیم شما می کنیم. برای خواندن شعر برای سالروز ازدواج حضرت علی و فاطمه همراه تریپ لند باشید.
به گفته مفسران، بین عقد و ازدواج آنها ده ماه فاصله بود. طبق منابع احادیث، قبل از حضرت علی (ع)، تعدادی از مهاجران و یاوران تمایل خود را برای ازدواج با فاطمه (س) با پیامبر (ص) ابراز داشتند، اما وی پیشنهادات آنها را رد کرد. طبق احادیث، مهریه بانو فاطمه (س) پانصد درهم بود. پیامبر (ص) این ازدواج را آسمانی خواند و اینكه خداوند مهر بانو فاطمه (س) را با حضرت علی (ع) درگیر كرد. منابع اهل سنت و شیعه این واقعه را به روش های مختلف نقل می کنند اما گفته می شود برخی از اصحاب در مدینه مانند ابوبکر، عمر بن. الخطاب و عبد الله ابن عوف” از فاطمه (س) خواستگاری كردند، اما پیامبر (ص) پاسخ داد كه منتظر فرمان خداوند است.
برخی از مهاجران به علی (ع) پیشنهاد دادند اما او پاسخ داد، “به خدا قسم من هیچ چیز [از ثروت] ندارم.” به او گفته شد كه پیامبر (ص) چیزی از او نمی خواهد. علی (ع) سرانجام تصمیم گرفت حضرت فاطمه را از پیامبر (ص) خواستگاری کند اما بدون درخواست خواستگاری از روی احتیاط کنار رفت. بار سوم پیامبر (ص) فرمود ، “آیا چیزی داری؟” او پاسخ داد، “ای رسول خدا (ص)، من چیزی جز زره پوش خود ندارم.” گفته می شود که برخی از اصحاب نارضایتی خود را از موافقت پیامبر برای ازدواج دخترش با حضرت علی (ع) ابراز داشتند، اما پیامبر (ص) پاسخ داد، “من علی را به فاطمه ندادم، این خدا بود که او را به علی داد. در ادامه مطلب گلچین شعر ازدواج حضرت علی و فاطمه را بخوانید.
شعر دوبیتی کوتاه در مورد ازدواج حضرت علی و فاطمه
مظهر احسان و جود خالق یکتا علیست
نور بخش ماه و خورشید جهان آرا علیست
در میان کل مردان ز ابتدا تا انتها
در مقام همسری، زیبنده ی زهرا علیست
اول ذی الحجه آمد، آسمان مسرور شد
شادمان جمله ملائک و زمین پرنور شد
شاد پیغمبر به عالم، فاطمه در عرش شد
چون شه و شیر خدا دامادیش منظور شد
شعر در مورد ازدواج حضرت علی و فاطمه
امشب صدف، بر گوهری ، یک بحر گوهر می دهد
یک گوهر اما از دو عالم پر بهاتر می دهد
تبریک گو بر مصطفی جبریل از دادار شد
زهرا امانت باشد و حیدر امانت دار شد . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥♥
بر اوج محبت علی اوجی نیست
در بحر،بجز کرامتش موجی نیست
در کل ممالک و مذاهب به جهان
مانند علی و فاطمه زوجی نیست
♥♥♥♥♥♥♥♥♥
شعر به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی و فاطمه
در صـحن دلم شوق عجیبی برپاست
جـان و تن من وقـف عـلی و زهراست
ایــن وصــلـت پـر خیر چه غوغایی کرد
در عـــالم و آدم به خـدا بی همـتاست
محسن زعفرانیه
همچنین بخوانید: متن صلوات حضرت زهرا
شعر دوبیتی درباره ازدواج حضرت علی و فاطمه
امشب زشادی هر وجودی خویش را گم کند
گردون تماشای زمین با چشم اَنجُم می کند
دریای لطف سرمدی ، بی حد تلاطم می کند
اهل زمین را آسمان غرق تَنَعُّم می کند . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥♥
از بهر این ساعت زمان لحظه شماری کرده است
وز بهر این وصلت زمین نابردباری کرده است
چشم فلک شب تا سحر اختر شماری کرده است
ایوب دهر از شوق امشب، بی قراری کرده است . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥♥
امشب به دلم رحمت حـق حکمفرماست
جان و تن من وقف عـلی و زهـراست
این وصـلت پر خیر چه غوغایی کــرد
در عالم و آدم به خدا بی همــتاست
♥♥♥♥♥♥♥♥♥
از عرش فرشته ها اگر می آیند
به جشنِ دلِ پیامبر می آیند
زهراست عروس و شاه داماد علی
این دو چقدر به یکدگر می آیند!
علی اکبر لطیفیان
شعرهای زیبا درباره ازدواج حضرت علی و فاطمه
مژده ای دل، که گل خانه ی احمد، بشکفت
گل زیبای محمد (ص)، به علی (ع)، آری گفت
همچو زهرا (س)، بخدا؛ گلی نیامد، بوجودلایق عشق علی (ع)، فاطمه زهرا (س)، بود
شادمان گشته محمد (ص)، فاطمه (س)، شد نوعروسمادر دهر نزاییده گلی چون تو عروس
تهنیت بادو مبارک، که چه فرخنده شبی استبه چه زوجیست که خالق بدهد بر وی بیست
جبریل مأمورست و فکر مجلس آرایی بود
بزمی که حق آراسته الحق تماشایی بُوَد
جبریل مأمورست و فکر مجلس آرایی بود
میکال از عرش آمده گرم پذیرایی بود
چشم کواکب خیره گر از چرخ مینایی بود . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥♥
شعر درباره ازدواج حضرت علی و فاطمه
امشب علی در خانه خود شمع محفل می برد
امشب علی در خانه خود شمع محفل می برد
کشتی عصمت ، نا خدا را سوی ساحل می برد
مشکل گشای عالمی، حل مسائل می برد
انسان کامل را ببین ، با خود مکمل می برد . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥♥
شعر درباره ی ازدواج حضرت علی و فاطمه
شادی زهرا و علی پیداست از لبخندشان
چشمی ندیده در زمین در هر زمان مانندشان
خورشید و مه تبریک گو بر وصلت و پیوندشان
شادی زهرا و علی پیداست از لبخندشان
لبخندشان دارد نشان از خاطر خرسندشان . . .
علی ماهِ رخ زهرا تماشا میکند
امشب خدا لطف نهان خود هویدا میکند
امشب تفاخر فرش بس بر عرش أعلا میکند
امشب دو تا را جفت هم ، از صنع یکتا میکند
یعنی علی ماهِ رخ زهرا تماشا میکند
♥♥♥♥♥♥♥♥♥
شادی زهرا و علی پیداست از لبخندشان
چشمی ندیده در زمین در هر زمان مانندشان
خورشید و مه تبریک گو بر وصلت و پیوندشان
شادی زهرا و علی پیداست از لبخندشان
لبخندشان دارد نشان از خاطر خرسندشان
همچنین بخوانید: دانلود مولودی ازدواج حضرت علی و فاطمه
جشن پیوندِ دو لاله مصطفی بر همه عالمین تهنیت باد
آسمان گلفشان، بشنو از حوریان، مِدحَتِ این دو را با دلِ شاد
میخوانم از وصلِ دو دلبر از کوثر و ساقیِ کوثر
یا فاطمه یا علی مولا…
شعر تبریک سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و فاطمه (س)
خنده جلوه گر از طلعتِ قدسی و روی حق مَنظرِ اهل بیت است
ماهِ ذی الحجه و، موسم وصلتِ، پدر و مادرِ اهل بیت است
میخوانم با شوق و چشم تر، از کوثر و ساقیِ کوثر
یا فاطمه یا علی مولا…
♥♥♥♥♥♥♥♥♥
حقّ پیغمبر و حضرتِ فاطمه حقِّ آل نبی حقّ حیدر
ای خدای احد کن ز رحمت مدد
نسل شیعه شود صد برابر
عنایت کن تا که خاص و عام
باشیم یار مکتب اسلام
یا فاطمه یا علی مولا…
♥♥♥♥♥♥♥♥♥
زیور ببندید آسمان ها و زمین را
آذین کنید از یاس ها عرش برین را
از پولک براق و زیبای ستاره
برگوش حوران بهشتی گوشواره
شعرهای ترکی ازدواج حضرت علی و فاطمه
گلدی روز وصلت حیدر و زهرا
دولدی شور و شوقیلن سینه طاها
حیدر گؤزلدی فاطمه تکدی
با هم دیون بو طوی مبارکدی
♥♥♥♥♥♥♥♥♥
شعر ترکی درباره ازدواج مولا علی و حضرت فاطمه
بوگون مدینه ده طوی
اساسی برپادی
ایدوله اهل ولا
مدینه ده شادی
نه طوی کی شاه نجف
علی دی دامادی
عروس حجله سرا
بطول عذرادی
یرده عقد، اوخور طاها
گویدن گول سپور حوراء
ذکر، یاعلی، زهرا
دولوب دهره
یا حیدرعلی مولا …
یا زهرا گل طاها
مبارکدی
فاطمه دلدارینه چاتدی یا الله
حیدریلن غملرین آتدی یا الله
شرقدن رحمت گونی چون طلوع ائتدی
آسماندا ماه غم باتدی یا الله
حیدر گؤزلدی فاطمه تکدی
با هم دیون بو طوی مبارکدی
حیدره طاها دئدی گل منه یار اول
یا علی دلبندیمه یار و غمخوار اول
سن بیلورسن فاطمه قلب طاهادی
قویما سئنسون قلبینی چوخ وفادار اول
حیدر گؤزلدی فاطمه تکدی
با هم دیون بو طوی مبارکدی
اشعار بلند ازدواج حضرت علی و فاطمه
با بهترین رخت و لباس میهمانی
امشب بیایید حوریان آسمانی
آری ملائک صف به صف مشغول شادی
غم رفته امشب کاملاً در انفرادی
شهر مدینه نور باران شد سراسر
با چل چراغ ماه و”رقص نور” اختر
پُر گشته دنیا بی نهایت از فرشته
بر روی بال تک تک آن ها نوشته
بنوشته با خط خودش حی تبارک
پیوند یاس و حضرت یاسین مبارک
عاقد خدا و شاهدش پیغمبر او
داماد حیدر گل عروسش کوثر او
در صورت زهرا چه شرم دلنشینی ست
در چهره ی مولا چه شوق بی قرینی ست
لبخند شرم و شوق زهرا را نظر کن
این رخت دامادی مولا را نظر کن
شعر سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و فاطمه (س)
این ساقی کوثر امیر المومنین است
که ساق دوشش حضرت روح الامین است
اوج کمال و عشق احمد نور خاتم
لمس وجود فاطمه معراج حیدر
گرمای دست مرتضی جنات کوثر
او زیر چشمی شوهر خود را نظر کرد
با یک نظر قلب علی زیر و زبر کرد
این عشق اوج عشق معنای حضور است
نور علی نور است امشب غرق نور است
♥♥♥♥♥♥♥♥♥
بنازم ماه ذیحجه چه آغازی نکو دارد
در آن رخ داده پیوندی که از آن آبرو دارد
تمام عرش حق شادی کنان تکبیر می گویند
مدینه هرکه را بینی زشادی رنگ وبو دارد
به یمن آسمانی ازدواجی مصطفی مسرور
به شکرانه به محراب است وبا حق گفتگو دارد
بود داماد این پیوند نیکو مرتضی حیدر
عروسش فاطمه در پیش مولا سر فرو دارد
زنان را بهترین باشد به عالم فاطمه زین رو
فقط حیدر لیاقت را که گردد کفو او دارد
شود معنای کوثر روشن از این وصلت زیبا
درخت وصلشان صدها گل خوش رنگ وبو دارد
زبعد وصلتی اینگونه شد آن زندگی آغاز
که هر زوجی زبعدش آنچنان را آرزو دارد
در این روز نکو دلهای شیعه شادمان باشد
به امیدی به خاطر آیه ی لا تقنطو دارد
همچنین بخوانید: متن تبریک ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه
یک مرد و زن مکمل هم در کنار هم
آیینه وار هر دویشان بی قرار هم
معنای اصلی لغت خانواده اند
مست نگاه یک دلی و می گسار هم
این زندگی بنا شده بر پایه های عشق
بی اعتنا به ثروت و دار و ندار هم
یک خانهی محقر و یک قطعه ی حصیر
سرمایه های اصلی شان اعتبار هم
کانون گرم پرورش غنچه های یاس
پیوندشان وقوع و طلوع بهار هم
در آسمان عاطفه این ماه و آفتاب
چرخیدهاند تا به ابد در مدار هم
عاقد خدا و مهریه آب و سکوت محض
آری شدند هم نفس روزگار هم
♥♥♥♥♥♥♥♥♥
در آسمان مدینه ستاره باران بود
ستاره بود و همه کوچه ها چراغان بودخدا دو نور خودش را رسانده بود بهم
عجیب نیست اگر شهر نور افشان بودملائکه همگی آمدند روی زمین
از ازدحام ملک شهر راه بندان بودفرشته ها هم از آن سفره شام میخوردند
ولیمه علی و فاطمه فراوان بودشبی که صاحب مجلس خود پیمبر بود
چه مجلسی! که در آن جبرئیل مهمان بودچه افتخار بزرگی نصیب ایران شد
عنان مرکب زهرا به دست سلمان بوددر آسمان و زمین شور و جشن و همهمه است
شب عروسی و عقد علی و فاطمه استشب عروسی و عقد دو دُرّ ناب خداست
همه مخارج این جشن با حساب خداستاگر که هردو جهان خواستگار زهرا بود
علی میان همه اول انتخاب خداستبرای دادن پاسخ اگر تامل کرد
رسول منتظر دیدن جواب خداستسزات مهریه فاطمه, علی باشد
برای اینکه علی مظهر کتاب خداستظهور فاطمه را هیچکس نخواهد دید
چرا که پیش علی هست و در حجاب خداستکسی که باعث رنج علی و فاطمه شد
همیشه مستحق آتش عذاب خداست
به پیشگاه خدا مصطفی ستایش کرد
به فاطمه چقدر از علی سفارش کرداز این به بعد تو همخانه علی هستی
علیست شمع و تو پروانه علی هستینبی سپرد به دست وصی نگینش را
از این به بعد تو دردانه علی هستیاگر که ساقی کوثر علی شده, کوثر…
تویی و صاحب میخانه علی هستیبخاطر تو علی روزیش دوچندان شد
تو رزق و روزی روزانه علی هستیاگر که شان تو برتر نباشد از حیدر
بدون شک که تو هم شانه علی هستیفرشته آمد و قرآن به دورشان چرخاند
خدای عزوجل نیز عقدشان را خواندخدیجه نیست کنارش که مادرش باشد
شب عروسی او پیش دخترش باشدخدیجه نیست که یاری کند پیمبر را
خدیجه نیست که همراه همسرش باشدچه روسری و لباس عروسیش ساده است
خدیجه نیست به فکر گل سرش باشدکنار چادر او میکشد به روی زمین
خدیجه نیست نگهدار معجرش باشدچقدر جای خدیجه مقابلش خالیست
کنار سفره عقدش برابرش باشدخدیجه نیست برایش حنا درست کند
برای شام عروسی غذا درست کندآرش براری
♥♥♥♥♥♥♥♥♥
شب عروسی تان آسمان مصفا شد
زمین پر از برکات خدای اعلی شد
شب فرارغم و ماندن خوشی ها شد
میان عرش خدا بزم شور برپا شد
دلم ز پرده برون شد, کجایی ای مطرب؟
هواهوای جنون شد, کجایی ای مطرب؟
نفس به جان غزل ها دمیده شد امشب
جنون به مرز تماشا کشیده شد امشب
همینکه صحنه ی این عقد دیده شد امشب
ندا رسید که : عشق آفریده شد امشب
معاشران گره از زلف یار باز کنید
به سمت فاطمه و شوهرش نماز کنید
زمان بخشش هر اشتباه آمده است
شب سیاه به پایان راه آمده است
به شام تار هوای پگاه آمده است
شب عروسی خورشید و ماه آمده است
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که غنچه گل شده با نغمه ی مبارکباد
شب وصال دودلداده ودو دلبند است
به این دلیل دل کل خلق خرسند است
لب رسول ازاین عشق غرق لبخند است
که عاقد علی و فاطمه خداوند است
سرود مجلس امشب فلک به رقص آرد
از آسمان گل یاس و سپیده می بارد
دونیمه شد شب معراج سیب پیغمبر
که نیم آن شده زهرا و نیم باحیدر
ولی رساند خدا این دو را به همدیگر
زبان شاعر از این وصف لال شد دیگر…
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات؟
بلند گفت ؛ به زهرا و مرتضی صلوات
مجتبی خرسندی
♥♥♥♥♥♥♥♥♥
صدای هلهله ای عاشقانه می آید
صدای پای تغزل, ترانه می آید
بهشت خنده کنان, این میانه می آید
خدا به شوق در این آستانه می آید
حدیث وصل دو دریا عجب شنیدنی است
عروسی علی و فاطمه چه دیدنی است
از این به بعد, دو عاشق کنار هم هستند
تجلّی هم و آیینه دار هم هستند
به روی سفره ی خود نان بیار هم هستند
چو کوه پشت هم و دوستدار هم هستند
دوباره پوزه ی شیطان شکست, شکر خدا
عروسی علی و فاطمه است, شکر خدا
از این وصال مبارک خدا هدف دارد
چقدر حضرت خاتم به دل شعف دارد
دلم هوای ضریح شه نجف دارد
عروسی علی و فاطمه است, کف دارد
به بزم عشق همه عاشقانه دف بزنید
برای خاطر داماد باز کف بزنید
کنار سفره ی عقد, این عروس گل سیما
زکیّه, طاهره, انسیّه, فاطمه, زهرا
نشسته اذن “بلی” تا بگیرد از بابا
پدر اجازه گرفت از خدای جلّ علا
بساط خطبه از این اذن تا فراهم شد
علی به فاطمه اش تا همیشه محرم شد
بگیر دامن پر برکت پیمبر را
بپاش بر سر امّت, گلاب قمصر را
گره زدند به هم عادیات و کوثر را
کشانده اند به دنیا بهشت و محشر را
از این وصال غدیر از گزند ایمن شد
نوشته اند که تکلیف شیعه روشن شد
نوشته اند که شیعه نشانه ای دارد
شراب کوثریِ جاودانه ای دارد
کبوتری شده و آشیانه ای دارد
برای گریه و شادی بهانه ای دارد
تمام عمر دلم زیر دین می آید
از این وصال مقدّس حسین می آید
سخن ز عشق که باشد, شراب شیرین است
برای تشنه ی عشق آفتاب شیرین است
کنار یار خوشی و عذاب شیرین است
سلام های بدون جواب شیرین است
اگر که فاطمه باشد کنار شیر خدا
زمان فتنه شود ذوالفقار شیر خدا
زمان فتنه قمر در محاق می افتد
تبر به جان درختان باغ می افتد
میان امّت احمد نفاق می افتد
و آن دوشنبه ی شوم اتّفاق می افتد
که درب خانه ی زهرا شکسته می شود و
دو دست حیدر کرار بسته می شود و
خدا کند که نبینی قیامتی را که
کنار خانه ی حیدر جماعتی را که
شکسته اند دری را, نه ساحتی را که
شکست ضربه آن درب, قامتی را که
پس از سه ماه علی نیمه شب, غریبانه
به دست قبر سپردش, عجب غریبانه
امیر عظیمی
♥♥♥♥♥♥♥♥♥
فضایِ شهر مدینه دوباره عرفانیست
نماز پنجره هایش چه قدر روحانیست!مگر چه عید بزرگی رسیده که امشب!
در آسمان و فلک جشن نور افشانیستعجب شبی! همه جا ریسه بسته جبرائیل
عجب شبی!همه ی کهکشان چراغانیستولیمه می دهد امشب پیمبر رحمت
چه قدر سفره این جشن,پهن و طولانیستفرشته ها سرشان گرمِ رقص و…میکائیل
به فکر پُخت و پزِ سوروساتِ مهمانیستمیان سفره مِی ناب و ساغر آوردند
کلیم و خضر,دلی از عزا در آوردندشراب داخل خمره مدام قُل می زد
پیاله ذوق کنان سمتِ باده زُل می زدچه عطرِ سیب خوشی بین عرش پیچیده!
برای باده زدن ذوالفقار هُل می زددگر نزول ملائک به خاک آسان شد
خدا میان زمین و بهشت پل می زدشب عروسیِ خورشید و ماه عالمتاب
سپیده برسرِ بام سحر دهل می زدبرای بُردن این زوج آسمانی, نوح
چه باسلیقه به کشتیِ خویش گُل می زدامیرِ غزوه ی فتح الفتوح می آید
صدای بوق زدن های نوح می آیدستاره ها همه بی تاب دیدن داماد
گرفته اند حسودان کوردل غمبادوضو گرفته و با احترام باید گفت:
جناب حضرت داماد,شاخه ی شمشادتمام آینه های مدینه غش کردند
نگاه فاطمه تا در نگاه شان افتادکلید باغ جنان را, خدا مراسم عقد
به این عروس سرِسفره زیر لفظی دادترانه ی لب داوود خوشصدا این است:
علی و فاطمه پیوندتان مبارک بادخدا به حورومَلَک گفت تا که دف بزنند
بس ست گفتن تسبیح و ذکر,کف بزنند
♥♥♥♥♥♥♥♥♥
امشب عروسی نه شب عید وصال است
آیینه پیش آب در اعلی کمال است
پیمانه لبخندی بروی باده انداخت
شرب مدام ما از این جلوه حلال استآیینه آوردند و دل از ماه بردند
لبخند شیرینش گه و بیگاه بردند
زهرا خودش باشد توان توامانش
دیگر سپر از مرد خاطر خواه بردندجبریل ریسه بسته عرش و آسمان را
میکال آراید تمام کهکشان را
لب را به خطبه باز کرده تا که راحیل
ظهلیل بنشانده زمین رنگین کمان راکادو سلیمان می دهد انگشترش را
حوا نموده پیشکش سیم و زرش را
لرزید مولا و چو سیب سرخ گردید
وقتی که مه تاباند روی اطهرش راانداخت اسرافیل, شیپور و دف آورد
از عرش جبراییل صدها مصحف آورد
آواز خوان داوود با صوت ملیحش
تبریک گویان از ملایک او صف آوردکشتی نوح آماده ی زوج بتول است
فرمانده ی کشتی فقط شخص رسول است
تزیین کند کشتی خود نوح نبی چون
این پیشکش اینگونه که باشد قبول استعطر ولیمه برده هوش عرشیان را
شام عروسی مست کرده هر دهان را
اینجا که دیگ شام هم از عرش آید
آزین ببندند دستپخت حوریان راشیرینی لبخند زهرا را علی دید
سرخی سیب روی مولا را نبی چید
خوشحالی این دو کنار هم چه زیباست
این را نبی از پاکی آیینه فهمیدزهرا و حیدر نامشان با هم قشنگ است
بی هم دل عشاق بارانی و تنگ است
آنکس که قصدش هجر باشد بهر اینان
شک من ندارم مهر بر او عین ننگ استقاسم احمدی
از عالم بالا خبر آمد خبری بود
در عرش خدا حال و هوای دگری بود
در جشن عروسی دوتا دلبر و دلدار
بارید ز شوق آنکه ز اهل نظری بود
در عرش عروسی است و مهمان خدایند
داماد و عروس هم ز ملک دور و بری بود
سرمایه ی این زوج فقط مهر و محبت
هرچند که دارائیشان مختصری بود
زهرا فقط هم کفو علی بود , همانکه
(سرتاقدمش چون پری از عیب بری بود)
بالاتر از انس و ملک و حوریه زهراست
اصلا نتوان گفت همانند پری بود
در وقت زفاف از سر شب این دو کبوتر
در حال مناجات خدا تا سحری بود
ابتر چه کسی گفت به پیغمبر خاتم ؟
کوری عدو ماحصلش دو پسری بود
اول حسن و بعد حسین , بعد زنسلش
یعنی که همیشه به جهان تاج سری بود
دیگر چه نیازی به سپر بود علی را
از فاطمه بهتر مگر او را سپری بود!
می گفت علی با دل پر درد و پر از آه
هر وقت که از کوچه ی غم ها گذری بود
اوقات خوش آن بود که با فاطمه سر شد
در باقی عمر خون دل و چشم تری بود
ای فاطمه ای یاور نه ساله ی حیدر
رفتی و نگفتی که تو را همسفری بود
یاسر مسافر
♥♥♥♥♥♥♥♥♥
هوای سینه ی دنیا چو عرش اعلاء بود
و نور عشق میان زمین و بالا بود
مدیحه خوانی داوود می رسد امشب
در این شبی که شفق همنوای دریا بود
دل زمین خدا شوق پر کشیدن داشت
و آن کرانه که در اوج ناکجاها بود
می نشست حضرت موسی به تور عشق علی
و شور و شوق دگر در دل مسیحا بود
تمامی شعف جلوه ی خداوندی
میان خنده ی پیغمبرش هویدا بود
نگاه خیره ی زهرا به چشم های علی
نگاه خیره ی حیدر به چشم زهرا بود
خرابی دل عالم شدست آبادش
خوشا به حال نبی که علیست دامادش
زمین بهشت خدا شد ز اعتبار علی
و ماه محور رخ و گردش مدار علی
همین که حضرت زهرا عروس مولا شد
نمانده بود به سینه دگر قرار علی
به نان هر شب حیدر مدینه محتاج است
از این به بعد که زهراست خانه دار علی
و با حضور قدم های مادر گلها
شکفت در دل خانه گل بهار علی
برای جنگ علی ذوالفقار لازم نیست
چرا که حضرت زهراست ذوالفقار علی
هزار همچو سلیمان در کنار خانه ی او
نشسته اند که باشند ریزه خوار علی
به پاش ریخت پیمبر تمام دنیا را
گذاشت در کف حیدر چو دست زهرا را
مسعود اصلانی
آسمان می خواند امشب قدسیان دف می زنند
حوریان کِل می کشند و خاکیان کف می زنند
شیر عاشق کش! کدام آهو دلت را برده است؟
تیغ مرحب جو! کدام ابرو دلت را برده است؟
آسمانی بی کرانی، عاشق دریا شدی
آمدی آیینه ی انسیه ی حورا شدی
امشب ای زیباترین! ای دلبر کوثر بیا!
شب، شبِ عشق است، ای داماد پیغمبر بیا!
بیش از این ها با دل محبوب ما بازی نکن
پیش این نیلوفر یکدانه غمازی نکن
مثل اقیانوس آرام است این بانو ولی
در دلش طوفان به پا کردی، مدارا کن علی!
«لیلة القدر» نگاهش یا علی! اجر تو است
او «سلامٌ فیه حتی مطلعِ الفجر» تو است
از ازل در پرده بود آیینه دارش می شوی
در عبور از کوچه باغ عشق، یارش می شوی
قدّ و بالای علی از چشم زهرا دیدنی ست
وای! وقتی می رسد دریا به دریا دیدنی ست
ماه در اوج برکه دیدنی تر می شود
قدر زهرا با علی فهمیدنی تر می شود
مانده احمد تا کدامین وجه رب را بنگرد
روی حیدر را ببیند یا به زهرا بنگرد
ای بلال امشب اذانی را که می خواهی بگو
«اشهدُ انّ علیاً حجة الله»ی بگو
عقد زهرا و علی در آسمان ها بسته شد
سرنوشت عشق هم بر زلف آن ها بسته شد
گفت احمد: این زره خرج جهاز دختر است
خوب می دانست حیدر بی زره هم حیدر است
تا در میخانه امشب روح را پر می دهیم
دل به چشم کوثر و دستان حیدر می دهیم
شعر ازدواج حضرت علی و فاطمه برقعی
جهان برای شکوفا شدن مهیا بود
و این قشنگ ترین اتفاق دنیا بود
که دست فاطمه در درست های مولا بود
به اعتقاد من اصلا غدیر اینجا بود
پدر به فاطمه رو کرد ، اینچنین فرمود
دلیل خلقت لاهوت ازدواج تو بود
قرار شد که شما بی قرار هم باشید
جهان دچار شما شد دچار هم باشید
تمام عمر دمادم کنار هم باشید
و در مصاف خطر ذوالفقار هم باشید
دعای من همه این بوده تا به هم برسید
که خلق گشته زمین تا شما به هم برسید
نفس نفس همه جا عاشقانه همدم هم
خدا نکرده اگر زخم بود مرهم هم
صفا و مروه و رکن و مقام و زمزم هم
چرا که قبله ی من هم علیست فاطمه هم
و رو به اهل مدینه چنین سفارش کرد
نوشته ام که سفارش نه بلکه خواهش کرد
همیشه نام علی را امام بگذارید
به خانواده ی من احترام بگذارید
برای فاطمه سنگ تمام بگذارید
و روی زخم دلش التیام بگذارید
جهان بدون علی رنگ و بو نخواهد داشت
بدون فاطمه هم آبرو نخواهد داشت
شنیده می شود از آسمان صدایی كه…
كشیده شعر مرا باز هم به جایی كه …
نبود هیچ كسی جز خدا،خدایی كه…
نوشت نام تو را ،نام اشنایی كه
پس از نوشتن آن آسمان تبسم كرد
و از شنیدنش افلاك دست و پا گم كرد
نوشت فاطمه، شاعر زبانش الكن شد
نوشت فاطمه هفت آسمان مزین شد
نوشت فاطمه تكلیف نور روشن شد
دلیل خلق زمین و زمان معین شد
نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته است
غزل قصیده ی نابی که در ازل گفته است
نوشت فاطمه تعریف دیگری دارد
ز درك خاك مقام فراتری دارد
خوشا به حال پیمبر چه مادری دارد
درون خانه بهشت معطری دارد
پدر همیشه كنارت حضور گرمی داشت
برای وصف تو از عرش واژه بر می داشت
چرا كه روی زمین واژه ی وزینی نیست
و شأن وصف تو اوصاف این چنینی نیست
و جای صحبت این شاعر زمینی نیست
و شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست
خدا فراتر از این واژه ها كشیده تو را
گمان كنم كه تورا، اصلا آفریده تو را
كه گرد چادر تو آسمان طواف كند
و زیر سایه ی آن کعبه اعتکاف كند
ملك ببیند وآنگاه اعتراف كند
كه این شكوه جهان را پر از عفاف كند
كتاب زندگی ات را مرور باید كرد
مرور كوثر و تطهیرو نور باید كرد
در آن زمان كه دل از روزگار دلخور بود
و وصف مردمش الهاكم التكاثر بود
درون خانه ی تو نان فقر آجر بود
شبیه شعب ابی طالب از خدا پر بود
بهشت عالم بالا برایت آماده است
حصیر خانه ی مولا به پایت افتاده است
به حكم عشق بنا شد در آسمان علی
علی از آن تو باشد… تو هم از آن علی
چه عاشقانه همه عمر مهربان علی!
به نان خشك علی ساختی، به نان علی
از آسمان نگاهت ستاره می خواهم
اگر اجازه دهی با اشاره می خواهم
به یاد آن دل از شهر خسته بنویسم
كنار شعر دو ركعت نشسته بنویسم
شكسته آمده ام تا شكسته بنویسم
و پیش چشم تو با دست بسته بنویسم
به شعر از نفس افتاده جان تازه بده
و مادری كن و اینبار هم اجازه بده
به افتخار بگوییم از تبار توایم
هنوز هم كه هنوز است بی قرار توایم
اگر چه ما همه در حسرت مزار توایم
كنار حضرت معصومه در كنار توایم
فضای سینه پر از عشق بی كرانهء توست
كرم نما و فرود آ كه خانه خانهء توست
شعر ازدواج حضرت علی و فاطمه سازگار غلامرضا سازگار
امشب شب ساغر زدن با ساقی کوثر شده
امشب عروس آسمان خاک در حیدر شده
امشب علی محو رخ صدیقه اطهر شده
امشب به بیت فاطمه غلمان ثنا گستر شده
امشب شب آمرزش خلق از سوی داور شده
زیرا امیر المومنین داماد پیغمبر شده
جن و بشر و حور و ملک گویند امشب با علی
دامادیت ، دامادیت ، بادا مبارک یا علی
مهر و مه اینجا اختری ، گردون هلالی میکند
یا آسمان با اختران بذل لئالی می کند
دل در سرای فاطمه سیر خیالی میکند
طوطی جان در بزم او شیرین مقالی می کند
روح الامین مداحی مولی الموالی میکند
حور و ملک را با دمش حالی به حالی میکند
ریزد چو باران از سما آیات رحمت بر زمین
در مجلس دامادی مولا امیر المومنین
جبریل نازل از سما گردیده بر فخر بشر
آورده پیغام از خدا کی بهترین پیغامبر
ما از ازل این عقد را بستیم در لوح قدر
تو در زمین این خطبه را انشاد کن بار دگر
گیتی ز انجم پر شد با وصل این شمس و قمر
او مادر است و این بود بر یازده مولا پدر
این وصل ، وصل کوثر و ساقی کوثر میشود
این عقد ، عقد حیدر و زهرای اطهر میشود
وصل دو دریا حاصلش دولولوی مرجان شود
کز هر دو تا شام ابد روشن چراغ جان شود
بر پای آن در راه این جان جهان قربان شود
او دین ز صلحش زنده و این کشته قرآن شود
مرجان حسن کز حسن او جان مشعل تابان شود
لولو حسین است و از او دل شعله سوزان شود
مرجان که دیده آنچنان لولو که دیده اینچنین
آدم گدای کوی او عالم فدای روی این
ای فاطمه بنت اسد ناموس حی ذوالمنن
امشب عروس خویش را بنگر کنار بوالحسن
بر روی حیدر خنده کن بر دست زهرا بوسه زن
بنشین و بنشانش ببر مانند جان خویشتن
گردیده در بیت الولاماه رخش پرتو فکن
گوش خدا یعنی علی تا بشنود از او سخن
تهلیل گو ، تقدیس کن تسبیح خوان دل باخته
در سر به شوق فاطمه شوری دگر انداخته
امشب خدیجه در جنان لبخند دیگر می زند
روحش بشوق دیدن داماد خود پر می زند
در خانه شیر خدا با مصطفی سر می زند
گه بوسه بر دست علی ساقی کوثر می زند
گه خنده بر ماه رخ زهرای اطهر می زند
گاهی تبسم بر گل روی پیمبر می زند
ارواح پاک انبیا دور سرای فاطمه
خوانند از بهر علی مدح و ثنای فاطمه
آدم ستاده بر در بیت امیر المومنین
خواند ثنای فاطمه با نوح شیخ المرسلین
خنجر بکف دارد خلیل ان شاهد شور آفرین
تا از ذبیحش شر برد در مقدم آن نازنین
استاده موسی روی پا افتاده عیسی بر زمین
داود مداحی کند با نغمه های دل نشین
یوسف به حسن دلربا خدمتگذاری می کند
یعقوب با ذکر علی شب زنده داری می کند
می خواست تا آید عروس آن شب به بیت شوهرش
پر شد ز افواج ملک هم ایمنش هم ایسرش
جبریل از پیشش رود و میکال از پشت سرش
پا در رکاب ناقه و جا در دل پیغمبرش
رضوان شده جاروب کش با زلف خود در معبرش
سبحانه سبحانه خالی است جای مادرش
حیدر به شوق مقدمش دل بیقراری می کند
استاده در پشت در و لحظه شماری می کند
بگرفت دست مرتضی تا پرده از رخسار او
نقش تبسم شد عیان از لعل گوهر بار او
یار دو عالم را ببین گردیده زهرا یار او
غم خوار عالم را نگر شد فاطمه غم خوار او
افکنده چشمی جانب بیت و در و دیوار او
یاد آمد از حرق در و از قصه ایثار او
گردید دور مرتضی آهسته گفتا با علی
من آمدم تا جان خود سازم فدایت یا علی
در حجله بنهادند پا آن دخت عم این ابن عم
آن روح از سر تا بپا این جان از سر تا قدم
آن وحی را خیر تاکلام این بیت را صاحب حرم
بنهاد دست هر دو را ختم رسل در دست هم
گفتا بزهرا کاین علی شوی تو باشد دخترم
گر او شود از تو رضا راضیست حی ذوالکرم
پس با علی گفتا علی انسیه الحور است این
سر خدا ، روح نبی ناموس تو زهراست این
امشب امانت میدهم من بر تو جان خویش را
بگذاشتم در دست تو روح و روان خویش را
روح و روان خویش ر ا تاب و توان خویش را
پاینده میبینم د راو ، نام و نشان خویش را
در دامن او یافتم من دودمان خویش را
چون جان نگهدای علی ، جان جهان خویش را
هرکس بیازارد و را خسته دل زار مرا
آنکس که آزارد مرا آزرده دادار مرا
ای بوده پیش از پیشتر ناموس داور فاطمه
ای مدحت از سوی خدا تطهیر و کوثر فاطمه
ای دست بوست مصطفی ای کفو حیدر فاطمه
ای زینب کبری تو را پاکیزه دختر فاطمه
ای بر حسین بن علی آزاده مادر فاطمه
ای یازده فرزند تو بر خلق رهبر فاطمه
در شام قدر وصل تو روشن دل عالم شده
مدح تو ذکر علی شیرینی “میثم ” شده
همچنین بخوانید: نذر نمک حضرت فاطمه
شعر ازدواج حضرت علی و فاطمه حامد زمانی
چه صاف و ساده شروع شد
چه عاشقونه و زیبا
حکایت دوتا عاشق
حکایت دو تا دریا
میباره نقل ستاره
از آسمون شبستون
فرشته ریسه میبنده
تو کوچه و خیابون
زلال آیینه نور
نگین آیه ی نوره
همون که مهریش آبه
همون که سنگ صبوره
برکت این زندگی تا ابد موندگاره
آیه آیه محبت تو سفره میباره
آسمون خونه امشب عجب نوری داره
بارون بارون ستاره
دامن خورشید و ماه و گرفته فرشته
دست خدا این دو یار و برا هم نوشته
ساغی و کوثر که باشن همون جا بهشته
این بهترین سرنوشته
صبوی سبز جحازش
پر از شرب طهوراست
بلور شاخه نباتش
هزارتا شاخه توباست
شب کرامت ماهه
شب سخاوت خورشید
عروس خونه مولا
لباس عروسش رو بخشید
برکت این زندگی تا ابد. موندگاره
آیه آیه محبت تو سفره میباره
آسمون خونه امشب عجب نوری داره
بارون بارون ستاره
دامن خورشید و ماه و گرفته فرشته
دست خدا این دو یار و برا هم نوشته
ساغی و کوثر که باشن همون جا بهشته
این بهترین سرنوشته