شعر در مورد ولادت امام محمد باقر (کوتاه و بلند)
در این مطلب از سایت تریپ لند شعر در مورد ولادت امام محمد باقر (کوتاه و بلند) را برای شما آماده کرده ایم. امیدواریم از این مطلب لذت ببرید.
اگر به دنبال اشعار کوتاه و بلند زیبا برای ولادت امام محمدباقر (ع) هستید این پست را بخوانید.
با عطر تو گل شوق شکفتن دارد
سرمستی و میل از تو گفتن داردای باقر علم نبوی در شب عید
این دل هوس مدینه رفتن دارد
سرچشمه ی تمامی اندیشه های ناب
دانش پژوه مدرسه ی عشق بو تراباوصاف پاکتان چقدر بی نهایت است!
یک خط ز مدحتان شده موضوع صد کتاب
برخیز که دومین محمد آمد
دارای علوم علم سرمد آمد
دریای علوم نبوی را باقر
با خُلق نکو و روی احمد آمد
برخیز نگارا که بهار طرب آمد
عید عجم و جشن نشاط عرب آمد
از کثرت انوار یکی روز و شب آمد
پایان جمادی شد و ماه رجب آمد
امروز که عرشیان برانگیختهاند
بر عرش بلور نور آویختهانددر مقدم باقر العلوم از فردوس
یک باغ گل محمدی ریختهاند
بر اهل ولا عید مویّد شده امشب
بر اهل ولا عید مویّد شده امشبلبخند عیان بر لب احمد شده امشب
میلاد همایون محمد شده امشب
باد بهاری می وزد بر بوستان
تا شود مَشّاطه گر بر زلف یاس و ارغوانمی نماید با صفا گلزار و باغ و دشت را
از صدای پای خود بیدار سازد بلبلاندر ترنّم آورد برگ درختان هرطرف
بر تحرّک آورد بانگ جرس در کاروانروز تا شب گردد و شب ها دهد صبح نوید
آورد ماه جمادی را به سر در خاورانظاهر از بام افق گردد هلال ماه نو
آورد ماه رجب را در بهاران ارمغانمژده ی میلاد مسعود امام پنجمین (ع)
غُرّه ی ماه رجب آرد برای دوستان
بیا به پای دل خود سفر کنیم امشب
ز کوچههای مدینه گذر کنیم امشبخدا به زین عبادش عطیهای بخشید
بیا تمام جهان را خبر کنیم امشب
گردید درِ لطف خدا بر همگان باز
بیدار دلا یکدم و آماده ی پروازدر ارض و سماء فیض بود ساری و جاری
برگیر ز فیّاض و نما خویش سرافرازگل های ولایت شده در باغ شکوفا
برخیز و دل از صحبت اغیار تهی سازدر ماه رجب رحمت حق گشته مضاعف
با یاد خدا روز و شب از غیر بپردازبگرفته در آغوش مهی حضرت سجاد (ع)
تا حضرت باقر(ع) به جهان دیده کند باز
مه رجب، مه تسبیح، ماه صدق و صفاست
مه محمد و ماه علی، مه زهراستنسیم صبحگهش خوب تر ز بوی بهشت
فضای شامگهش بهتر از نسیم صباستطلوع این مه نورانی از شب اول
ولادت وصی پنجم رسول خداست
به ذرات جهان یکسر بود او هادى و رهبر
که جان عالمى گردد فداى حضرت باقر
برو کسب فضیلت کن چو مردان خدا اى دل
ز بحر دانش بى منتهاى حضرت باقر
خوش آمدی ای یوسف زهرا و حیدر
آیینه ی حق،امام پنجم
ای خاک حریم لطفت آفاق و انجم
ای سَیّد ما،مقتدای ما
تشنه ی یک جلوه از خورشید سیمای توأم
ای طلوع پنجمین! ای حجّت فردای من
مژده ای اهل ولا آمده پور ساجدین
باقر علم نبی، فرمانده روی زمینتو بگو تبریک بر هر عاشق دلخستهای
که رسیده شب میلاد امام پنجمین
بــه ســر مى پــرورانــم مــن هــواى حـضـرت باقر
بـه دل بـاشـد مـرا شـوق لـقــاى حـضــرت بــاقــر
ز عشقش جان من بر لب رسیده ، کَس نمى داند
که نبود چـــاره ســاز من سواى حـــضــرت بــاقــر
لیله الرغایب شب جمعه که میاد
دل من از تو فقط آقا کربلا میخواد
فدای شادی و غمت مولا
فدای لطف و کرمت مولا
وقتی بسازن بقیع و میشم
کارگر ساخت حرمت مولا
یابن الزهرا یابن الزهرا …
ای عزیز مصطفی امام ِ باقر
مسموم زهر جفا امام ِ باقر
جان ِ تو چه مظلومانه فدا شد
مادرت فاطمه صاحب عزا شد
واویلا واویلا آه و واویلا
واحد زمزمه هم خوانده می شود
باقرم و روشنی دیده مصطفی شدم
غریبم و درشهر یثرب کشته از جفا شدم
ز عشقش جان من بر لب رسيده ، كَس نمى داند
كه نبود چـــاره ســاز من سواى حـــضــرت بــاقــرچــنـان بـگـرفته صـيت عـلميش آفــاق را يـك سـر
كه پـيـچـيـده در ايـن عـالم صـداى حـضـرت بــاقـــرپـيـمـبـر گـفـت بـا جـابر، كـه خـواهى ديـد بـاقـر را
سـلام از مـن رسـان آن گـه بــراى حضـرت بــاقــرسؤالاتــى كـه از وى كــرد دانـشـمـنـد نـصــرانى
جـوابـش را شـنـيـد از گـفـتـه هاى حـضـرت بـاقــر
از سوز زهر پیکرم آتش گرفت و سوخت
یارب ز پای تا سرم آتش گرفت و سوخت
مسمومم و زبانه کشد شعله از تنم
از این شراره بسترم آتش گرفت و سوخت
یارب این بوی خوش از سمت جنان میآید
یا گل فاطمه (س) آن جان جهان میآیدیارب این نور صفات ازلی باقر (ع) توست
علم با آمدنش، رقص کنان میآیدیارب این خیل ملائک ز سما تا به زمین
با چه شوریست چنین بال زنان میآیدیارب این باقر علم نبوی یا ملک است؟
که به نامش غزل از عمق بیان میآید…
از روشنی طلعت رخشنده باقر
شد نور علوم نبوی بر همه ظاهر
در اوّل ماه رجب از مشرق اعجاز
گردید عیان ماه تمام از رخ باقر
باقر» لقب و کنیه «ابو جعفر» و او را
بوده است لقبهای دگر، هادی و شاکر
از هر بدی و عیب و زلل اوست مبرّ
جان و تنش از «یُذبَّ عنکم» شده ظاهر
تا روی به کشتی نجات آوردیم
امید به ساحل نجات آوردیمدر روز ولادت امام باقر
ما هدیه برایش صلوات آوردیم
یاد آمدش از چهره تابان محمّد
با چشم بصیرت نگهش کرد چو «جابر
عالم همه شد روشن از آن نور خدائی
شد بارور از او شجر دین و شعائر
ساغر زده ام ز جام باقر
بشکفته لبم به نام باقر
چشم همه روشن از جمالش
آمد به جهان امام باقر
میلاد شکافنده ی دانش نبوی و وارث علم علوی، خجسته باد
دارم به دل ولای تو یا باقر العلوم
بر سر بود هوای تو یا باقر العلوم
عهد ولادت تو و جشن و سرور ماست
جانم شود فدای تو یا باقر العلوم
امام و حجّت اهل یقینی
فروغ آسمان، مهر زمینیگشادی بال دانش بر سر ما
گشودی راه دین در باور مااز آن موجی که از علم تو برخاست
شریعت زنده و اسلام برجاست
شعر کودکانه کوتاه درباره امام محمد باقر (ع)
امام باقر با کتاب قرآن
نشون میده راههای خوب ایماناو باقرالعلوم است
امام پنجمین استدر راه علم و دانش
همیشه برترین است
روز تولّد تو
جشن گل و بهاره
همیشه می درخشی
ای پنجمین ستاره
پنجمین گلی آقا
پنجمین امام ما
ای امام خوبی ها
بر شما سلام ما
اشعار ولادت امام محمد باقر طولانی و بلند
دلم پر مى زند امشب براى حضرت باقر
که گویم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقر
ندیده دیده ى گیتى به علم و دانش و تقوا
کسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر
ز بهر رفع حاجات و نياز خويش گرديده
سلاطين جهان يكسر گداى حضرت باقر
زبان از وصف او لكن، قلم از مدح او عاجز
كه جز حق كس نمى داند بهاى حضرت باقر
نزايد مادر گيتى ز بهر خدمت مردم
به جود و بخشش و لطف و سخاى حضرت باقر
به ذرات جهان يكسر بود او هادى و رهبر
كه جان عالمى گردد فداى حضرت باقر
عطر لبخند خدا پیچید در دنیای من
پنجمین خورشید تا گل کرد در شب های منآیه ای نازل شد از سمت بلوغ آسمان
روشنی پاشید بر آیینه ی سیمای منفصل وصل آمد، زمین پُر شد ز بوی ناب عشق
جلوه گر شد از مدینه، ماه من، مولای منعصمتی روشن تبسّم کرد بر روی زمین
حضرت حق گفت: «او نوری ست با امضای من»وارث بوی بهشت است و خِرَد میراث اوست
سیب شیرینی ست او از شاخه ی طوبای منقاف غیرت، بحر حیرت، کهکشان حکمت ست
باقر نور است، بشنو از لبش آوای منفصل لبخند گل پنجم، امام باقرست
پنجمین خورشید، زد لبخند بر دنیای منتشنه ی یک جلوه از خورشید سیمای توأم
ای طلوع پنجمین! ای حجّت فردای من
شاعر: رضا اسماعیلی
محمد آل احمد
از همه خوبان سرآمد
عزیز زهرا و حیدرامام ِ باقر خوش آمد
آینه ی تجلّی حُسن خدا
طلعت او، شمس ولا، نور هُدی
او ولیّ حیّ سبحان
نور چشم عالمینه
پسر حضرت زهرا
نوه ی امام حسینه
مددی حضرت باقر…
صد قل هوا… میگن بر جلوه ی نور کمالش
تبارک ا…و میخونن فرشته ها بر جمالش
لیلا شده مجنون و آواره ی تو روی دلش به سوی گهواره ی تو
توی آسمون عصمت تو که هاله ی دو نوری
حَسَنینی هستی آقا تو سلاله ی دو نوری
قسم به ماه و ستاره / حاجت دلها همینه
یک شب اول رجب رو / باشیم ایشالا مدینه
آسمون دلا گل افشونی بشه / دور تا دور بقیع چراغونی بشه
ایشالا نصیبمون شه / تو مدینه این سعادت
برای امام ِ باقر/ بگیریم جشن ولادت
مددی حضرت باقر…
باد بهاری می وزد بر بوستان
تا شود مَشّاطه گر بر زلف یاس و ارغوانمی نماید با صفا گلزار و باغ و دشت را
از صدای پای خود بیدار سازد بلبلاندر ترنّم آورد برگ درختان هرطرف
بر تحرّک آورد بانگ جرس در کاروانروز تا شب گردد و شب ها دهد صبح نوید
آورد ماه جمادی را به سر در خاورانظاهر از بام افق گردد هلال ماه نو
آورد ماه رجب را در بهاران ارمغانمژده ی میلاد مسعود امام پنجمین (ع)
غُرّه ی ماه رجب آرد برای دوستانفاطمی (س)سیرت، علی(ع) صورت، حسن(ع) خُلق و خصال
هم حسینی(ع) مظهر است این ماه اندر آسمانباقرالعلم (ع) و محمّد (ص)خو و نَجل مصطفی(ص)
طیب و طاهر ثنای کردگارش بر زبانگل ز باغ آل طه(ع) پور زین العابدین(ع)
مکتب آل عبا (ع)را پاسدار و پاسبانهست غوّاص علوم اندر بحار معرفت
می شکافد علم را در کشف اسرار نهانمظهر علم لَدُنّی کوکب دُرّی امام
باقر العلم است این پنجم امام(ع) شیعیانباب علم و معرفت باز است تا شام ابد
از وجود حضرتش در مکتب وحی و بیاندر زمان او شکوفا شد درخت معرفت
تا ثمر بخشد به انسان های هر عصر و زمانمن که باشم در ثنای او ثنا خوانش خداست
در صحیفه نور می بخشد به اهل آسمانبلکه از دریای لطف بی کران او نَمی
آورد کِلک (رهائی) شبنمی در بوستان
پیک حق خانه ی اولاد علی (ع) در زده است
ماه پنجم ز مهستان ولا سر زده است
مادرش بنت حسن (ع) هست وپدر، ابن حسین (ع)
رنگ شادی به دل آل پیمبر زده است
جد بابایی او بوسه برویش بزند
بوسه با یاد حسن بر رخ دلبر زده است
علوی،هاشمی و فاطمی است این مولود
دور گهواره او خیل ملک پر زده است
آبرو داده رجب را وبه آغاز رجب
با وجودش مه حق بر سرش افسر زده است
محفل آل علی جشن وطرب گشته بپا
نقش شادی به رخ قاسم واکبر زده است
نام زیباش محمد لقبش باقر علم
سوی علم نبوی یکسره معبر زده است
اول ماه رجب حضرت مولا باقر
با ورودش به جهان بوی معطر زده است
اى بوسه گاه جن و ملك، خاك پاى تو
جان تمام عالم خاكى فداى تو
اى اختر سپهر ولایت كه تا ابد
عالم منور است به نور لقاى تو
ای شهریار كشور دانش كه در جهان
نشناخت كس مقام تو را جز خداى تو
اى ریزه خوار سفره علمت جهانیان
خورشید علم، كرده طلوع از سراى تو
اى باقر العلوم كه هنگام مكرمت
باشد هزار حاتم طایى گداى تو
پنجم ولى و حجت خلاق عالمى
لوح دل است مهر به مهر و ولاى تو
در عرصه وجود نهى قبل از آنكه پاى
داده سلام احمد مرسل براى تو
هر كس تو را شناخت دل از دیگرى برید
بیگانه گشت با همه كس آشناى تو
چندین هزار عالم و دانشور فقیه
آمد برون زمكتب و دانشسراى تو
اى خفته همچو گنج، به ویرانه بقیع
پر مىزند كبوتر دل، در هواى تو
فولادى است پیر غلام شكسته دل
چشم امید بسته به لطف و عطاى تو
از روشنی طلعت رخشنده باقر
شد نور علوم نبوی بر همه ظاهردر اوّل ماه رجب از مشرق اعجاز
گردید عیان ماه تمام از رخ باقرمنشق شده از نور «علیّ بن حسین» است
این نور که نورانی از او گشته ضمائربر «فاطمهی بنت حسن» بس بُوَد این فخر
کاورده پدید این مه تابنده باهرباقر» لقب و کنیه «ابو جعفر» و او را
بوده است لقبهای دگر، هادی و شاکراز هر بدی و عیب و زلل اوست مبرّ
جان و تنش از «یُذبَّ عنکم» شده ظاهردریای علوم است و زُداینده اوهام
گفتار حکیمانه او زیب منابراز یک نفسش زنده کند صد چو مسیحی
از یک نظرش دیده اعمی شده باصریاد آمدش از چهره تابان محمّد
با چشم بصیرت نگهش کرد چو «جابرعالم همه شد روشن از آن نور خدائی
شد بارور از او شجر دین و شعائرخوش باد، زمینی که هم آغوش شد او را
خوش آنکه به سوی حرمش گشته مسافردیگر غمی از محنت ایّام ندارد
هرکس به حرمخانه او گشت مجاوروصفش نتوان گفت «حسان» با سخنی چند
چون، قصّه بلند است و زبان، الکن و قاصر