دلنوشته درباره امام زمان، کوتاه و احساسی
در این مطلب از سایت تریپ لند دلنوشته درباره امام زمان، کوتاه و احساسی را برای شما آماده کرده ایم. امیدواریم از این مطلب لذت ببرید.
امام زمان، رهبر و نجات بخش تمام دنیا از بدی و ظلم است. تمام مظلومین انتظار آمدن او را دارند تا بتوانند روزی به آرامش و آسایش برسند. روزی که دیگر در این دنیا ستمگری نباشد تا حق کسی را پایمال کند و ضعیفان هر روز ضعیف تر شوند. همه ما آرزوی ظهور ایشان را داریم و منتظر و چشم به راه او هستیم.
دلنوشته درباره امام زمان
آقاترین سکوت مرا غرق نور کن
ما را قرین منت و لطف حضور کن
وقتی گناه کنج دلم سبز می شود
آقا شفاعت این ناصبور کن
می ترسم از شبی که به دجال رو کنیم
آقا تو را قسم به شهیدان ظهور کن.
اللهم عجل لولیک الفرج.
تو را از کودکی هایمان مشق کردیم «آن مرد آمد، آن مرد در باران آمد، آن مرد با اسب آمد» ندیده تو را عاشق شدیم، صدایت را نشنیده پاسخ گفتیم. دعا کردیم که بیایی، سالهای سال.
مهدی جان! پروانه های سفید پوش طواف آهنگ انتظارات را به چنگ پرده کعبه باز می گویند. در مدینه وقتی که ضریح دستانت دخیل التماس یاس میشود، در جمکران آنجا که صد پارههای دل صدبارههای «ایاک نعبد و ایاک نستعین» را تسبیح تمنایت میسازد و در دلواپسی این همه جمعه های بی نشانی حضور هستی بخش تو را لمس میکنم. به امید آدینه سبز ظهور.
دلنوشته زیبا درباره امام زمان
دیگر دلتنگی هایمان مخصوص شب های جمعه نیست.
روز به روز و لحظه به لحظه دلتنگ آمدنت هستیم.
آقاجان تنها امید ادامه زندگیمان تپشهای قلب شماست.
گویی بی قراری دلهای ما از شوق دیدار شماست. آقا بگو که آمدنت نزدیک است!
آقاجان دیگر از انتظار نگو از وصال بگو. از پایان جمعه های بی تو بگو!
آقاجان بگو که به زودی هدهد صبا خبر از آمدنتان را نوید می دهد.
بگو که می آیی و مرهم دل های شکسته و خستهی ما می شوی.
بگو که دیگر غریب نیستیم.
گفته اند که او خاطرات تلخ اسارتها را ناگفته مى داند که او در همه این سالهاى تنهایى و مقاومت با ما بوده است؛ که او گرسنگى اردوگاه موصل و تکریت را چشیده است؛ که او زخم کابلهاى خاردار دشمن را هم به تن خریده است، که همه شهیدانمان سر به دامان او سردار شدند؛ که مفقودانمان در بهشت آباد او ماندگار شدند؛ که همه این مدت تلخ جدایى، اوبرایمان غصه مى خورده است؛ که او شب حمله، کنار کرخه برایمان دعا مى کرده است.
اى نور یزدان! اى مهر تابان! اى فروغ بىپایان! اى خورشید همیشه فروزان!
اى پرچم نجات در آغوش! اى چشمه سارِ عاطفه را نوش! اى غایب ناگشته فراموش!
اى هرکجا فساد، تو هادم! اى هرکجا نظام، تو ناظم! اى هرکجا قیام، تو قائم!
اى همه غمها را تو پایان! اى همه دردها را تو درمان! اى همه نابسامانىها را تو سامان!
دلنوشته درباره تولد امام زمان
او با کوله باری از صبر میآید …
او شمشیر علی را در دست میگیرد تا نامردان را سرکوب کند
و برای هدایت مردمان قرآن را میآورد
او مثل ستارهای درخشان در تیرهترین شب
و مثل کوه بلندی در جنگل وحشت انگیز ظاهر میشود
او با قرآن محمد در سینه و شمشیر علی در دست
و با مهر زهرا و صبر حسن و شجاعت حسین میآید
سر تا پای او نبوت و ولایت است
او صفات همه پیامبران را با خود به همراه دارد
او با ظهورش دین را بر همه جهان حکم فرما میسازد
و قیامش مانند قیامت و از بین برنده همه گناهان
و نامش از بین برنده همه نامردی هاست
و سرانجام اوست که کافران را به سزای اعمالشان میرساند
و رسالت پیامبران و زحمات آنان را نتیجه میبخشد.
همه مسلمانان چشم انتظارند.
گفته اند کسى مى آید که در نگاه نخست، همه در عمق چشمان هاشمىاش غرق مىشویم و به حبل المتین یک تار موى سیاه او دل مى بندیم که به یک تبسمش همه انتظارمان سر مىرود؛
گفته اند کسى مى آید که زیباتر از آسمان است و مهربانتر از ابر؛
گفته اند کسى مى آید که رحمت را به عدالت میان قطره هاى باران تقسیم مىکند و به دست هر مظلومى عصاى موسى مى سپارد تا حق خویش بستاند؛
بار خدایا! ولىّ و جانشین خود و حجت بر آفریدگانت را پشتیبان باش. خداوندا! به وسیله او شکافها را برطرف ساز و گسیختگىها را به هم پیوسته کن، ستمها و نابرابرىها را با او بمیران و عدل و داد را آشکار ساز، زمین را با درازاى ماندگارىاش بیاراى، او را با نصرت خویش حمایت کن و بابیم (و هراسى که در دل دشمنان می افکنى) پیروز ساز، هر کس او را یاری می کند پیروز گردان و هرکس از یارى او دریغ مىکند به حال خود واگذار. هرکس که طرح دشمنى با او در افکند هلاک ساز و هرکس را که از در نیرنگ با او در آید، نابود کن.
دلنوشته احساسی درباره امام زمان
بی تعارف نشریه امان، شایسته ترین و با ارزشترین نشریهای است که به بحث مهدویت پرداخته و بسیار متأسفم که از این دوازده شماره فقط آخرین شماره را دریافت کردهام.
پیشنهاد می شود لااقل برای آشنایی مدیریتهای آموزش و پرورش شهرستانها، یک شماره به صورت رایگان ارسال شود تا زمینه اشتراک همکاران فراهم شود.
به تماشای طلوع تو جهان چشم به راه است. تنها باید امید داشت و امید و نجات دهنده است. انسانیت انسان به امید زنده است. این نجات دهنده باید بیاید تا رسالت همه انبیا و اولیا و اوصیا تکمیل شود.
پاى من گرچه در بند زمین است، اما دلم در هواى توست. از وراى زمان و مکان تو را مىجویم، هرچند که تو با منى، مانند حضور نور، هوا، آب؛ اما خوشا روزى که هلال رخسار تو بدر کامل گردد. زمین اگرچه گرد خورشید مىچرخد، اما روح آن را مدارى است که گرد تو مى گردد.
دلنوشته درباره امام زمان کوتاه
یا صاحب الزمان! جوانان برای خرسندی ات جان در دایره ي شهادت گذاشتند و مردان مان موی در ساحت انتظار، سپید کردند و پیران مان بی تاب لحظه ي دیدارت از سرای دنیا کوچیدند؛
و دریغا کـه نیامدی یا مهدی!
پس اى خدا! ولى خود و فرزند پیامبرت را، همو که همنام فرستاده توست آشکار ساز! تا هرآن چه از باطل که بدان دست یابد نابود کند و حق را چنانکه باید برپا دارد و عملى سازد. خداوندا! او را پناهگاه بندگان ستمدیدهات و یاور کسانى که جز تو یاورى ندارند قرار ده. آن چه از احکام کتابت تعطیل شده به دست او تجدید کن و او را پشتیبان نشانههاى دینت و سنت پیامبرت – که درود و سلام خداوند بر او و خاندانش باد – قرار ده.
سردمداران کفر و تکیه گاهها و استوانه هاى آن را به وسیله او به هلاکت رسان و گمراه کنندگان، بدعت گذاران، محوکنندگان نعمت و تقویتکنندگان باطل را در هم شکن. همه گردنکشان را به دست او خوار ساز و همه کافران و بىدینان را در هر جاى زمین که هستند در مشرقها و مغربها، در خشکىها و دریاها، در جلگهها و کوهستانها برانداز؛ تا آنجا که از آنها کسى باقى نماند و اثرى برجاىنماند.
دلنوشته ولادت امام زمان
با جانى آماده قربانى شدن، چشم به راهش مىمانم تا بیاید و بىقرارى هایم با یک تبسم او آرام گیرند و نیم نگاهش آبى بر آتش درد فراق باشد. آن وقت با او بودن چه خوش است و یک قطره از جام وصال او نوشیدن چه خوش گوارتر از تمامى آبهاى عالم.
از محضر علما و مراجع معظم تقلید و فرمایشات آنها در باره مهدویت بیشتر استفاده کنید. در خصوص این که چکار کنیم تا منتظر خوبی برای آقا باشیم و ایشان ما را دعا کنند، برایمان بنویسید.
مهدی زهرا عجل الله تعالی فرجه الشریف، دلم برایت خیلی تنگ شده، دل کوچک و تنهایم، طاقت این همه دلتنگی را ندارد. آقا جان کجایی کجایی تا پروانه جان بیتابم، تا افق روشن نگاهت بال گیرد؟!
کجا دل ناقابل من به تشریف قدومت طلا خواهد شد؟ گی بر این دل دیوانه قدم مینهی؟!
دلنوشته درباره امام زمان احساسی
بیا که بی تو.
بیا که بی تو نه سحر را طاقتی است و نه صبح را صداقتی؛ که سحر به شبنم لطف تو بیدار می شود و صبح، به سلام تو از جا بر می خیزد.بیا که بی تو آینه ها، زنگار غربت گرفته اند.
هیچ کس حریم اطلسی ها را پاس نمی دارد و بر داغ لاله ها در هم نمی گذارد.
بیا که بی تو، قنوت شاخه ها، اجابتی جز غروب تلخ خزان ندارد.
بی تو کدام دست مهر، سرشک غم از دیدگان یتیمان بر می گیرد؟
کجاست آغوش مهربانی که دل های زخمی را به ضیافت ابریشمی بخواند؟
ای آبِ آب! رودخانه ها عطش دیدار تو را دارند و در بستر انتظار، به سوی دریای ظهور تو شتابان اند. قامتی به استواری کوه، دلی به بی کرانگی دریا، طراوتی به لطافت سبزینه ها، سینه ای به فراخی آسمان ها و صمیمتی به گرمی خورشید می خواهد تا بشود تو را خواند و کاروان دل ها را به منزلگاه امید کشاند.
این همه را که اندکی بیش نیست، از دل شکسته ترین منتظران تاریخ دریغ مدار، که ظهور تو اجابت دعای ماست.
سال شمار عمر ما، به دست باد ورق مىخورد، برگ از گل مىهراسد و باد از ابر، اما من سخن گفتن با تو را از عندلیبان باغ آموختم، همان مرغانى که همیشه گل را میان جنگل شاخه ها گم مى کنند.
دلم برای ورود تو لحظه شماری میکند و حنجره ام تو را فریاد میزند، تو که تجلی عشقی.
قنوتم را طولانی میکنم تا تو نیمه شبی برای آن دعا کنی
کوچههای غریب بی کسی را آب و جارو میکنم تا تو صبحی زود از آن کوچه عبور کنی.
هر روز چراغ دلم را با جامعه الکبیره روشن میکنم و
سفره افطارم را با آل یاسین و عهد تزیین میکنم و
برای ظهور تو هر روز پای درد کمیل مینشینم.
نمیدانم آخرین ایستگاه توسل چه هیجانی دارد که
مرا با خود تا آن سوی فاصلهها میبرد و صبح آدینه چه صفایی دارد، که صبح آسمانش پراز ندبه است.
مولایم…! بی تو دفتر دلمان پر است از مشقهای انتظار و
من با دلم میخواهم آن روز که میآیی زیباترین مدال ایثار را تقدیم نگاه تو کنم.
دلنوشته کوتاه درباره امام زمان
بارخدایا! آن جمال دلارا و آن روشن جبین ستوده را به من بنما. دیدگانم را با سرمه یک نظر به سوى او بیارا.
در گشایش او شتاب کن و درآمدنش را آسان گردان. راه و روش او را وسعت بخش و مرا به طریق او هدایت نما. فرمانش را نافذ و پشت او را استوار دار. به دست او سرزمینهایت را آباد گردان و بندگانت را زندهساز. که خود فرمودى و سخنان تو نیز حق است که به سبب آن چه مردم انجام دادهاند، فساد و تباهى خشکىها و دریاها را در برگرفته است.
باید بمانى که او بیاید و دردهاى کهنه تو و تمام عالم را درمان کند و تو چشم به راهش مىمانى با انتظارى توأم با امید؛ مىگویند سوارى است از آفتاب، از روشنى، با ردایى سبز و شمشیرى از عدل؛ مىگویند قامت سبزى دارد و خالى برگونه؛ مىگویند از راه سپیده مىآید با بارانى از نور؛ مىگویند کعبه میزبان قدوم پاک او و تکیهگاه او خواهد شد، نمىدانم شاید روزى بیاید که جز مشتى پر از این پرنده در قفس نباشد. اما در انتظارش مىمانم تا روزى که درِ باغ خدا را باز کند و عطر دلانگیز حضورش در سراسر عالم بپیچد و دنیا از نور جمالش روشن گردد.
سلام بر تو که راه خانه دوست را مىدانى. سلام بر سلامهاى تو، سلام بر گریههاى تو در دشتهاى زرد غیبت، سلام بر تو که وعده خدایى، موعود زمانى، شکوه زمینى.
ستارگان تمام شدهاند، دیگر ستارهاى براى شمردن نمانده است. شب را سرِ بیدارى نیست و روز بهانه آمدن ندارد. جمعهها، چه دلگیر روزهایى است! هفتهها چه انباشته ایامِ خالى از لطفى است!