در ماه رمضان از «دعای سحر» امام باقر (ع) نباید قافل شوید!
در این مطلب از سایت تریپ لند به در ماه رمضان از «دعای سحر» امام باقر… می پردازیم. پس به شما پیشنهاد می کنیم حتما تا انتهای این مطلب همراه ما باشید.
سعي كنيد اعمال اين ماه را خوب انجام دهيد، مثلاً در دعاي سحري كه از حضرتامامباقر علیه السلام نقل شده؛ شما در اين دعا چه ميخوانيد ؟ فقط خدا را. ديدهايد؛ آدم كسي را كه خيلي دوستش دارد، دلش ميخواهد همينطور با او حرف بزند، چرا؟ چون حرف زدن با او برايش مطلوب است، چرا؟ چون دوستش دارد، ميخواهد با او حرف بزند، صِرف اُنس با او برايش هدف است.
خداوند يك كلمه در كوه طور از موسي علیه السلام پرسيد، اين چيست در دستت؟ گفت: عصايم است « هِيَ عَصَاي»، حضرتموسي علیه السلام ديد دلش ميخواهد باز هم گفتگو را ادامه دهد گفت: «اَتَوَكَّوُا عَلَيْها» به آن تكيه ميدهم، ديد باز هم دلش ميخواهد حرف بزند گفت: «اَهُشُّ بِهَا عَلَي غَنَمِي» با آن برگها را براي گوسفندانم ميريزم، همچنان دلش ميخواست چيزي بگويد ديد ديگر چيزي ندارد ولي تمايل حرف زدن دارد گفت: «وَلِيَ فيها مَآرِبُ اُخْري» و با آن كارهاي ديگر هم ميكنم، چون از همين مصاحبت با حق لذت ميبرد. در دعاي سحر شما از خدا چه ميخواهيد؟ در اين دعا، اصلاً چيزي جز ذكر اسماءِ او نمي گوييد، مصاحبت او را ميخواهيد.
خلاف طريقت بود اولياء
تمنّا كنند از خدا جز خدا
ميگويي: «اَلّلهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِاَبْهاهُ» خدايا من از تو مي خواهم به حق آن گرانقيمتترين وجود و بهائت «بِاَبْهَاه» وآن هم از خوب خوبهايش و «وَ كُلُّ بَهائِكَ بَهي» و اصلاً همة خوبيها و الطاف قيمتي تو، قيمتيترين است.
«اللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ مِن جَمالِكَ بِاَجْمَلِهِ وَ كُلُّ جَمَالِكَ جَميلٌ». يعني؛ خدايا از تو ميخواهم و از جمالت هم ميخواهم، آن هم از شديدترين وجه جمالت، در حاليكه همة جمالت، شديدترين است و تو وَجه جمال ضعيف نداري.
ملاحظه ميكنيد همچنان صفات و اسامي و كمالات خداوند را ميشماري، ميگويي:
«الّلهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِعِزَّتِكَ بِاَعَزِّها، وَ كُلُّ عِزَّتِكَ عَزيزَةٌ» خدايا از تو به حقيقت عزّتت و به آن عزيزترين اسمائت ميخواهم، و بعد ميگويي البته همة اسماء تو عزيز و برتر است. يعني چه؟ ملاحظه ميكني كه همين مصاحبت مطلوب تو است. تا آخر دعا، اسماء او را ميشماري و از اين تكرار اسماءِ حضرت حق به شعف ميآيي و قلبت را محل ياد او قرار ميدهي.
به جايي ميرسي كه در سحرهاي ماهرمضان زبان حالت، اين ميشود كه:
من هرچه خواندهام همه از ياد بردهام
غيراز حديث دوست كه تكرار ميكنم
يعني با تكرار اسماء او، جان را متوجه او ميكني، و آهستهآهسته خود را به او نزديك ميبيني، اول بايد نام او را همچنان بر زبان داشت تا آهستهآهسته قلب هم با زبان همراهي كند. داريم كه:
ديد مجنون را يكي صحرا نورد
در ميـان باديـه بنشستـه فـرد
صفحهاي از ريگ و انگشتش قلم
بـا صلاي دل همي مـيزد رقم
گفتكايمجنون شيداچيست اين
مينويسي نامه، بهر كيست اين
گفـت مشـق نام ليـلي مـيكنــم
خاطر خود را تســلّي ميدهـــم
چــون ميسّر نيست برمن كامِ او
عشــقبازي مـيكنــم با نـام او
آري! «چون ميسّر نيست بر من كام او» كه بتوانم در مقام فناء و اتحاد با او باشم، با بهزبان آوردن اسماء مبارك او، قلب خود را به او نزديك مينمايم.
اين اولِ كار است كه بايد اسماء او را در سحرهاي ماه رمضان صدا كني ولي ميرسي به جايي كه از عمق جان خواهي گفت:
هرچيز كه ديدم همه بگذاشتني بود
جزيادتوايدوستكهآنداشتني بود
باز ميآيي جلو و جلو تا جايي كه خواهي گفت:
با صد هزار جلوه برون آمدي كه من
با صد هزار ديده تماشا كنم تو را
ديگر جز او را در سراسر هستي نخواهي يافت، در همة اين اسماء يك چيز را مييابي و يك مطلوب را جستجو ميكني، تا جايي كه اين دعاها را مثل يك نسيم ميشناسي كه پرده از رخ محبوب برميدارد تا تو بتواني با معبود خود بيشتر ارتباط پيدا كني، گفت:
گر باد نبودي كه سر زلف تو برداشت
آن عارض زيباي تو ما را كه نمودي؟
و روزه، همان نسيم است كه موجب ميشود قلب متوجه حق بشود و طالب اُنس با او شود.
بههر صورت نقش دعا و استمرار دعا را در اين ماه فراموش نكنيد. فرصت فوقالعادهاي است كه بتوانيم هرچه بيشتر به خدا نزديك و نسبت به آن مقام اعلي آشنا شويم. خدا ميداند شايد هديهاي بزرگتر از دعاي ابوحمزةثمالي كه مؤمنين در سحر ماه رمضان ميخوانند براي روزهدار نباشد، فوقالعاده عالي است، اوج ارتباط انسان را با خدا به انسان مرحمت ميكند. -اگر نتوانستيد هر نيمهشب همة آن را بخوانيد، لااقل چندصفحة آنرا بخوانيد و شب بعد، صفحات بعد را بخوانيد.- و بدانيدكه؛ روزه انسان را تا ملاقات با خدا و رؤيت حق جلو ميبرد.[1]
هنوز مايلم در مورد روزه و نتايج روحاني آن كمي تأكيد كنم تا إنشاءالله نفسِ ما، در نزديكي به حقيقت روزه، هرچه بيشتر موفق شود و از اهداف روزه غافل نشود.
امامصادقu در كتاب «مصباحالشريعه» در باب روزه ميفرمايند: شما بايد متوجه باشيد بيمارِ گناهانتان هستيد و مثل يك بيمار كه ميل خوردن و نوشيدن از او سلب ميشود و همچنان منتظر است تا سلامتياش به او برگردد، شما هم بايد قلبتان را متوجه بيماريتان به جهت گناهان و غفلتهايتان بكنيد ، و نخوريد و نياشاميد و همچنان منتظر بمانيد تا از مرض گناهان شفا يابيد .
«… وَ اَنْزِلْ نَفْسَكَ مَنْزِلَةَ الْمَرْضي، لا تَشْتَهِي طَعاماً وَلا شَراباً، مُتَـوَقِّـعاً في كُلِّ لَحْظَةٍ شِفَاءَ كَ مِنْ مَرَضِ الذُّنُوبِ»
يعني در حين روزهداري چنين حالتي به خود بگيريد. روزه، روحية مقاومت و خويشتنداري را در انسان تقويت ميكند و بهاصطلاح، انسان زورش به خودش ميرسد.
رسولخداf ميفرمايند:
«الصَّبْرُ نِصْفُ الاِيْمانِ وَ الصَّوْمُ نِصْـفُ الصَّبْرِ»[2] يعني همانطور كه پايداري در اعمال ديني، خود نشانهاي از حضور ايمان در قلب است و چنين قلبي به نصف از ايمان دست يافته است و بايد ايمان خود را با معارف بيشتر و اخلاق حسنه كامل كند، كسي هم كه وارد روزهداري شود به نصف صبر دست يافته است و منوّر به مقداري از ايمان گشته و قلبش در اعمال دينياش به صحنه آمده است. چرا كه ممكن است ما تسليم دستورات و اخبار دين شده باشيم، ولي قلبمان وارد ادراك و احساس حقايق دين نشده باشد. براي اينكه قلب وارد چنين ميداني شود، از ابتدا بايد بنا را بر اين بگذاريم كه در دينداري بايد پايداري نمود و از اين طريق نصف راه را طي كردهايم. حال اگر وارد روزهداري شديم، نصف از اين ميدان صبر را طي خواهيم كرد و خيلي سريع قلبمان وارد ادراك و احساس حقايق دين ميشود.
در روايت از رسولخداf داريم: خداوند مباهات و افتخار ميكند در نزد ملائكه به جهت جوان اهل عبادت، و مي فرمايد: « اي جوان كه به جهت رضايت من شهوتت را ترك كردي و جوانيت را خرج بندگي من كردي، منزلت تو نزد من همانند مقام بعضي از ملائكه من است. » يعني اين جوان روحية ملائكه را پيدا كرده است.
«اِنَّ اللهَ تَعالي يُباهِي مَلائِكَتَهُ بِالشَّابِ العابِدِ، فَيَقُولُ اَيُّهَا الشَّابُ التّارِكُ شَهْوَتَهُ لِاَجْلِي الْمُبْذِلُ شَبَابَهُ لي، اَنْتَ عِنْدي كَبَعْضِ مَلائِكَتي»[3]
و اين مقام كمي نيست كه انسان از طريق عبادت و ترك شهوات و ميلها، وارد عالم ملائكه شود، عالَمي فوق جسم و جسمانيات و زمين و زمان، چنين جواني آينده و گذشته برايش چون زمان حال روشن ميگردد و ديگر نگران آيندة خود نيست.
شما زكات مال را ميدهيد تا مال پاك شود و بتوانيد در آن تصرف كنيد و براي شما بركت داشته باشد. روزه، عيناً چنين كاري را با بدن شما ميكند، كه بدن شما با روزهداري در خدمت شما قرار ميگيرد و شما اسير شهوات آن نخواهيد شد و بههمين جهت هم در روايت از پيامبرf داريم: «وَ لِكُلِّ شَيءٍ زَكاةٌ وَ زَكاةُ الاَبْدانِ الصِّيام»[4] حالا چنين بدني در اختيار ما است، نه اينكه ما در اختيار آن باشيم.
پس بههمين جهت است كه گفته شده: « زيركان در دين و دنيا سودمندتر از گرسنگي نديدهاند» و داريم كه: « در قيامت عملي ديده نشود فاضلتر از ترك غذاي اضافي.» چنانچه سيرة پيامبر و ائمهh را ملاحظه كنيد متوجه ميشويد كه آن عزيزان، زمينة نخوردنها را براي خودشان بيشتر فراهم ميكردند و نه زمينة خوردنها را.
عرض شد كه از پيامبرخداf داريم كه هيچ ظرف پُري براي آدم مثل شكم پر، مضر و پر شرّ نيست. «مَا مَلَأُ آدَميُّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِه»[5] چون شكم پر، روح را از جهت صلاح بهجهت فساد سوق ميدهد و انسان ديگر مصالح خود را گم ميكند.
اصلاً وقتي نور ايمان بر جان تابيد و انسان از ايمان حرارت گرفت ديگر دوست ندارد از پر خوري لذت بگيرد، روح مؤمن زير بار نميرود كه چون غافلان، سفرة دل را در اختيار هوس بگذارد تا هرقدر خواست در آن بريزد.
در روايت از رسولخداf داريم كه يكي از نشانههاي مؤمن و منافق همين است كه منافق جرأتِ بسيار خوردن دارد و مؤمن نه. حضرت ميفرمايند: «المُؤْمِنُ يَأكُلُ في مِعاءٍ وَاحِدٍ وَ الْمُنَافِقُ يَأكُلُ في سَبْعَةِ اَمْعَاءٍ.»[6] يعني؛ مؤمن با يك شكم ميخورد و منافق با هفت شكم. وقتي نور ايمان در قلب نيفتد، حرص و شهوت شعله ميكشد و خوردن، بهانه براي خاموشكردن اين حرص و شهوت ميشود، در حالي كه با خوردن، حرص و شهوت فرو نخواهد نشست، مثل اين است كه بخواهيم با دادن هيزم بيشتر به آتش، آتش را سير كنيم. ولي وقتي نور ايمان در قلب تجلّي كرد، اعتنايي به حرص و شهوت نميكند كه بعداً بخواهد با خوردن، آن را اشباع كند.
پيامبرf فرمود: «اَدِيمُوا قَرْعَ بابِ الْجَنَّةِ يَفْتَحْ لَكُمْ» يعني پيوسته در بهشت را بكوبيد تا براي شما باز شود. «قُلْتُ: وَ كَيْفَ نُديمُ قَرْعَ بابِ الْجَنَّة؟» پرسيدم: چگونه درِ بهشت را بكوبيم؟
«قالَ: بِالْجُوعِ وَ الظَّمَإِ»:[7] حضرت فرمودند: با گرسنگي و تشنگي. چون وقتي براي رضاي هوس، غذا و نوشيدني نخورد، روح را از زمين و زمينيبودن آزاد ميكند و جهت الهي خود را باز مييابد.
در روايت داريم: « اِنَّ اَبْغَضَ النَّاسِ اِلَيالله تَعالي اَلْمُتَّخِمُونَ الْمَلَأُ»[8] مبغوضترين مردم نزد خدا، آنهايي هستند كه معدههاي پُر دارند تا آن حدي كه تُخَمِه-ترش- كرده باشند.
فرمود: ترك نكرد بنده خوردن لقمهاي كه اشتهاي خوردنش را دارد، مگر اينكه براي او درجهاي در بهشت است. «وَ مَا تَرَكَ عَبْدٌ اَكْلَةً يَشْتَهيها اِلاّ كانَتْ لَهُ دَرَجَةٌ فِي الْجَنَّةِ.»[9]
يكي از عرفا ميگويد: «عبادت؛ پيشهاي است كه دكان آن تنهايي است و بهاي آن گرسنگي است.» يعني در جايگاهي خلوت و با حالت گرسنگي انسان ميتواند به عالَم عبادت دست يابد.
داريم كه لقمان به پسرش نصيحت كرد كه: « اي پسرم، هر گاه كه معدهات پر شد، فكرت به خواب ميرود و حكمتت گنگ ميشود، و اعضايت از توانايي براي عبادت باز ميايستد».
«يا بُنَيَّ اِذَا اِمْتَلَأتِالْمِعْدَةُ، نامَتِ الفِكْرَةُ وَ خَرَسَتِ الْحِكْمَةُ وَ قَعَدَتِ الاَعْضاءُ عـنِ العِبادَةِ.»[10]
بههر صورت ما نميخواهيم بيش از اين وقت عزيزان گرفته شود، ولي لازم است به كتابهاي اخلاق در مورد روزه و جوع، رجوع كنيد و با مراجعة دائمي به آنها روزبهروز ارادة خود را در توجه به روزه، تقويت كنيد و نگذاريد روزه از دستتان برود و از آن نتايج بلندي كه ميتوانيد بهدست آوريد خود را محروم كنيد، زيرا رهايي از خود، كه حاصل روزه است چيز كمي نيست كه بتوانيد به آن نظر نداشته باشيد، بايد از دست خود آزاد شده و اگر از دست خود آزاد شديد، عيدِ آزادي از دست خود، يعني عيد فطر بر شما مبارك باد.
گفت:
رقصآنجاكن كه خود را بشكني
پنبـه را از ريش شهوت بـركنـي
رقص و جولان بر سر ميدان كنند
رقص اندر خونخود مردان كنند
چونرهند از دستخود دستيزنند
چونجهندازنقصِخودرقصيكنند
اميدواريم اين سرور و شاديِ از خود وارستن، به آن انتهايِ وارستگي برسد و در اين ماه به موفقيت كامل دست بيابيد. إنشاءالله
اَلّلهُمَّ اجْعَلْنَا مِنَ الصّائِمِينَ لَكَ
اَلّلهُمَّ اجْعَلْنَا مِنَ الْقَائِمِينَ لَكَ
خدايا! در شبهاي قدر آنچه به اوليائت مرحمت ميفرمايي به فضل و كرمت از ما دريغ مدار.
خدايا! قلب امام زمان عزيزg را از ما راضي و خشنود بگردان.
خدايا! فرج پُربركتش را تسريع بفرما.
خدايا! در شبهاي پربركت اين ماه، ما را موفق به «قيام» و «ذكر» و «قرائت» بگردان.
خدايا! شيطانِ بسته را بر قلب ما باز مگردان و بهشت باز شده را مبند.
[1] – براي ادامه اين موضوع ميتوانيد به نوشتار «روزه، دريچه رؤيت» رجوع فرماييد.
[2] – مهجةالبيضاء، ج2، ص 121، كتاب اسرار الصيام.
[3] – مجموعه ورّام، ج 1، ص 37، با كمي تفاوت.
[4] – كافي، ج 4، ص 62.
[5] – بحار، ج 63، ص 330.
[6] – وسائل، ج 24، ص 240.
[7] – مجموعه ورّام، ج 1، ص 101.
[8] – مجموعه ورّام، ج 1، ص 102.
[9] – همان.
[10] – همان.
منبع:کتاب روزه دریچه ای به عالم معنا