مذهبی

داستان معراج پیامبر به طور کامل

در این مطلب از سایت تریپ لند داستان معراج پیامبر به طور کامل را برای شما آماده کرده ایم. امیدواریم از این مطلب لذت ببرید.

روزی که پیامبر از مسجد الحرام به مسجد الاقصی رفته و از آن جا به آسمان هفتم عروج جسمانی داشته اند، روز معراج است. اما داستان معراج پیامبر چیست؟ در این پست داستان معراج پیامبر به طور کامل بیان شده است، معراج پیامبر در جهنم، معراج پیامبر در بهشت، افرادی که در زمان عروج می بیند و….. همه به صورت کامل در این پست آورده شده است. اگر علاقه دارید که داستان معراج پیامبر و عروج پیامبر به آسمان هفتم را بخوانید با  ما همراه باشید. برای خواندن اعمال روز معراج کلیک کنید.

داستان معراج پیامبر کامل

در مورد معراج پیامبر (ص) گفته می شود که اولین معراج پیامبر قبل از ولادت حضرت زهرا (س) و در سال های آخر اقامت ایشان در مکه رخ داده است و یکی از شب های 17 ربیع الاول، 27 رجب و 17 ماه رمضان را به عنوان شب معراج پیامبر معرفی کرده اند و نقل شده که معراج پیامبر (ص) بیشتر از یک شب طول نکشیده است.

در روایات آمده که شروع معراج پیامبر (ص) از خانه ام هانی (دختر ابی طالب) بوده و از مسجد الحرام آغاز شده، سپس وارد مسجد الاقصی شده، به سمت بیت المقدس روانه شده و از بیت اللحم (محل تولد حضرت مسیح) دیدن نموده اند.

در قرآن کریم نیز به معراج پیامبر (ص) اشاره شده و در سوره (اسرا) آمده که (منزه است خدایی که شبانگاه بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد اقصی که اطراف آن را برکت داده است سیر داد، تا آیات‌ خود را به او نشان دهد و خدا شنوا و بیناست.)

پیامبر اکرم (ص) در مورد معراج خود فرمودند: من در مکه بودم که جبرئیل نزد من آمد و گفت: “ای محمد! برخیز.” برخاستم و به بیرون رفتم، که جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را در آن جا دیدم. جبرئیل، مرکبی به نام “براق” نزد من آورد و به من گفت: “سوار شو”  سوار بر مرکب از مکه خارج شدن و به سمت بیت المقدس رفتم. وقتی به آن جا رسیدم ملائک به زمین آمده بودند و به من مژه این را دادند که به داشتن منزلت و جایگاه در نزد خداوند درآمده ام، سپس در بیت المقدس به نماز ایستادم و آن جا نمازم را خواندم.

صعود به آسمان اول (جدا شدن از زمین)

طبق آیاتی که در سوره اسرا آورده شده است، رسول اکرم (ص) از مسجدالحرام به مسجدالاقصی رفته اند و از آن جا عروج جسمانی به سمت آسمان ها داشته اند، این واقعه معراج نامگذاری شده است. حضرت محمد (ص) به همراه جبرئیل به آسمان ها می رود و در آن جا فرشته ای با نام اسماعیل را ملاقات کرده و می بیند.

صعود به آسمان دوم (دیدن جهنم)

حضرت محمد (ص) وقتی وارد آسمان دوم می شود، همه ی ملائک را شاد و خوشحال می بیند به جز یکی از فرشته ها که او همیشه غمگین و عصبانی می باشد، آن فرشته نیز مالک جهنم می باشد. پیامبر(ص) از جبرئیل درخواست که آتش جهنم را ببیند، وقتی پرده را کنار زدند، پیامبر آتشی را دید که به آسمان شعله می کشید و ایشان تصور کردند این شعله آتش او را در برخواهد گرفت و بعد پرده را برگرداندند.

سپس پیامبر مردی با چهره گندم گون می بیند که او آدم ابوالبشر نیز می باشد. پیامبر به او سلام می کند و برای یکدیگر طلب آمرزش می کنند. بعد ملک موت(عزرائیل) را می بیند، که او به پیامبر می گوید: همه افراد خوب و نیکی ها در امت تو جمع خواهد شد. بعد پیامبر فرشتگان و ملائک دیگر را می بیند که در حال دعا کردن می باشند، یکی از ملائک دعا می کند:”ای الله همان گونه که میان آتش و آب را سازگاری داده‌ ای دل‌ های بندگانت را هم با همدیگر مهربان بفرما” و فرشته ی دیگری که دعا می‌ کند:”پروردگارا به هر کسی که انفاق می‌ کند پاداش عطا بفرما”

همچنین جبرئیل، افراد اهل جهنم که حرام خورده اند، غیبت کرده اند، دیگران را مسخره کرده اند، نماز را سبک شمرده اند، حق یتیم را خورده و پایمال کرده اند و ربا خواران را نیز به پیامبر نشان می دهد. سپس پیامبر به آسمان دوم صعود می کند و در آن جا عیسی و یحیی را می بینید و برای هم استغفار و طلب آمرزش می کنند.

جبرئیل در شب معراج به پیامبر جهنم را نشان می دهد که در آن شیطانی با رنگ سبز نگهبان زنانی می باشد که از زبان آویخته و در شعله های آتش حهنم می سوزند زیرا آن زنان به شوهران خود دروغ گفته اند و بدون اجازه همسر خود از خانه خارج شده اند. همچنین زنانی را نشان می دهد که از سینه های خود آویخته و در آتش جهنم عذاب می کشند، زیرا این زنان به دروغ فرزند های حرام زاده را به شوهر خود نسبت داده اند.

متن دعای معراج با معنی

آسمان سوم

پیامبر اکرم (ص) در آسمان سوم مرد بسیار خوش چهره و زیبایی را می‌ بیند که جبرئیل او را یوسف معرفی می‌ کند، و به یکدیگر ادای احترام کرده و برای یکدیگر استغفار می‌ کنند و یوسف مثل همه انبیاء دیگر می‌ گوید: مرحبا به پیغمبر صالح و برادر صالح و مبعوث در زمان صالح

آسمان چهارم

رسول اکرم (ص) در آسمان چهارم ادریس را می بیند که خداوند او را به مقام رفیع مرتبت داده است و به او مثل دیگران تهنیت می‌ گوید و ادای احترام می کند.

آسمان پنجم

در آسمان پنجم پیامبر (ص) مردی سال خورده و بزرگ چشم می‌ بیند که هرگز پیر مردی به آن عظمت ندیده است، که جبرئیل او را هارون پسر عمران، معرفی می‌کند، پیغمبری که امتش دوستش می‌ داشتند و در نزد هارون جمع کثیری از امتش بودند که از این جمع بزرگ، ایشان تعجب می‌ کند.

آسمان ششم

نبی اکرم(ص) در آسمان ششم، مردی با قد بلند و چهره گندم گون دید و شنید که می‌ گوید: “بنی اسرائیل گمان کردند که من محترم‌ ترین فرزندان آدم نزد پروردگار هستم و حال آن که این مرد گرامی‌ تر از من است” و جبرئیل او را موسی بن عمران معرفی می‌کند و بار دیگر پیامبر با او مثل دیگران تهنیت می‌ گوید.

آسمان هفتم (دیدن بهشت)

در آسمان هفتم مردی که بر کرسی نشسته بود می‌ بیند و جبرئیل جواب می‌ دهد،‌ ای محمد(ص) او ابراهیم است در این جا محل تو و منزل پرهیزکاران امت تو است، و سپس آیه ۶۸ آل عمران را تلاوت می‌کند و ابراهیم، محمد (ص) و امتش را به خیر بشارت می‌ دهد و سپس بهشت را به پیامبر (ص) نشان می‌دهند.

بازگشت به زمین

بعد از دیدن آسمان هفتم پیامبر اکرم(ص) در بیت المقدس بازگشت و به سمت مکه رفت. آن حضرت(ص) در میان راه به کاروان بازرگانی قریش برخورد و در حالی که آنان شتری را گم کرده بودند و به دنبال آن می‌ گشتند، از ظرف آبی که آن جا بود مقداری آب خورد و باقی آن را بر روی زمین ریخت. بنا به روایتی سرپوشی بروی آن گذاشت. تا پیش از طلوع خورشید در خانهٔ «ام هانی» فرود آمد و برای نخستین بار راز خود را به نزد او باز گفت. در روز همان شب رسول گرامی(ص) در مجامع و محافل قریش پرده از راز خود برداشت.

بیشتر بخوانید: 30 واقعیت درباره زندگی پیامبر

داستان معراج پیامبر در سوره های اسرا و نجم

یکی از معجزات حضرت محمد(ص) که رخ داده است و نیز در قرآن ذکر شده است، معراج می باشد. به داستان معراج در اولین آیه سوره اسرا و آیات هشتم تا هجدهم سوره نجم اشاره شده است.

آغاز داستان معراج پیامبر در سوره اسرا چنین آمده است:

“پاک و منزه است خدایی که بنده اش را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی برد که گرداگردش را پر برکت ساختیم، تا نشانه های خود را به او نشان دهیم. او شنوا و بیناست.”

طبق روایت های موجود، معراج در دو مرحله صورت گرفته است. مرحله ی اول که پیامبر در هنگام شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی می رود و از آن جا به آسمان هفتم که کسی جز خداوند در آن جا حضور ندارد، عروج جسمانی داشته است. این داستان در بیداری پیامبر رخ داده است  و با جسم خود در عالم بیداری عروج کرده اند نه با روح.

مرحله دوم معراج در سوره نجم چنین توصیف شده است:

“سپس [پیامبر(ص) در شب معراج] نزدیک و نزدیک تر شد، تا آن که فاصله او [با مقام قرب خاص خدا] به اندازه طول دو کمان یا کمتر بود. در اینجا، خداوند آن چه را وحی کردنی بود، به بنده اش وحی کرد. آن چه را دید، انکار نکرد. آیا با او دربارة آن چه دید، مجادله و ستیز می کنید؟ و بار دیگر نیز او را نزدیک سدرة المنتهی که بهشت جاویدان در آن جاست، دیده است. در آن هنگام که چیزی (شکوه و نور خیره کننده ای) سدرةالمنتهی را پوشانده بود. چشم او هرگز منحرف نشد و طغیان نکرد. (آن چه را دید، واقعیت بود) او در شب معراج، برخی نشانه های بزرگ پروردگارش را دید.”

معراج (عروج به آسمان)

روشنایی روز از صحنه گیتی رخت بر بسته و تاریکی شب، همه جا را فرا گرفته بود. مردم از کار و تلاش روزانه، دست کشیده و در خانه خود آرمیده بودند. پیامبر اسلام نیز می خواست پس از ادای فریضه، برای رفع خستگی در بستر آرام بگیرد. ناگهان صدای آشنای جبرئیل امین را شنید: «ای محمد! برخیز! با ما همسفر شو؛ زیرا سفری دور و دراز در پیش داریم».

جبرئیل امین، مرکب فضاپیمایی به نام «براق» را پیش آورد. محمد(ص) این سفر با شکوه و بی سابقه را از مسجدالحرام آغاز کرد، و با مرکب به سوی بیت المقدس روانه شد. در مسجدالاقصی با حضور ارواح پیامبران بزرگ مانند ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع) نماز گزارد. امام جماعت نیز پیامبر اکرم(ص) بود. سپس از مسجدالاقصی، «بیت اللحم» ـ زادگاه حضرت مسیح(ع) ـ و خانه های پیامبران دیدن کرد. پیامبر در برخی جایگاه ها به شکرانه چنین سفری و تحیت محل های متبرکه، دو رکعت نماز شکر به جای آورد.

سپس مرحله دوم سفر خود را شروع کرد که حرکت به سوی آسمان های هفت گانه بود. پیامبر همه آسمان ها را یکی پس از دیگری پیمود و ساختار جهان بالا و ستارگان را دید. ولی در هر آسمان به صحنه های تازه ای برمی خورد و با ارواح پیامبران و فرشتگان سخن می گفت. او در بعضی آسمان ها با جهنم و افرادی که در جهنم بودند و در بعضی آسمان های دیگر با بهشت و افرادی که در بهشت بودند، برخورد کرد و رحمت و عذاب پروردگار را در آن جا دید.

سرانجام به «سدرة المنتهی» در آسمان هفتم و «جنةالمأوی» (بهشت برین) رسید و در آن جا، آثار شکوه پروردگار هستی را دید. پیامبر عروج کرد و به جایی رسید که در آن جا جز خدا کسی حضور نداشت. حتی جبرئیل هم به حرکت خود ادامه نداد و گفت: “به یقین، اگر به اندازه سرانگشتی بالاتر آیم، خواهم سوخت”

آن گاه حضرت محمد(ص) در آن جهان سراسر نور و روشنایی، به اوج شهود باطنی و قرب الی الله و مقام “قاب قوسین أو أدنی” رسید. خداوند در این سفر و عروج ، دستورها و سفارش های بسیار مهمی به پیامبر فرمود. بدین صورت، معراج که از بیت الحرام آغاز گشته بود، در سدرةالمنتهی پایان پذیرفت. سپس به پیامبر دستور داده شد از همان راهی که عروج کرده است، به زمین باز گردد.

پیامبر هنگام بازگشت، در بیت المقدس فرود آمد و از آن جا به مکه برگشت. ایشان در میانه راه به کاروان بازرگانی قریش برخورد کرد، در حالی که آنان شتری را گم کرده بودند و در پی آن می گشتند. پیامبر از آبی که در میان ظرف آنان بود، قدری نوشید و باقی مانده آن را به زمین ریخت و بنابر روایتی، روی آن، سرپوش گذاشت. حضرت محمد(ص) پیش از طلوع فجردر مسجد الحرام از مرکب خود نیز پیاده شد.

همچنین بخوانید: اشعار زیبا در مدح و ثنای پیامبر حضرت محمد (ص)

تعریف پیامبر از عروج برای امت خود

معراج پیامبر در نوبت های مختلفی انجام شده و در هر کدام از این سفرها پیامبر(ص) مشاهدات متفاوتی داشته اند، با توجه به این ها، هر زمان که فرصتی پیش می آمد پیامبر این ماجرا را برای اطرافیان و امت خود تعریف کرده و به تصویر می کشیدند.

حضرت محمد(ص) برای نخستین بار، راز سفر خود را با دختر عمویش، ام هانی در میان گذاشت. سپس هنگامی که روز آغاز گشت، قریش و مردم مکه را از این جریان باخبر ساخت. داستان معراج و فضانوردی شگفت انگیز پیامبر در آن مدت کوتاه که به نظر قریش، امری ناممکن بود، همه جا پخش شد. سران قریش بیش از پیش بر محمد(ص) خشمگین شدند و بنابر عادت همیشگی خود، به تکذیب گفته های ایشان برخاستند. از ایشان خواستند که وضع ظاهری ساختمان بیت المقدس را بیان کند. آنان گفتند: کسانی در مکه هستند که بیت المقدس را دیده اند. اگر راست می گویی، آن جا را تشریح کن تا ما تو را در این خبر شگفت انگیز، تصدیق کنیم و گفته های تو را نیز باور کنیم.

پیامبر بزرگوار اسلام، وضع ظاهری ساختمان بیت المقدس را برای آنان بازگو کرد. افزون بر آن، حوادثی را که در میانه راه مکه و بیت المقدس و هنگام بازگشت از معراج رخ داده بود، بیان کرد. ایشان گفت: “در میان راه، به کاروان یک قبیله برخوردم که شتر آن ها گم شده بود. در میان اثاثیه آنان، ظرف آبی بود که من از آن نوشیدم. سپس آن را پوشاندم. در جای دیگر به گروهی برخورد کردم که شتر آن ها زخمی و دست آن شکسته بود.” قریش گفتند: از کاروان قریش خبر ده. پیامبر فرمود: “آنان را در «تنعیم» (در ابتدای حرم) دیدم که شتری خاکستری رنگ در پیشاپیش آنان حرکت می کرد. آنان کجاوه ای روی شتر گذاشته بودند و اکنون به شهر مکه وارد می شوند”

قریش از این خبر های درست که پیامبر بازگو کرده بودند، به شدت ناراحت شدند و گفتند: اکنون صدق و کذب گفتار او برای ما آشکار می شود. همه انتظار می کشیدند که کاروان چه زمانی وارد شهر می شود. ناگهان پیشگامان کاروان وارد شهر شدند. اهل کاروان، شرح قضیه را همان گونه که رسول اکرم(ص) بازگفته بود، تصدیق کردند.

روایتی از معراج از زبان پیامبر اکرم (ص)

در روایتی آمده است که پیامبر اعظم (ص) فرمودند:

ابراهیم خلیل (ع) به همراه گروهی از پیامبران پیش من آمدند و مرا بشارت دادند. سپس موسی و عیسی(ع) آمدند. پس از آن، جبرییل دستم را گرفت و مرا بالای صخره (سنگی در بیت المقدس) برد و بر روی آن نشاند. ناگاه ماجرای معراج را پیش خود دیدم که مانند آن را در شکوه و جلال، هرگز ندیده بودم. از آن جا به آسمان دنیا (آسمان اول) صعود کردم. آنان به من سلام می کردند. سپس جبرئیل مرا به آسمان ششم برد. در آن جا، انبوه آفریدگان و فرشتگان و ارواح را دیدم. سپس همراه جبرئیل به آسمان هفتم صعود کردم. در آن جا کسی جز خداوند حضور نداشت و من با پروردگار جهانیان نیز دیدار کردم.

دانلود آهنگ: دانلود شعر در وصف پیامبر اکرم 

موعود (ع) در معراج (جایگاه ویژه حضرت مهدی (عج) در میان امامان)

اصلی ترین مشاهده پیامبر اعظم (ص) در شب معراج را باید شهود انوار مقدسه ائمه(ع) بدانیم که اصحاب متعددی روایت ذیل یا مشابه آن را از آن حضرت نقل کرده اند و همان طور که خواهیم دید در میان دوازده امام(ع)، حضرت مهدی(ع) جایگاهی ویژه و ممتاز دارند. ضمن این روایات نقل شده است که رسول خدا(ص) فرمود:

همانا خدای عزوجل در آن شب که به گردشی شبانه برده شدم (معراج) به من وحی فرمود: ای محمد چه کسی را در زمین میان امتت به جای خود گذاشتی؟ (در حالی که خدا خود بدان آگاه تر بود) عرض کردم: پروردگارا، برادرم را. فرمود: ای محمد، علی ابن ابی طالب را؟ عرض کردم: بلی ای خدای من، فرمود: ای محمد من ابتدا از مقام ربوبیت نظری بر زمین افکندم و تو را از آن اختیار کردم. هیچ گاه یادی از من نمی شود مگر این که تو نیز با من یاد کرده شوی.

من خود محمودم و تو محمد، سپس نظری دیگر بر زمین افکندم و از آن علی بن ابی طالب را برگزیدم و او را وصی تو قرار دادم، پس تو سرور پیامبران و علی از نام های من است و «علی» نام اوست. ای محمد، من، علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان را از یک نور آفریدم، سپس ولایت ایشان را بر فرشتگان عرضه داشتم، هر که آن را پذیرفت از مقربین گردید و هر که آن را رد نمود به کافران پیوست. ای محمد، اگر بنده ای از بندگانم مرا چندان پرستش کند تا رشته حیاتش از هم بگسلد و پس از آن در حالی که منکر ولایت آنان است با من روبه رو شود، او را در آتش دوزخ خواهم افکند.

سپس فرمود: ای محمد، آیا مایلی آنان را ببینی؟ عرض کردم: بلی. فرمود: قدمی پیش گذار. من قدمی جلو نهادم. ناگاه دیدم علی بن ابی طالب، حسن، حسین، علی بن الحسین، محمد بن علی، جعفربن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد و حسن بن علی آن جا بودند و حجت قائم همانند ستاره ای درخشان در میان آنان بود، پس عرض کردم: پروردگار من اینان چه کسانی اند؟ فرمود: اینان امامان هستند و این یک نیز قائم است که حلال کننده حلال من و حرام دارنده حرام من است، و از دشمنان من انتقام خواهد گرفت. ای محمد، او را دوست بدار که من او را دوست می دارم و هر کس را که او را دوست بدارد نیز دوست می دارم.

تریپ لند

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا