حقيقت معراج و اسراء چگونه بود؟ معراج…
در این مطلب از سایت تریپ لند به حقيقت معراج و اسراء چگونه بود؟ معراج… می پردازیم. پس به شما پیشنهاد می کنیم حتما تا انتهای این مطلب همراه ما باشید.
حقيقت معراج و اسراء چگونه بود؟ معراج پيامبرصلى الله عليه وآله روحانى بود يا جسمانى؟
معراج پیامبر
«سُبْحانَ الَّذِى أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِى بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»(1)
«منزّه است آن (- (خدايى)-) كه بنده اش را شبانگاهى از مسجدالحرام به سوى مسجدالأقصى- كه پيرامون آن را بركت داده ايم- سير داد تا از نشانه هاى خود به او بنمايانيم كه او، همان شنواى بيناست».
آيه اول سوره اسراء، سير دادن و طىّ الارض پيامبرصلى الله عليه وآله را بيان مىكند كه از مسجدالحرام تا مسجدالاقصى، در يك شب، پيامبرصلى الله عليه وآله را با همين جسم، سير دادند تا آيات الهى را به او نشان دهند و بايد توجه داشت كه اسراء با معراج، فرق دارد.
معراج، سفر پيامبرصلى الله عليه وآله به آسمان هاست به طورى كه از وقايع آسمانها، به ويژه آسمان چهارم و هفتم و بهشت و جهنم، خبرهايى به حضرت دادند و آيات 7 به بعد سوره نجم به معراج اشاره دارد.
اسراء نيز سير سريع جسمانى پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله بدون هيچگونه وسيله ظاهرى است به اين صورت كه وى براى صله رحم به خانه امّ هانى، خواهر حضرت على عليه السلام، نزديك مروه رفته بودند كه مسئله اسراء پيش آمد. وقتى پيامبرصلى الله عليه وآله بازگشت و قضيه را تعريف كرد، كافران مسخره كردند و مسلمانان نيز چه بسا تعجب نمودند كه چطور ممكن است پيامبرصلى الله عليه وآله در يك شب به مسجدالاقصى برود و بازگردد شايد خواب ديده پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود:
من در بيدارى طى الارض كردم و اگر مى خواهيد نشانه هايش را بگويم كه در بين راه چه كاروان هايى در راه بودند، بعضى از آنها يك هفته بعد به مكه مى رسند بعضى ديگر چند روز آينده به مسجد الاقصى مىرسند. مردم اينها را در ذهن سپردند كه نكند (نغوذ بالله) پيامبرصلى الله عليه وآله خيالاتى شده است ولى طبق آن نشانه هايى كه او داده بود (حتى نشانه بار شترها را مىداد كه مثلاً فلان كاروان كه دو سه روز ديگر به مكه مى رسد، بارش فلان چيز است) معلوم شد همه را پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله درست فرموده، پس اين ثابت مىكند كه پيغمبرصلى الله عليه وآله طى الارض داشت. برخى اولياى الهى نيز داراى قدرت طى الارض هستند.
به هر حال روشن شد كه آيه اول سوره مباركه اسراء در مورد معراج نيست بلكه موضوع آن سير زمينى است و بحث معراج نيز در سوره نجم مطرح شده است و همه مسلمانان، اصل معراج پيامبرصلى الله عليه وآله را قبول دارند.
پاسخ سؤال دوم اين است:
احاديث معراج فراوانند و خود يك كتاب مىشوند و از ميان آن احاديث مختلف، معراج به تواتر معنوى ثابت مىشود اما كيفيت و جزئيات آن با كمك مجموعه روايات و قرائن تا حدودى قابل تصور است.
نظریات علماء در مورد کیفیت معراج
در مورد كيفيت معراج، چهار نظر زير مطرح وجود دارد:
1 معراج پيامبرصلى الله عليه وآله با جسم بوده، همانگونه كه طى الارض پيامبرصلى الله عليه وآله با جسم بوده است :
و طبق اين نظر، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله از مسجدالاقصى با اين جسم و روح، به طرف آسمانها بالا رفت و حقيقت بهشت و جهنم و نيز بيت المعمور و بسيارى از اسرار الهى را مشاهده كرد.
شفاعت گناهکاران امت پیامبر ص در قیامت در کلام آیت الله شاه آبادی
ناراحتی پیامبر از مشکلات و رنجهای جامعه بشری
ارتداد صحابه بعد از پیامبر در کتاب صحیح بخاری
ماجرای مسموم شدن پیامبر صلی الله علیه و آله در منابع شیعه و سنی
2 معراج، تنها روحانى بوده و جسمانى بودن آن، امكان ندارد :
زيرا از نظر قانون ماده، اگر سرعت بيش از حد باشد، جسم نمىتواند حالت عادى خود را حفظ كند بلكه لازم است به شكل نور و يا به شكل ديگرى درآيد.از اين اشكال، جوابهاى مختلفى داده شده، از جمله اين كه قوانين مادى كه تا به حال معلوم و ثابت شده، بخشى از قوانين عالم ماده است و زواياى مخفى فراوانى هنوز در علوم مختلف موجود است به عنوان مثال، اخيراً فرضيه اى مطرح شده كه در ميان فضا، سياه چالها و تونل هايى وجود دارد كه قوانين شناخته شده فعلى ماده، در اين تونل ها حاكم نيست. اين تونل ها از كهكشانى به كهكشان ديگر راه پيدا مىكنند و در واقع، نوعى ميانبر محسوب شوند و ممكن است راه هاى ديگرى هم باشد و ما خبر نداشته باشيم. بنابراين، جواب اين شد كه يكى از قوانين ماده، اين است كه جسم تحمل فشار و سرعت محدودى را دارد و ممكن است اين قانون فقط در شرايط خاص ثابت باشد به طورى كه اگر شرايط عوض شود، مسئله، تفاوت كند.
اين مطلب با قرآن قابل تأييد است آن جا كه مى فرمايد: «وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً»(2) «به شما از دانش، جز اندكى داده نشده».
بر طبق برخى روايات نيز بسيارى از دانش ها هنوز باقى مانده كه با ظهور حضرت حجت (عج) به بشر عطا مىگردد.
در روايتى از امام صادق عليه السلام نقل شده كه علم، بيست و هفت حرف است و تمام آن چه تا به حال به وسيله پيامبران آمده، دو حرف مى باشد و مردم تا امروز بيش از اين مقدار را نداشته اند و زمانى كه حضرت حجت ظهور كند، بيست و پنج حرف ديگر را روشن مى كند(3).
شايد گفته شود كه در دعاى ندبه، عبارت اين است كه: «… وَ عَرَجْتَ بِرُوحِهِ إِلَى سَمَائِك…(4) پيامبرصلى الله عليه وآله را با روحش به آسمانها عروج دادى» پس معراج، روحانى بوده و نه جسمانى.
پاسخ: در بعضى متنهاى دعاى ندبه، كلمه روح وجود ندارد و فقط كلمه «بِهِ» است(5) يعنى خود پيامبرصلى الله عليه وآله را عروج دادى كه ظهور در روح و جسم دارد و در بسيارى از كتابهاى دعا، مقابل يا بالاى كلمه «بروحه»، نسخه بدل «به» را نوشته اند.
3 معراج پيامبرصلى الله عليه وآله مكاشفه اى بوده كه در مسجدالاقصى براى حضرت رخ داد و چيزى به اسم سفر، چه جسمانى و چه روحانى، نبوده :
و مقصود از سفر، همان طى الارضى است كه به سوى مسجدالاقصى رخ داده است البته نه اين كه عروج روحانى يا جسم همراه با روح پيامبرصلى الله عليه وآله، محال باشد بلكه مىپذيريم كه ممكن است ولى پيغمبرصلى الله عليه وآله مىخواهد برود چه ببيند؟
آنچه مىخواهد ببيند، همين جا چشم دل او مىتواند باز شود و آن چه را كه خدا اراده كرده است، ببيند. پس در مسجدالاقصى و در بالاى آن صخره،
براى پيامبرصلى الله عليه وآله مكاشفه رخ داد يعنى در حالت بيدارى يك لحظه چشم دل پيامبرصلى الله عليه وآله باز شد و تمام حقايق هفت آسمان را ديد و نيازى نبود كه پيامبرصلى الله عليه وآله برود به آن جا بلكه آنها پيش پيامبرصلى الله عليه وآله حاضر شدند و اين مسئله، ربطى به خواب و رؤيا ندارد بلكه عين بيدارى و هوشيارى است كه در اصطلاح عرفان، به آن مكاشفه مىگويند مثل آن قضيه كه راوى گفت: يابن رسول اللَّه چه قدر امسال حجاج زيادند حضرت تصرفى در ديدگان او فرمود وآن شخص ديد كه بسيارى از آنان، حيواناتى هستند كه مشغول طواف اند(6)كه اين را مكاشفه مىگويند.
4 فهم روایات مشکل است :
مرحوم علامه طباطبايى نظر ديگرى دارد(7). وى مىفرمايد: اصل معراج، قطعى است و هيچ مسلمانى در اصل معراج شك ندارد آن هم نه يك بار بلكه چند بار نيز اتفاق افتاده است اما فهم رواياتى كه كيفيت معراج را بيان مىكنند، مشكل است. ممكن است آن چه پيامبرصلى الله عليه وآله از حقايق جهان هستى و بهشت و جهنم ديده، از طريق عروج جسمى نباشد چنان كه تحليل معراج براساس ديدن حقايق در خواب و رؤيا نيز صحيح نمى باشد بلكه چه بسا از باب تمثّل و ديدن چشم باطنى و برزخى باشد به طورى كه آن حضرت در بيدارى، ملكوت آسمانها و سدره المنتهى و بهشت و جهنم را با چشم برزخى و باطنى ديده باشند. بنابراين، طبق اين نظر، اصل معراج، قطعى است ولى كيفيت آن براى ما معلوم نيست. بايد توجه داشت كه با عنايت به قدرت مطلق خداوند متعال، معراج به صورت جسمانى و روحانى به آسمانها، مانع عقلى ندارد و با ظهور آيات سوره نجم نيز سازگار است(8) و همانطور كه اسراء و طى الارض از مسجدالحرام تا مسجدالاقصى، فراتر از قوانين عادى مادى مىباشد، معراج به آسمانها نيز مىتواند فراتر از قوانين مادى و طبيعى انجام پذيرد چنان كه براى حضرت سليمان نيز حركت در فضا امرى عادى بود(9)
و جا به جايى تخت بلقيس (ملكه سبا) در يك چشم بر هم زدن انجام پذيرفته است(10)، به ويژه براى نشان دادن برترى پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله و ارتباط او با نيروى غيبى پروردگار، انجام اين گونه امور خارق العاده، مانند معراج جسمانى و روحانى به آسمان ها قابل قبولتر است و از ظهور روايات معراج نيز همين قول استفاده مى شود.
منابع :
(1) اسراء (17)، آيه. 1
(2) اسراء (17)، آيه. 85
(3) بحارالأنوار، ج 52، ص 336، باب 27 «عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِعليه السلام قَالَ الْعِلْمُ سَبْعَهٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً فَجَمِيعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفَانِ فَلَمْ يَعْرِفِ النَّاسُ حَتَّى الْيَوْمِ غَيْرَ الْحَرْفَيْنِ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا أَخْرَجَ الْخَمْسَهَ وَ الْعِشْرِينَ حَرْفاً فَبَثَّهَا فِى النَّاسِ وَ ضَمَّ إِلَيْهَا الْحَرْفَيْنِ حَتَّى يَبُثَّهَا سَبْعَهً وَ عِشْرِينَ حَرْفاً».
(4) بحارالأنوار، ج 99، ص 104، باب. 7
(5) محمدبن المشهدى، المزار الكبير، ص 575 و بعضى از نسخ مصباح الزائر.
(6) بحارالأنوار، ج 46، ص 261، باب 5، «قَالَ أَبُو بَصِيرٍ لِلْبَاقِرِعليه السلام مَا أَكْثَرَ الْحَجِيجَ وَ أَعْظَمَ الضَّجِيجَ فَقَالَ بَلْ مَا أَكْثَرَ الضَّجِيجَ وَ أَقَلَّ الْحَجِيجَ أَ تُحِبُّ أَنْ تَعْلَمَ صِدْقَ مَا أَقُولُهُ وَ تَرَاهُ عِيَاناً فَمَسَحَ يَدَهُ عَلَى عَيْنَيْهِ وَ دَعَا بِدَعَوَاتٍ فَعَادَ بَصِيراً فَقَالَ انْظُرْ يَا أَبَا بَصِيرٍ إِلَى الْحَجِيجِ قَالَ فَنَظَرْتُ فَإِذَا أَكْثَرُ النَّاسِ قِرَدَهٌ وَ خَنَازِيرُ وَ الْمُؤْمِنُ بَيْنَهُمْ مِثْلُ الْكَوْكَبِ اللَّامِعِ فِى الظَّلْمَاء…».
(7) الميزان، ج 13 ص. 34
(8)….Z A عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى. ذُو مِرَّهٍ فَاسْتَوَى. وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلىَ. ثمُ دَنَا فَتَدَلىَ. فَكاَنَ قَابَ قَوْسَينْ أَوْ أَدْنىَ. فَأَوْحَى إِلىَ عَبْدِهِ مَا أَوْحَى. مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى. أَ فَتُمَارُونَهُ عَلىَ مَا يَرَى. وَ لَقَدْ رَءَاهُ نَزْلَهً أُخْرَى» «… آن را (- (فرشته)-) شديد القوى به او فرا آموخت (- (سروش)-) نيرومندى كه (- (مسلّط)-) درايستاد در حالى كه او در افق اعلى بود سپس نزديك آمد و نزديكتر شد، تا (- (فاصلهاش)-) به قدرِ (- (طول)-) دو (- (انتهاى)-) كمان يا نزديكتر شد آن گاه به بندهاش آن چه را بايد وحى كند، وحى فرمود. آن چه را دل ديد، انكار (- (ش)-) نكرد. آيا در آن چه ديده است، با او جدال مىكنيد و قطعاً بار ديگرى هم او را ديده است، نزديك سدرهالمنتهى».
(9) وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ…» «و باد را براى سليمان (- (رام كرديم:)-) كه رفتن آن بامداد، يك ماه، و آمدنش شبانگاه، يك ماه (- (راه)-) بود…»، (سبأ (34)، آيه 12).
(10) قالَ الَّذى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ…» «كسى كه نزد او دانشى از كتاب (- (الهى)-) بود، گفت: «من آن را پيش از آن كه چشم خود را بر هم زنى، برايت مىآورم»، (نمل (27)، آيه 40).