حضرت موسى(عليه السلام) در شهود خداوند…
در این مطلب از سایت تریپ لند به حضرت موسى(عليه السلام) در شهود خداوند… می پردازیم. پس به شما پیشنهاد می کنیم حتما تا انتهای این مطلب همراه ما باشید.
ذات اقدس اله با چشم ديده نمى شود و صوت و آهنگ هم نيست كه با گوش شنيده شود و خداوند رايحه هم نيست كه با بينى حس گردد.
او از ماديات منزه و مجرد محض است. انسان تنها از طريق مشاهده دل مى تواند آن وجود مجرد محض را تا حدودى- در حد وسعت ذات خود نه در حد شناخت ذات خداوند- بشناسد يعنى حقيقت انسان با حقيقت حضرت حق، به اندازه اى كه محدود مى تواند با نامحدود رابطه برقرار كند، پيوند وجودى برقرار مى سازد و او را مشاهده مى كند.
عمده اين است كه اگر درجه شهودى شاهد قوى بود، آن ذات را قوى تر مشاهد مى كند و اگر ضعيف بود، ضعيفتر.
وجود مبارك موسى (عليه السلام) به اندازه سعه وجودى خود با ذات اقدس اله مرتبط بود اما اهلبيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) در اين مورد به مقام والاترى بار مى يابند :
1.سیطره قرآن بر کتب آسمانی دیگر
حضرت موسى چند سال عمر کرد و مزار ایشان کجاست
قتل یک قبطی به دست حضرت موسی ع و مسئله عصمت
کشتن یک قبطی توسط حضرت موسی چگونه با عصمت ايشان قابل جمع است
چرا خداوند پیامبر ص را همچون موسي ع مورد خطاب مستقيم قرار نداده و جبرئيل را مأمور ابلاغ فرموده است؟
زيرا هر پيامبرى به اندازه كتاب خود پيام مى آورد و درجه وجودى اش معادل همان كتاب است. قرآن كريم افزون بر آن كه مصدّق كتابهاى گذشته است، مهيمن بر آنها است يعنى بر همه آنها برترى و سيطره دارد.
اهلبيت (عليهم السلام) همتاى قرآن اند و در هيچ درجه از درجات وجودى از قرآن عقب نيستند وگرنه افتراق حاصل مى شود در حالى كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود: «لَنْ يَفْتَرِقا حَتَّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوض»(1).
موسى (عليه السلام) در حد تورات بود و اهلبيت در حد قرآن. قرآن مهيمن بر تورات است و قهراً همتايان قرآن كريم بر همتايان كتابهاى آسمانى ديگر مهيمن هستند. با اين براهين مى توان دريافت كه مقام اهلبيت از انبياى گذشته برتر و در نتيجه شهودشان قوى تر و بيشتر است.
درك ما از خودمان به صورت شهودى است نه حصولى و مفهومى. مفهوم «من» وسيله درك نيست و از ذهن ما غايب است در حالى كه ما از ذات خويش هرگز غيبت نداريم و هميشه ذات خود را ثابت و واحد مى يابيم.كسى كه بيمار است و به پزشك مراجعه مىكند، او حقيقت مريضى را درك مى كند ولى وقتى گزارش مى دهد پزشك صورتى از اين بيمارى را در ذهن دارد و با علم حصولى از مرض بيمار خبردار مىگردد. خود بيمار با علم شهودى مرض خود را مىيابد. شهود قلبى در سطح اين احساس درونى نيست بلكه بسيار بالاتر است و مثال مذكور فقط براى اين كه شهود قلبى تا حدى به ذهن نزديك شود، مطرح گرديد.
(1) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلى الله عليه وآله) «فِى آخِرِ خُطْبَتِهِ يَوْمَ قَبَضَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ إِنِّى قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِى مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِى أَهْلَ بَيْتِى فَإِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ قَدْ عَهِدَ إِلَىَّ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَىَّ الْحَوْضَ كَهَاتَيْنِ وَ جَمَعَ بَيْنَ مُسَبِّحَتَيْهِ وَ لَا أَقُولُ كَهَاتَيْنِ وَ جَمَعَ بَيْنَ الْمُسَبِّحَهِ وَ الْوُسْطَى فَتَسْبِقَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَا تَزِلُّوا وَ لَا تَضِلُّوا وَ لَا تَقَدَّمُوهُمْ فَتَضِلُّوا». الاصول الكافى، ج 2، ص. 414 و در نقل ديگر از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) چنين وارد شده است: إنّى تاركٌ فيكُمُ الثّقلَينْ كِتابَ اللَّهِ و عِتْرَتْى أَهْل بَيْتى فَإنَّهُما لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَردا عَلىَّ الْحَوض. بحارالأنوار، ج 23، ص. 133
پرسمان